قدیما ، شاگران درسخوان و بچه مثبت را مبصر کلاس می کردند، و شاگردان ناسازگار و بازیگوش را از کلاس بیرون می انداختند یا کتک می زدند ، اما اساتیدی که با اصول روان شناسی آشنابودند به معلمان توصیه کردند که شلوغ ترین دانش آموز را مبصر کلاس کنید ! این توصیه در عمل به چند دلیل کارساز بود. اول اینکه با گرفتن مسئولیت ، آن دانش آموز ، دست از شیطنت بر می داشت . دوم اینکه مبصر جدید چون به فوت و فن شلوغ کاری آشنا بود ، از تجارب قبلی خود، برای شناسایی و مهار دیگر شاگردان شلوغ کلاس استفاده می کرد و سوم اینکه شاگردان شلوغ کلاس، اعتبار خود را بین همکلاسی ها از دست می دادند و همه بچه ها تصور می کردند که دانش آموز شیطان کلاس ، زبان دراز می کند تا چند وقت دیگر مبصر کلاس و همدست معلم بشود. این برخورد نرم خیلی موثرتر از تنبیه و اخراج و دیگر روش های حذفی و مقابله جویانه بود.
حالا حکایت مدیران اداری آموزش و پرورش با معلمان منتقد است که اندک ذوقی دارند و دستی به قلم و با هر انگیزه ای، سایتی را اداره می کنند یا یک گروه تلگرامی راه انداخته اند و یا در روزنامه ای یادداشتی می نویسند. وزارتخانه این افراد را در جایگاه "منتقد" به رسمیت نمی شناسد. به انتقادهای منطقی و حتی غیر منطقی آنها پاسخی نمی دهد . اشتباهات آماری و تحلیلی آنها را اصلاح نمی کند. حتی اگر پرت ترین و مزخرف ترین حرفها را از طریق رسانه های کاغذی بیان کنندو اطلاعات غلط بدهند بازهم کسی به آنها تذکر نمی دهد. شعار ستادی ها این است : "بگذار این قدر بگویند که خودشان خسته شوند! " اما اینها را شناسایی می کنند سعی می کنند بهترین ها و جدی ترین ها را به خدمت بگیرندو به قول اداری ها آنها را جذب کنند.یکی یکی اینها را از فضای عمومی به پستوهای اداری منتقل می کنند.
وزارتخانه کسی را با زنجیر و جبر به ستاد نمی برد. درِ باغ سبز را به آنها نشان می دهد. مقاومت در مقابل وسوسه رفتن به ستاد سخت است. فعال رسانه ای با خودش فکر می کند که با رفتن به ستاد با یک تیر چند نشان می زند ، اول اینکه از رنج درس دادن در کلاس های شلوغ و اعصاب خراب کن راحت می شود. دوم اینکه با گرفتن یک عنوان مدیریتی پیش همسر و باجناق و دختر و پسر خودش ، صاحب منزلت می شود و سرش را بالا می گیرد. سوم اینکه حقوقش دو برابر و بیشتر می شود . اضافه کار و پاداش و غیره هم هست. چهارم اینکه در موقعیتی قرار می گیرد که مطالبات صنفی و سیاسی قشر معلم را در فاز بالاتر و موثر تری پیگیری می کند. اگر در رسانه می نویسد که وزیر و معاون وزیر و مدیرکل ببینند حالا خودش مستقیما با اینها هر روز مواجه می شود و می تواند درد دل همکاران را منتقل کند.
در دوره حضور اصلاح طلب ها در وزارت آموزش و پرورش ، فعالیت رسانه ای در چارچوب اصلاح طلبی و عضویت در تشکل اصلاح طلب و ارتباط و آشنایی با چند بزرگ اداری ، یک مسیر معین برای پیشرفت است :
1- به عنوان منتقد خودت را در فضای عمومی مطرح و معرفی کن.
2- عضو یک تشکل نزدیک به دولت و ترجیحا تشکلی که به وزیر نزدیک است بشو .
3- در موسم انتخابات پای ثابت جلسات باش و حرف های قلنبه سلنبه بزن و رزومه ات را به رخ بکش.
4- سعی کن که زیاد دیده شوی و نشان بده که قواعد و ظرافت های بازی سیاسی را می شناسی. کافی است قلابت به دکمه کت یکی از بزرگان گیر کند و مهرت در دل او بنشیند. این سرمایه گذاری دیر یا زود جواب می دهد. آیا این رفتار از سوی یک فعال رسانه ای یا صنفی – سیاسی مغایر اخلاق است ؟ نمی دانم .اما من تصمیم به کوچ از فضای عمومی به فضای اداری را یک تصمیم شخصی می دانم .
هیچ کس را نمی توان از تلاش برای داشتن شغل بهتر و درآمد بیشتر منع کرد. تعداد معلمان زیاد و راه های پیشرفت محدود و رقابت سنگین است. ممکن است من نوعی هیچ گاه به پیشنهاد وسوسه برانگیز یک پست اداری مواجه نشده باشم و شعار بدهم که آموزگاری را با مدیر کلی و حتی وزارت عوض نمی کنم. اما وقتی در موقعیت قرار می گیرم و می توانم انتخاب کنم وضع فرق می کند. وقتی افرادی با استفاده از ریا و دروغ و پارتی بازی و خویشاوندی پُست می گیرند ، نمی توان افرادی را که می کوشند از طریق قلم و عضویت در تشکل های مدنی راهی برای آینده خود باز کنند را شماتت کرد. به افرادی که برای رفتن به اداره با من مشورت می کنند می گویم اگر حقوقت اضافه می شود و اعتبارت در خانواده بالا می رود و احساس مثبتی به موقعیت جدید داری و از کلاس خسته شده ای حتما برو. مسایل ذهنی مانند دفاع از حقوق معلمان و... معمولا در مقابل مسایل عینی رنگ می بازد.
به نظرم کار وزیر و معاونان و مدیران کل در جذب فعالان رسانه ای و تبدیل منتقد به مدافع وضع موجود (روابط عمومی ) ایراد دارد. آنها ممکن است استدلال کنند که منتقدان افراد خوش فکر و باسوادی هستند . ما آنها را جذب می کنیم تا سیستم مدیریت تقویت شود و ضمنا این افراد فرصت می یابند که ایده های اصلاحی خود را پیاده کنند. اما در عمل این اتفاق نمی افتد . فعال رسانه ای که جذب ستاد می شود وارد شبکه ای از روابط می شود. گروه بندی ها ، خط کشی ها و رو کم کنی های شخصی بر سیستم حاکم است. وفاداری به شخص مهم تر از وفاداری به سازمان است . افراد به شدت دنبال پیدا کردن جهت باد قدرت هستند تا خودشان را منطبق کنند. فعال رسانه ای یا استحاله شده و تبدیل به چیزی شبیه کارمند روابط عمومی و تبلیغات چی می شود یا با دیدن واقعیت های اداری دچار افسردگی و انزوا می شود . اینکه مدیران دولتی اصلاح طلب چند فعال رسانه ای را تبدیل به روابط عمومی کنند، معنایش تضعیف جامعه مدنی است.
بدون تعارف در میان معلمان، تعداد فعالان رسانه ای جدی و باسواد (صرف نظر از نوع گرایش آنها ) بسیار کم است. مدیران دقیقا بهترین ها را مانند مرغی که دانه بر می چیند برمی دارند و در بین بقیه هم این فضا را ایجاد می کنند که نوشتن یادداشت انتقادی راهی برای ورود به ستاد و گرفتن پاداش است.نتیجه این می شود که فضای انتقادی معلمان روز به روز عقب تر می رود و شعاری تر می شود . مقصر در تخریب فضا ، مدیران ارشد هستند . اگر آنها کوچک ترین دلبستگی به دموکراسی و توسعه جامعه مدنی داشته باشند این کارها را نمی کنند.
دانش آشتیانی 8 تشکل معلمی به شمول تعدادی از بهترین فعالان رسانه ای را در چند ماه گذشته نابود کرد. در دوره دانش این تشکل ها و شماری از فعالان رسانه ای اصلاح طلب تبدیل به افرادی منتظر پُست و کاسبکار شدند. الان این گزاره جا افتاده است که فعالیت مدنی و رسانه ای اصلاح طلبانه ، اقدامی منفعت جویانه است.
مقصد نهایی فعال رسانه ای و فعال صنفی – سیاسی ، پُست اداری است.
یک راه دیگر که برخی مدیران درجه دوم و سوم انتخاب کرده اند، جذب عناصر باسواد و منتقد در بین معلمان با استفاده از اختیارات اداری و تاسیس سایت ها و گروه های مجازی به ظاهر مستقل است. امکانات مادی این سایت ها از جمله حقوق افراد دست اندرکار از بودجه دولتی و البته با پوشش اداری تامین می شود. رسانه چه مجازی و چه کاغذی ابزاری در دست یک مدیر جاه طلب است، اما در شناسنامه به عنوان رسانه معلمی و مستقل معرفی می شود. فعال رسانه ای در اینجا تبدیل به یک عنصر گوش به فرمان و مجری می شود. برای این رسانه ها تعداد خوانندگان و حتی تاثیر گذاری اهمیتی ندارد. همه ی کار، پرکردن رزومه یک مدیر است که خود را آماده جهش کرده است.
با یک جابه جایی مدیریتی تاریخ مصرف رسانه و گردانندگانش به پایان می رسد. فعال رسانه ای در این رسانه های وابسته به مدیران ، قلم خود را به بهایی اندک می فروشد. در آموزش و پرورش همان گونه که نرخ خدمات معلم خرید خدمت و معلم مدرسه غیر انتفاعی در حد کارگر ساده است. برخی فعالان رسانه ای قلم خود را به ثمن بخس و حتی به اشارات گوشه ابروی یک مدیر می فروشند.
من قبلا هم گفتم که تشکل های معلمی اصلاح طلب تصور کردند که آمدن دانش آشتیانی پایان تاریخ است و حالا باید در سیستم اداری ذوب شوند. اما نه تشکل ها و نه برخی فعالان مستقل به این نکته توجه نکردند که فردایی و انتخابات دیگری هم پیش رو است.
تشکل صنفی و سیاسی با جامعه سر وکار دارد. من واقعا نمی دانم تشکل هایی که استراتژی و تاکتیک شان ، در چهار سال و به خصوص بعد از آمدن دانش آشتیانی کسب پُست های مدیریتی بوده و به قول معروف تمام تخم مرغ های خود را پشت میز اداری و یا پشت در اداره نیمرو کرده و خورده اند با چه سرمایه ای می خواهند در انتخابات پیش رو وارد شوند؟
من البته فعالان را مقصر نمی دانم به نظر من سیاست گذاری وزیر قبلی و فعلی غلط بوده است.فانی و دانش باید به استقلال تشکل ها و فعالان رسانه ای احترام می گذاشتند. به جای جذب فعالان در سیستم باید آنها را در جایگاه واقعی شان تقویت می کردند. تبدیل فعال صنفی –سیاسی و فعال رسانه ای به کارمند مدافع سیستم بدترین کاری بود که دانش آشتیانی و اعوان و انصارش کردند .
کاری که دانش کرد با حذف تشکل ها و فعالان اصلاح طلب مستقل و وابسته کردن آنها ، راه را برای جریان چپ داخل کانون ها هموار کرد.
تشکل های اصلاح طلب بخشی از سیستم شده اند و حرفشان بین معلمان به دلیل وابستگی خریدار ندارد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
چطور هست که شهرستانهای بزرگ خوزستان و سیستان و چهارمحال و کردستان و استانها ی محروم برای پرسنل وزارت بهداشت پزشکان منطقه درجه سه و محروم است اما نقطه صفر مرزی این استانها منطقه یک اکثرا هستند؟
یک وزیر باید جربزه اقتصادی و سیاسی داشته باشه. عرضه اینکه تبعیض تحمیلی به نعلمان رو نپذیره.
وزير محترم آموزش و پرورش و كادر ستادي از نماينده محترم مجلس جناب آقاي میرزاده ياد بگيرند كه واقعا دفاع جانانه از معلمان مي كند .
در برنامه پرسشگر كه از شبكه هفت پخش شد من شاهد بودم كه آقاي میرزاده هم دفاع جانانه كرد و هم تسلط كافي به حوزه آموزش و پرورش داشت در صورتي كه مدير كل آقاي مجاوري نه توانست خوب دفاع كند و نه مثل آقاي میرزاده تسلط كافي داشت.
دوست عزیز
آقا/ خانم رضایی
متاسفانه عده ای دور هم در شبکه های مجازی می نشینند و شروع به شایعه پراکنی و ... می کنند و به جای همه تصمیم می گیرند .
این در حالی است که این افراد حاضر نیستند مسئولیت کار خود را بر عهده گیرند .
شما که حتی حاضر نیستید خود را معرفی کنید !
تجمعی که شما نام بردید به تایید چه کسی و یا تشکلی رسیده است ؟
آیا این تجمع مجوز دارد ؟
اگر تجمع فوق مجوز داشته باشد مطمئن باشید که صدای معلم لحظه ای در اطلاع رسانی درنگ نخواهد کرد .
پایدار باشید .