در لغت نامه دهخدا ، سازگاری به معنای حسن سلوک ، موافقت در کار و درمقابل ناسارگاری و بدرفتاری و نوعی بدسلوکی قرار دارد. اما در اینجا از معنای لغوی آن می گذریم و به تعاریف روان شناسان در این زمینه می پردازیم. مک دانلد (۱۹۸۵) در مورد سازگاری می گوید فردی سازگار است که پاسخ هایش، او را به تعامل با محیط خود قادر سازد و به طرق قابل قبولِ اعضای جامعه ی خود، رفتار کند و نیازهای خود را بدین وسیله ارضا کند.
سازگاری وجه سنتی دیگری هم دارد که آن را سازش بی قید و شرط با شرایط معنی می کنند .برای مثال زنانی که در برابر خشونت های رفتاری همسرانشان خود را موظف به سازش می کنند و جامعه سنتی به ناصواب، این شیوه را به زن واقعی، خوب و سازگار تعبیر می کند .این توصیف از سازگاری سال ها فعالان حقوق زنان را بر آن داشت تا در برابر این تعریف بی قید وشرط ، توجه منصفانه جامعه را به سوی حقوق زن معطوف کند.
و اما روان شناسان دیگری نیز معتقدند اگر سازگاری به معنای هم نوایی با اندیشه و افکار و اعمال دیگران باشد،دیگر نمی توان توصیفی از شخصیت انسان سالم داشته باشیم .تاکید این نگاه بر فردیت ، شکوفایی استعداد های بالقوه و آفرییندگی است . آنها همچنین تعریفی دقیق تر از سازگاری ارائه می دهند و می گویند: “سازگاری ثبات عاطفی و جسارت در روابط اجتماعی است ” و با تعریف سنتی آن، که افراد خودساخته ، نقاد و مستقل جای خود را به افرادی دنباله رو مقلد و ریسک ناپذیر می دهند متفاوت است ؛ افراد منفعل از اندیشه کردن و تقاضا در هراسند ، اعتماد به نفس پایینی دارند و در برابر عملکرد و خواسته های به حق خود احساس گناه و تقصیر و پشیمانی می کنند.
به نظر نگارنده ، سازگاری در محیط مدرسه برحسب دورشدن و یا نزدیک شدن به اهداف آموزشی و تربیتی دو نوع است: یکی را سازگاری منفی و دیگری را سازگاری مثبت می نامیم . سازگاری زمانی مفید و معقول است که به جای رکود در اهداف تحصیلی به پیشرفت و به جای کم خواهی ، به عدالت خواهی منجر گردد . سازگاری اگر به تحول آفرینی و جریان سازی منجر شود آن را سازگاری مثبت می نامیم و اگر سازگاری به ایستایی خمودگی و فرسودگی سیستم منجر شود آن را سازگاری منفی می نامیم .
در میان معلمین خرده فرهنگی هایی با آموزه های سنتی سازگاری وجود دارد ؛ آنها براین باورند که در هر مدرسه با هر نوع شرایطی باید ساخت حتی اگر منجر به افت کیفی آموزش ، در میان دانش آموزان گردد ؛ آنها به کل خودخواهی فردی را براهداف تعلیم و تربیت ترجیح داده و رضایت مندی مدیر ناکارآمد را بر دانش آموزان و جامعه با تملق جایگزین می کنند .
این گروه از فرهنگیان در امتداد تعریف سنتی خود از سازگاری ، مدیر آموزشی خوب را با معیارهای مغایر با آموزش تعریف می کنند!
آنها به سازشِ بی چون و چرا با مدیر بی کفایت می پردازند و افت تحصیلی دانش آموزان مدرسه ی خود را به فقدان شرایط مطلوب ، عقب ماندگی ذهنی کودک ،خانواده های بدفرهنگ ، گستاخی دانش آموزان در برابر آنها ، قومیت افراد و عوامل بیرونی ربط داده و به فرافکنی پیوسته می پردازند آن قدر که تاثیر خود و شیوه ی آموزشی و فرآیند سازگاری با مدیر ناتوان را به عنوان عامل مهم نمی دانند و از ترس وجدان خود را تبرئه و به دلیل تراشی روی می آورند.
مدیران این مدارس نیز، می توانند افرادی ناامید و مایوس و ناآگاه و یا آگاه باشند که از همکار شدن با معلم غیرمسئول و سازشکار و عافیت طلب مانند خود خرسند و راضی می گردند ، هردو منتظر معجزه ی الهی می نشینند تا آسمان برقی زند و شکاف خورد و ناگهان مدرسه پر از امکانات آموزشی گردد و یک باره استعدادها شکوفا شوند نگاهی که محصول فرهنگ سنتی سازش و خودخواهی فردی است .
با نگاهی به مدارس آنها متوجه عافیت طلبی این گونه مدیران خواهیم شد . اغلب از تهیه ی کوچکترین وسیله آموزشی یا رفاهی نظیر موکت ، پنکه ، کره ی جغرافیایی و بوفه ی درآمدزای مدرسه و آب سردکن یا سرویس بهداشتی عاجزند. فضای کلاسی آنها تاثیر بسیاری بر افت تحصیلی دانش آموزان شان دارد ، وجود خود را منفعل و خارج از عناصر تاثیرگذار مدرسه می دانند.
گروه دوم معلمینی هستند که مدیریت آموزشی را فرآیندی اجتماعی تعریف می کنند که با به کارگیری مهارتهای علمی، فنی و هنری، تمامی نیروهای انسانی و مادی را سازماندهی و هماهنگ می کند و با فراهم آوردن زمینههای انگیزش و رشد با تامین نیازهای منطقی فردی و گروهی معلمان، دانشآموزان و کارکنان به طور صرفهجویانه به هدفهای تعلیم و تربیت همت می گمارند .
این گروه از معلمان خود را در این فرآیند اجتماعی عنصر موثر می دانند و انتظارات خود را با اهداف آموزشی و پرورشی بالا می برند . اینان سازگاری مثبت داشته و تیم آموزشی مطلوبی با مدیراثربخش و توانا و آگاه تشکیل می دهند . مدیران کم سرانه ی این مدارس، خود را عنصر سازماندهی و مسئول می دانند و از تمامی راه های ممکن برای بهره وری آموزشی استفاده می کنند ؛ این مدیران در برابر نسلی از کودکان بی تفاوت نیستند ، خیرین را شناسایی و دائم به رایزنی با مسئولین ستادی می نشینند تا با مدیریتی اثربخش و کارآمد با وجدانی آسوده از شرایط اقتصادی – سیاسی عبور کنند .
آنها منتظر ناجی نیستند خود نجات دهنده اند .خود را مقهور شرایط نمی دانند و راه های متفاوت را عبور می کنند.مدارس ایران بالاخص مدارس روستایی محروم چشم انتظار این مدیران و معلمانی با سازگاری مثبت اند.
نظرات بینندگان
هدف همین بود که معلمان را با این صفت مطیع مطلق بار بیارند.
معلمان منفعل سازگاری منفی دارند چنین برداشتی از نوشته بالا یا از ضعف من در نوشتن است و یا خطای شما در خواندن!سپاسگزارم
با احترام.دکتر شهین ایروانی.عضو هیات علمی دانشگاه تهران
درست گفتی عموما معلم منفعل خوب است و مدیران او را می پسندند