معلمان ایران فقط جمعیت زیادی ندارند که اهمیت زیادی هم دارند.آنها که بیش از یک میلیون نفر از جمعیت کشور را تشکیل داده اند و می توانند نقش زیادی در کنترل امور مملکت داشته باشند.این خیل عظیم بیش از دوازده میلیون مخاطب دارند که در کنار آنها چند میلیون نفر اولیا وجود دارد که مخاطبان غیرمستقیم آنها به شمار می روند.اضافه براین حضور چشمگیر، تاثیر معلمان در امور آموزشی و فرهنگی کشور نیز قابل توجه است. اهمیت نقش تاریخی معلمان در پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی بر کسی پوشیده نیست.اما کاراصلی ایشان، تعلیم و تربیت نسل آینده ساز میهن است که البته این نتیجه نه در کوتاه مدت که در یک دوره زمانی هیجده ساله به دست می آید و همین امر، سعی معلمان را برای مجاب ساختن فرادستانی که در فکر به سلامت طی شدن چند صباح ریاست خویش می باشند و دوراندیش نمی باشند، دشوار نموده است.
در این عصر دیجیتال و با ظهور فناوری های نوین آموزشی ،معلمان با دردسرهای بیشتر و تازه تری روبه رو شده اند. رایانه با تمام متعلقات آن،به مثابه رقیب بی سابقه ای عرض اندام نموده است. اگرچه هنوز و شاید تا همیشه نمی توان برای آموزش سینه به سینه ،جایگزینی تصورنمود اما در همین حد و هیئت موجود نیز، رایانه ها مطالب آموزشی را جه بسا سریع تر و صحیح تر به بچه ها انتقال می دهند. نگران کننده تر اما به همان اندازه که بسیاری معلمان توانایی رقابت و یا حتی استفاده بهینه از رایانه را ندارند، دانش آموزان آنها،بسیار بیشتر و بهتر در این زمینه می درخشند.
اضافه بر این و از بخت بد معلمان، در زمانه ای هستیم که گویی طبیعت صبور بالاخره از دست آدمی به تنگ آمده است. نه آسمان می بارد و نه زمین می کارد. جمعیت آدمی رو به فزونی گذاشته است.در مبادلات انسانی و مذاکرات سیاسی دنیا، بدبینی و بی اعتمادی دولت ها به همدیگر بیداد می کند. تحریم و تورم حاصله، تمام جهان را و از جمله ما را در نوردیده و نه فقط زندگی که ارزش های دینی و اخلاقی را تهدید می کند. مصرف گرایی و تجمل پرستی عادت معمول مردم شده است و کمتر به امور فرهنگی اقبال نشان می دهند.
معلمان، حرمت و هیبت پیشین را ندارند. نتیجه ناخوشایند تفاوت دستمزدهای اداری و تبعیض در پرداخت های مالی، روداری نوعی بی عدالتی ناخواسته شده است که عجیب معلمان را می آزارد.به این ترتیب تنها غصه معیشت نیست که همراه آنها هست بلکه اندوه منزلت از دست رفته آنها هم آرامشان نمی گذارد. در پی این همه هول و به لطف شبکه های مجازی ، معلمان همدیگر را جار می زنند.
اگرچه معلمان در فضای تک صدایی و عاری از تصادم فکری دیروز، حضور و نفوذی قوی داشتند اما انگار در دوره اطلاعات و ارتباطات امروز کمتر به چشم می آیند.
قاعدتا حضور آنها به پشتوانه حجم میلیونی شان ،چنان باید احساس شود که نیازی به تذکر نداشته باشند. اما تارسیدن به آن زمان، راه زیادی مانده است. وقتی از جمع میلیونی معلمان، تنها کمی از آنها در شبکه های اجتماعی مجازی حضورفعال دارند، وقتی تعداد معلمان قلم زن در عرصه مطبوعات از تعداد انگشتان دست ها فراتر نمی رود، وقتی بسیاری از آنها برای عضویت در کانون صنفی خویش با احتیاط عمل می کنند.
وقتی فرهنگیان هنوز یک بولتن خبری اجتماعی یا یک روزنامه اختصاصی ندارند و وقتی اغلب به دنبال تغییر مقطع یا بازنشستگی پیش از موعد هستند، همه نشانه هایی از وضع موجودند که برون رفت از آن زحمت و فرصت زیادی لازم دارد.
اکنون به درستی معلوم نیست آیا فرآیند تعلیم و تربیت در تنگنا افتاده است یا معلمان تاثیر شایسته و بایسته پیشین خویش را از دست داده اند که چنین این اهالی فرهنگ،گاه و بیگاه نزد اصحاب سیاست ضمن شرح داستان بی سر و سامانی خویش، ملتمسانه می گویند ما را دریابید !
شک نیست که کار عبثی است و فریادهای این گلو در برابر ناشنوایی های آن گوش، بیهوده است. یکی به خاطر آنکه قصه پرغصه معلمان بر سر هر بازاری هست، شک نیست که سیاسیون چه بسا بهتر و بیشتر از معلمان به موضوع اشراف دارند.آنها همه چیز را می دانند .فقط معلوم نیست چرا نمی توانند یا نمی خواهند یک بار برای همیشه مشکل معلمان را حل کنند .اضافه براین ،مسئله معلمان، امروزی نیست و فقط زمینه مساعد مجازی سبب شده که آنها به واگویه درد سرهای خویش ترغیب شوند.
با توجه به آنچه گفته شد ، برای آنکه معلمان بیش از این برای بازکردن گره از کار فروبسته خویش ، دست به دامان این و آن نشوند، ضروریست تا ضمن تداوم و تعامل فعالیت های صرفا صنفی کاری و نه سیاسی کاری، موقعیت خویش را به عنوان یک گروه منظم و فراگیر تثبیت کنند و البته به کار خویش به عنوان یک حرفه و تکنیک بنگرند.
نگاه احساسی و عاشقانه به شغل معلمی ،اگرچه حجم تعارفات و شعر و شعارهای پیرامونی شان را افزایش خواهد داد اما فرآیند تحقق مطالبات صنفی آنها را به تاخیر می اندازد. در ادامه این وضعیت ، نگاه جامعه به آنها پیش از آنکه از روی توجه باشد، از روی ترحم است و همین برای درهم شکستن اراده جمعی معلمان کفایت می کند.
معلمان نمی توانند و نباید تا رسیدن به مطالبات خویش دست از فعالیت های صنفی بکشند.فعالیت هایی که لازمه آن صبر، استقامت، امید، پرهیز از افراط و تفریط، شناخت موانع مسیر ، استمرار همدلی و پرهیز از تردید و تفرقه است.
بدیهی است که مطالبه ی همین امور صنفی، مقدمه ی تحقق پایگاه اجتماعی معلمان است تا خود را تمام عیار نشان دهند حتی اگر هنوز دست و دل هایی نامریی در کار باشند و بخواهند معلمان به دنبال زندگی کشیده شوند و به راحتی دیده نشوند و به بهانه ی زیاد بودنشان، خیال بد کنند که زیادی اند.
فرهنگی جماعت، بیش از این ها می تواند و باید سرهنگی کند و این به پشتوانه ی قدرت پنهانی است که دارد.حتی اگردر این عصر دیجیتال ،نظام آموزشی نتواند مثل گذشته فعال و پیشرو باشد، باز هم دولت ها نیاز زیادی به حضورشان دارند.مدارس شان،کلاس های درس شان،سرنوشت سازبودن میزان آراء انتخاباتی شان، همکاریشان در برگزاری انتخابات ها،تاثیرگذاری شان در سمت و سو دادن به گرایش های انتخاباتی، همکاریشان با مراکزی مثل بسیج و حوزه و بالاخره هیبت و حرمت مقام معلمی شان، همگی برای عرض اندام و اقدام کافی است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
بعد حدود ۲۵ درصد معلمان باقی مانده گرفتار کارهای دیگه بوده, زیاد فرصت نمیکنند که به این مسایل فکر کنند.
میماند ۵ درصد که فعال هستند, ولی وقتی وزیر بی عار مثل فانی داشته باشی و حاکمیت دگم که هیچ انعطافی در برابر نظرات و دغدغه های معلمان نداشته و نخواهد داشت, چه توقعی از این فعالیت ها خواهی داشت.
البته این فعالیتها بی تاثیر هم نبوده, بلکه به مرور معلمان را با واقعیتهای جامعه و حق و حقوقشان آشنا میکند.