من آنم که رستم بودپهلوان» ٬ به عالی ترین شکل ممکن پدیده «این همانی » را بیان می کند. اما این همانی یعنی چه؟
افراد خود را با پدیده هایی که از «ارزش اجتماعی» برخوردارند همگون کرده٬ ٬سپس به دلیل همین همگونی خو درا هم واجد همان ارزش اجتماعی دانسته و به خودمی بالند.
البته این جریانات اغلب به طور ناخودآگاه اتفاق افتاده و خود فرد هم به وضوح٬ علت میل شدید و ولع فراوانش در الصاق (سنجاق کردن) خود به مراکز قدرت و شهرت را نمی داند.
موضوع بسیارساده و ناشی از یک «خطای شناختی» است.خطای ذهن این است که از دو فرض درست به یک «نتیجه» نادرست می رسد در حالی که می پندارد از دو فرض درست به نتیجه درستی رسیده است.
برای اینکه موضوع را ملموس کنیم به ذکر چند مثال می پردازیم.
مثال اول:
الف- فلانی آدم سرشناس و بزرگی است.
ب-من بافلانی دوست یا فامیل هستم.
نتیجه: من هم آدم مهم و بزرگی هستم.
مثال دوم:
الف:استقلال (پرسپولیس) یکی از پرافتخارترین تیم های ایران است.
ب: من هوادار این تیم هستم.
نتیجه: من هم مهم و شریک بزرگی این تیم هستم.
درمثال های فوق فرض الف وب درست است اما لزوما نتیجه ٬ درست نیست. این گونه افراد٬خود را با اشخاص مهم و ذی نفوذ ٬جریانات سیاسی پرطرفدار و....همگون می کنند و به احساس کاذب برتر بودن و مهم بودن ( ولو مقطعی ) دست می یابند ٬ اما از این اصل مهم غافلند که ارزش های اجتماعی همواره دستخوش تغییر و جابه جایی هستند ٬و آنچه اکنون ارزش است چه بسا پس از مدتی به یک ضد ارزش تبدیل شود و نیز شخصی که اکنون در اوج قدرت است چه بسا دیری نپاید که به حضیض ذلت فرو غلتد.
البته باید در نظر داشت که صرف نزدیکی و الصاق خود به اشخاص و ارزش ها ما را ارزشمند و بزرگ نمی کند٬ بلکه بزرگی با خردمندی و پرورش سجایای اخلاقی درنفس خویشتن قابل تحقق است.
به راستی نزدیک شدن به مراکز قدرت و افراد ذی نفوذمی تواند خلأ درونی انسان را جبران کند؟
آیا صرفأ هموطن و همشهری بودن و از اذناب «قدرتمندان» و «شهرگان» بودن می تواند حقارت ریشه داری که در اعماق وجود فرد ریشه دوانیده است را جبران کند؟
آیا واکنش های دفاعی روانی قادر خواهندبود صفت «حقارت» را به «بزرگی» تبدیل کنند؟
بارها مشاهده کرده ایم افرادی برای کسب آنچه قدرتش می نامند هر خفتی رابه جان خریده و با التماس و اظهار عجز و لابه به هرخفتی تن درمی دهند تا چندصباحی «پستی»کسب کنند و مورد التفات دیگران باشند غافل از اینکه این پست و مقام ها مقطعی و زودگذر هستند و دیری نمی پاید که شدیدتر از قبل مجددا در دام حقارت فرو می غلتند. اینان به هر دری می زنند و هر کوچکی و حقارتی را متحمل می شوند تا به زعم خود چند صباحی بزرگی بفروشند !
زهی خیال باطل!
با اندکی غور و تأمل در خود و دیگران می توان سرنخ های حیرت انگیزی از محرک های رفتار خود و دیگران به دست آورد.
منظور از خودشناسی هم که «انفع المعارف» نامیده شده چیزی جز آگاهی بر محرک های پنهان رفتار نیست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
جناب سبزيان يك نكته ؟
پست و مقام ها مقطعي و زودگذر هستند ، درست، ولي فيش هاي حقوقي نجومي و دريافت هاي هنگفت ناشي از عضويت در ده ها هيات مديره باعث مي شود به قول معروف يارو «تا هفت پشتش داشته باشه بخوره» و اسراف كنه و «توپ نتونه تكونش بده».
در نتيجه تبديل به صفدر و دختر صفدر شده ، امر بر او مشتبه گشته ، خود را تافته جدا بافته دانسته و در مجلسي كه براي هر دقيقه از وقت آن ميلياردها تومان از بيت المال هزينه مي گردد ؛ بيانيه خانوادگي قرائت مي فرمايد...!
نتيجتا همين مولفه هاي «هفت پشت» و «توپ» باعث مي شوند كه فرد در مدت تصدي گري خود تا آنجا كه بتواند در غني سازي «هفت پشت» و «توپ» معروف از هيچ كوششي فروگذار ننمايد!
«پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : ترسناكترين چيزهايى كه بعد از خود بر امّتم مى ترسم اينهاست: درآمدهاى ناروا، شهوتهاى نهفته، و ربا.(بحار الأنوار : 73 / 158 / 3)
با این که کمک کرد این مفهوم رو بهتر متوجه بشم