به دنبال انتشار کلیپ (2) وهن آلود و مثلا طنزِ یک بلاگر مشهور که در آن بی شرمانه به یکی از مهمترین شخصیت های مورد احترام ایرانیان و پارسی زبانان منطقه* بی پروا اهانت می شود در بین محافل روشنفکری و ادبی و همچنین ایران دوستانِ دلسوز در فضای مجازی ؛ موجی از خشم و انزجار همراه با واکنش های منفی و انتقادی نسبت به این پرده دریِ فرهنگی به وجود آمده که نشان می دهد جامعه با وجود گرفتاری های متعدد معیشتی و کمبود آب و برق و... هنوز حاضر است برای حراست از ارزش های ملی خود توفان به پا کند و با نوشتن انبوهی از مقالات و تولیدات صوتی و تصویری در فضای مجازی پاتکی جانانه به این هجمه سخیف بزند.
در واقع هر دلسوزی با هر شوینده و حلالی که در دست داشت سعی کرد این شیرابه ی بد بو و بدمنظر پاشانده بر چهره فردوسی بزرگ را پاک کند تا مبادا چهره مشعشع فردوسی حتی برای مدتی کوتاه ملکوک بماند ؛ همو که سی سال رنج کشید تا عجم زنده بماند تا جایی که دشمنانش هم حتی اگر بخواهند بد و بی راه نثارش کنند مجبور نباشند با زبان تحمیلی بیگانه یاوه گویی کنند .
همان که اگر شاهنامه اش نبود شاید فرهنگ و زبان و ادبیات مان مثل مصریان و دیگر ملل از بین می رفت و تاریخ ادبیات مان به دوره قبل و بعد تقسیم می شد....
اما آنچه در این مختصر می خواهم به آن بپردازم در جواب آن بلاگر نیست چرا که فرهیخته بزرگی چون استاد شفیعی کدکنی فقط در یک بیت شعر حق مطلب را به خوبی ادا و پاسخ مختصر و مفید و در خور به او داده اند . راستی آیا تا کنون دیده اید شومنی و یا طنز پردازی ؛ برای خنداندن و جذب مخاطب خود از پدر و مادر خویش مایه بگذارد؟
« زمانه بس که پلید و پلشت و مسخره شد
عیار سنجی خورشید کار شب پره شد »
بلکه هدفم پیدا کردن پاسخی به این پرسش است که :
در چند دهه اخیر در نظام آموزشی ما چه کوتاهی هایی شده است که یک بلاگر طنز پرداز تحصیل کرده و دانشگاه دیده ایرانی پارسی زبان نمی تواند بین فردوسی بزرگ و ملانصرالدینِ افسانه ای تفاوتی و تمایزی احساس کند؟!
راستی آیا تا کنون دیده اید شومنی و یا طنز پردازی ؛ برای خنداندن و جذب مخاطب خود از پدر و مادر خویش مایه بگذارد؟
پاسخ قطعا منفی است چون پدر و مادرش خط قرمزهای او هستند و اگر دیگری هم بخواهد این خط قرمز را زیر پا بگذارد هر چه در توان دارد نثار او خواهد کرد.
مفاخر ملی و ادبی هر کشور در واقع پدران و مادران معنوی مردم یک کشور هستند و هیچ کس نباید حتی با استناد به قانون زیربنایی آزادی بیان (3) هاله تقدس آنها را آن هم با این ادبیات سخیف و مشمئز کننده بشکند.
اگر می بینیم گاه و بی گاه این تیرهای زهر آگین رها می شوند شاید بدین علت باشد که در دهه های اخیر آن چنان که باید و شاید نه در خانواده ها و نه در مدرسه و دبستان و دبیرستان به شخصیت ها و مفاخر ملی و ادبی اهمیت کافی داده نمی شود و نقش و اهمیت و جایگاه این بزرگان برای نسل جوان خیلی روشن نشده و جوانانی بعضا مثل همین خانم بلاگر ؛ این گنج های ارزشمند تاریخی را در حد چند نام معمولی تاریخ گذشته می بینند !
علت هم در این است که در اثر کم کاری دست اندرکاران فرهنگی ، شخصیت معنوی این بزرگان در ضمیر ناخودآگاه کودکان و نوجوانان مثل جایگاه پدر و مادر به عنوان عنصری دوست داشتنی و قابل اتکا و احترام جا نیفتاده است .
اکنون این پرسش پیش می آید که اگر قُدما با شاهنامه خوانیِ بزرگتران در دورهمی های خانوادگی و نقالان و پرده خوانان در اماکنی مثل زورخانه ها و قهوه خانه ها بیرون از خانه توانسته بودند این کار را انجام دهند چرا نظام آموزشی امروز ما با امکانات مادی در کنار امکانات وسیع آموزشی و سمعی و بصری نمی خواهد و یا نمی تواند این مهم را به انجام برساند؟
اگر چه مرحوم احمد شاملو هم در جایی غیر منصفانه فردوسی بزرگ را نمک ناشناسانه نواخته است اما واقعیت این است که نوع حمله ناآگاهانه این بلاگر با نوع حمله آگاهانه و ایدئولوژی زده شاملو به فردوسی تفاوت ماهوی و اساسی دارد ؛ هر چند هر دو زهرآگین است اما شاملو مخاطبانی داشته و دارد که عموما خود اهل تحلیل و تشخیص هستند و از بین آثار فراوان شاملو خوب هایش را انتخاب می کنند اما مخاطبان « امپراتور » شامل طیف وسیعی از مردم عادی و جوانانی می شودکه می توانند خواسته و یا ناخواسته با دست به دست کردن و اشتراک گذاری این نوع کلیپ ها به نوعی از تولید این گونه محصلات ضد فرهنگی زشتی زدایی عمومی کنند ( آن را جا بیندازند) و خطر اصلی هم در همین نکته نهفته است .
در خبرها آمده بود که دادستانی محترم خانم زینب موسوی را به خاطر جریحه دار کردن عفت عمومی تحت پیگرد قرار داده است . من حقوقدان نیستم و نمی دانم قوه محترم قضاییه با او چه خواهد کرد اما قطعا و حتما در حکم صادره رافت اسلامی را در کنار کم اطلاعی او در نظر خواهد گرفت ولی پیشنهاد می کنم در کنار هر تصمیم انضباطی و حقوقی که طبق قانون برای او در نظر گرفته می شود خواندن اجباری یکی از آثار مهم در مورد فردوسی مثلا « نامه باستا » از استاد میرجلاالدین کزازی را هم در حکم اضافه کنند.
***
1- خانم زینب موسوی در فضای مجازی با عنوان « امپراتور کوزکو » تولید محتوی می کند.
2- تهیه و پخش این کلیپ همزمان شده با پخش رایگان صدها هزار جلد شاهنامه فردوسی در بین مردم تاجیکستان . امیدوارم که فقط یک تصادف باشد .
3- نوشته کوتاه و خواندنی آقای احمد زیدآبادی در این مورد ؛ حکیم ابولقاسم فردوسی ،حماسه سرای بزرگ است . نماد است . عزیز است . سرمایه ملی و تاریخی برای ما ایرانیان است؛ اما « تابو » نیست. برخی به هر دلیلی دوست دارند بینی خود را با سر آستین پیراهن شان پاک کنند؛ مشمئز کننده است اما ممنوع نیست.
آزادی بیان فقط برای گفتن « حق » با « درست» نیست زیرا حرف حق و درست مورد اجماع نوع بشر نیست. باید همیشه به یاد داشت که هیچ امر خیر و مثبتی در این جهان بدون هزینه نیست. هزینه آزادی بیان نیز نشر حرف های سخیف و مشمئز کننده است. جامعه ای که ظرفیت و تاب و تحمل آن را نداشته باشد؛ آزادی بیان در آن از شعار سطحی بالاتر نمی رود . پس اگر جسارت به فردوسی بزرگ محکوم می شود؛ توصیه به تحمل و مدارا هم باید ضمیمه آن باشد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.