نوروز از راه رسید . کودکان، نونهالان، دانش آموزان و دانشجویان ایرانی فارغ از قیل و قال مدرسه به خانه های خود بازگشتند تا تعطیلات نوروزی را به شادی بنشینند و در سال نو با توانی دوچندان پشت میز کلاس هایشان باز گردند و آموختن آغاز کنند.
چرخ تاریخ در استمرار ازلی - ابدی خود بار دیگر به نقطه ی آغاز چرخش گاه شماری خورشیدی در تمدن ایرانی به نوروز ۱۴۰۴ رسید . جنب و جوش و جوشش و خروش زمین و آسمان برای آغازی دیگر، انسان ایرانی و دلدادگان به نوروز در تمامی حوزه تمدنی نوروز را به شور و شوق و جنبش در آورده و کودک و بزرگ ، پیر و جوان ، خرد و کلان در کوشش رساندن خود به این آغاز هستند .
« آغاز » در آیین ها ، باورها ، تمدن ها راهی است برای « نوزایی » و شروعی دوباره . روزنه ای است برای کاستن از رنج « تکرار و بیهودگی » و امیدی است برای بازجستن فرصتی دیگر جهت استمرار و پیمودن رنج بودن اما نه به غم یا افسردگی و مچاله شدن در خود و چرخ زندگی که به « شادی و شور و سرور » کوفتن سنگلاخ و ساختن « زندگی » در این جاده ی دراز و پر رمز و راز .
در این بازجستن و توشه برداشتن از نوروز، کودکان و دانش آموزان ایرانی بیش از هر کسی شایسته آموختن هستند. شرایط سخت و دشوار اقتصادی خانواده ها، تهی شدن ساعات درسی دانش آموزان ایرانی از شور و نشاط و خلاقیت و جست و خیز و موسیقی و آواز و نگرش ایدئولوژیک و سیاست زده به تعلیم و تربیت؛ آنان را اغلب بی تاب، کم حوصله، نابردبار و مستعد رفتارهای پرتنش و پرخاشگرایانه و خشن کرده است!
از این روست که باید از فرهنگ و اندوخته های تمدنی و فکری خود مدد بگیریم و راهکاری برای امروز بیابیم.
خیام از جمله حکیمان خردورز ایرانی است که به نیکی جهان را کاویده و به باور روشنایی بخش « زیستن در شادی » دست یافته است. زیستن در شادی باعث رهنمون او به « ارزش بی بدیل دم یا زمان » شده است.
از این روست که خیام آدمیان را از هر گونه غفلت از ارزش جان بخش و آفرینش گر « شادی » و « گوهر گران سنگ زمان » بر حذر می دارد.
شناخت و ایمان به شادی و فرصت سوزی و از دست دادن گوهر ارزشمند زمان، گمشدگان کلاس های درسی فرزندان ایران است.
کودکان و دانش آموزان ایرانی تجربه شادی کردن و کام بردن از لحظات زندگی را در مدارس کشور از دست داده اند و یا تجربه آن به پایین ترین امکان خود در مدارس رسیده است! اینجاست که آموزگاران، معلمان، دبیران و فرهنگیان به واسطه مسئولیت خطیر شغلی خود می باید با فاصله گرفتن از روزمرگی های پر تکرار بی حاصل خیام گونه با نگرش «زیستن در شادی» به یاری فرزندان ایران بیایند.
اگر حافظ شیرازی ، ایرانی را بر در میکده این گونه خطاب می کند که :
« قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن » ؛ حکیم عمرخیام نیشابوری نیز برای ایرانی انبانی از خرد و حکمت اندوخته و به ارمغان آورده تا در روزگاران فسرده و سرد و تاریک و عسرت و رنجوری تاریخ تنهایمان نگذارد !
خیام بزرگ به بزرگی در موقفی که در تاریخ ایرانی جای گرفته است دست ایرانی را به گرمی و شوق می فشارد و گرانمایه کتاب نوروزنامه را می نگارد و اشعار نوروزی می سراید و می فرماید :
بر چهره گل نسیم نوروز خوشست
در زیر چمن روی دلفروز خوشست
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوشست
همچنان که در هنگامه ی غرش آسمان و تیرگی ابرهای فشرده و فرود آمدن بارش های بهاری می سراید :
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و به جام باده کن عزم درست
کین سبزه که امروز تماشاگه تست
فردا همه از خاک تو خواهد رست
گویی خیام با طی طریق پایان این بازی ( تولد و مرگ ) را نه به چشم دل که حتی به چشم ظاهر دیده است ! حیله ها و خدعه های چرخ کج مدار را به نیکویی کاویده و کشف کرده است و اینک در ایستگاهی از قطار تاریخ فراخوان به « دل آرامی و دم غنیمتی » هم میهنانش می دهد .
خیام به دلدادگی و دلسوختگی برای هم میهنانش می سراید :
از آمدن بهار و از رفتن دی
اوراق وجود ما همی گردد طی
می خور مخور اندوه که گفت حکیم
غمهای جهان چو زهر و تریاکش می
خیام آدمی را از بیهودگی ، از سرگشتگی ، از باختن « دم » به هر آنچه که جز برای « زیستن « و « شادخواری » بگذرد بر حذر می دارد و با ژرف کاوی حکیمانه و کم نظیر اگر نگوییم بی نظیر ندا می دهد :
ابر آمد و زار بر سبزه گریست
بی باده گلرنگ نمی شاید زیست
این سبزه خود امروز تماشاگه ماست
تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست
در تجربه زیسته خیام از طبیعت، از عناصر حیاتی جهان مادی از جمله نوروز باید کام گرفت و آموخت. آموختن آنچه که باعث توازن در زندگی بشر با پیرامون خود می شود و آن زیستن متوازن در « شادی و شاد زیستن» است و از پس این شادی است که ساختن و آفریدن و زایش و خلق کردن پدید می آید و آن گاه نگاهبانی از ساخته های سترگ خود معنا می یابد.هر آیین، باور، اعتقاد یا ایدئولوژی که زندگی و شادی را تهدید یا محدود کند، مروج تاریکی، مرگ و تباهی خواهد بود.
از نوروز و از خیام عزیز در آغازین روزهای سال نو و نو شدن جان و جهان بیاموزیم که « شادی » را به کلاس های درس ببریم. بچه های ایران حق شادی دارند و نیازمند شادی هستند. شادی در دیدن، شادی در شنیدن، شادی در خواندن، شادی در بازی، شادی در فرا گرفتن و شادی در بودن.
گرچه گفتمان خشک و ملال آور و خشن ایدئولوژیک و برنامه های بی روح و یک سویه نظام آموزشی و تنگناهای اقتصادی هر ایرانی را دچار فقر معرفتی و انگیزه ی تلاش کرده است ولی چنانچه نگاه پدری یا مادری و فرزندی را بر کلاسهایمان حاکم بدانیم و آن گونه که انتظار داریم با فرزندان خود در کلاس ها رفتار کنند رفتار کنیم، از دمیدن « شادی » همان که چونان دم مسیحایی جان بخش روح و روان کودکان و فراگیران است دریغ نخواهیم ورزید و هم نوا با خیام به معجزه کلمات و مهر و عشق به طبیعت و چرخه ی هستی، زیستن یا چگونه زیستن را به آنان خواهیم آموخت.
جان و جوهر تمدن ایرانی و بن مایه های هویت ملی ایرانیان توان یاری و امداد فرزندان ایران برای گذر از بحران های زمانه را دارد.
نوروز، جهان بینی انسان ایرانی از دوره باستان تا به امروز است که خیام بزرگ یکی از اندیشمندان و مفسران ژرف بین این گفتمان تمدنی است.
اگر بخواهیم از تعبیر بازگشت یا بازشناخت خود بگوییم بایسته است که از بازگشت به جهان بینی نوروز و گفتمان خیام بگوییم و آن جز بازگشت به « زندگی » و « شادی » نیست.
هر آیین، باور، اعتقاد یا ایدئولوژی که زندگی و شادی را تهدید یا محدود کند، مروج تاریکی، مرگ و تباهی خواهد بود.
ساقی گل و سبزه بس طربناک شده ست
دریاب که هفته دگر خاک شده ست
می نوش و گلی بچین که تا در نگری
گل خاک شده ست و سبزه خاشاک شده ست
ماییم که اصل شادی و کان غمیم
سرمایه دادیم و نهاد ستمیم
پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم
آیینه زنگ خورده و جام جمیم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.