تفاوت کند هرگز آب زلال
گرش کوزه زرین بود یا سفال؟
خرد باید اندر سر مرد و مغز
نباید مرا چون تو دستار نغز
بوستان سعدی - بخش ۶ - حکایت دانشمند
چندی پیش سایت مشرق نیوز در مورد اعتراضات معلمان مصاحبه ای با من کرد .
گفت و گوی من با شخصی که خود را آقای حسینی می نامید حدود نیم ساعت به درازا انجامید اما آن چه ماحصل این گفت و گو بود ، گزارش ناقص و گزینش شده ای بود که نمی تواند منظور اصلی و روح پیام مرا به مخاطبان و جامعه ی هدف در این موضوع منتقل کند .
البته این تجربه ای بود برای من که از این به بعد در گفت و گو با چنین رسانه هایی جانب احتیاط و شک را نگاه دارم . هر چند در کشور توسعه نایافته و نابالغ ما این یک رویه شده است که هدف وسیله را توجیه می کند و برای رسیدن به هدف می توانی و باید همه چیز را فدا و ابزار کنی چرا که مهم تحقق آن هدف است و این می تواند بزرگ ترین و مخرب ترین تهدید برای بحرانی باشد که من آن را «بحران خردورزی و عقلانیت » می نامم .
وقتی که جامعه ای از خرد و عقلانیت ورزی فاصله گرفت خود به خود « اخلاق » هم به حاشیه می رود و نتیجه نهایی اجتماع جنگل واری خواهد بود که در خوش بینانه ترین حالت آن از هر سه ایرانی یک نفر آرزوی مهاجرت و حتا تغییر تابعیت و هویت خود را خواهد داشت .
در گزارش پیشین صدای معلم ( این جا ) ؛ از مدیریت متین و مدبرانه مجموعه حراست وزارت آموزش و پرورش به ویژه رئیس مرکز حراست آقای جلال دلقندی در مورد نوع برخورد با اعتصاب ( تحصن ) دو روزه معلمان تشکر کردم هر چند تشکل هایی که خود را نماینده فرهنگیان جا می زنند و فاقد هر گونه تئوری و مانیفست مشخصی برای مدیریت استراتژیک مطالبات و حوزه کنش گری و مطالبه گری در حوزه " آموزش " هستند؛ بسیاری فاقد اخلاق مطالبه گری هستند که به این گونه مسائل توجهی داشته باشند و تصور می کنند همین که خود را متصف به صفت " شورا " نمودند مجاز به انجام هر کنشی در جهت تحقق همان اصل هدف وسیله را توجیه می کند هستند .
افرادی که خود را « شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان » می نامند توانایی نقد و تحلیل با منطق کارشناسی حتا یکی از گزارش های صدای معلم را ندارند و به نظر می رسد زیست تشکلی و اجتماعی آنان در همین شلوغ بازی ها ، برچسب زدن ها و قهرمان بازی ها نهفته است .
(پیش تر در یادداشت های تفصیلی و مسلسل رفتار تشکل های صنفی را نقد کرده ام اما حتا دریغ از تقریر یک حاشیه و یا نقد کوتاه بر این مکتوبات . )
این افراد که خود را داعیه دار نمایندگی مطالبات می پندارند انتظار دارند که همه مانند آنان بیندیشند و عمل کنند . در جامعه ما هم معمولا این رفتارها مورد تقبیح و نقادی قرار نمی گیرند چون الگوهای رفتاری مرسوم این چنین هستند و کسی خیلی متفاوت از بقیه رفتار نمی کند و اگر هم بخواهد تابوشکنی کند توسط اکثریت همین اجتماع و به عنوان « فردی همیشه مخالفت کن و ناراضی » بایکوت می شود .
از نظر این گروه ، دو راه بیش تر متصور نیست :
یا با ما
یا بر ما
راه سومی وجود ندارد . چون من دانای کل هستم و بیش از همه مسائل را می فهمم و همه باید چون من بیندیشند و رفتار کنند .
از نظر این ها ، هر فردی هم بخواهد مخالفت کند و یا به گونه ای دیگر بیندیشد لذاجرم و ناگزیر در خط کیهان و مشرق و جوان و... قرار می گیرد .
تجارب نگارنده حاصل از 15 سال کنش گری و مطالبه گری در حوزه « تشکل » و 25 سال در حوزه « رسانه » به عنوان ارکان و عناصر بنیادین « حوزه عمومی » و پایه اصلی دموکراسی مرا به این فرضیه محتوم رسانده که در ایران از درون تشکل ها و رسانه ها برون دادی به نام « دموکراسی » نخواهیم داشت چرا که فرهنگ حاکم بر این دو حوزه کاملن در سلطه ی تفکر استبدادی است و طبیعی است که هیچ گاه تربیت استبدادی نهادینه شده در ذات افراد حتا در شکل « شورا » منتج و منتهی به دموکراسی نخواهد شد و تنها چیزی که در این میان متصور است و در کلنی های توده ای تثبیت و منجمد می گردد همان رفتارهای قبیله ای خرد ستیز و قانون گریز است که « تقلید » یگانه مسیر استمرار و فربه سازی همان تربیت غلط با روح ویرانگر استبداد است .
باری !
این می تواند بزرگ ترین و مخرب ترین تهدید برای بحرانی باشد که من آن را «بحران خردورزی و عقللانیت » می نامم . بارها و به مناسبت های مختلف بر این نکته اصرار کرده و پای فشرده ام که اعتراض حق مدنی همه شهروندان است و هیچ فرد و نهادی در هر سطحی حق ندارد با هر عذر و بهانه ای مانع از اعتراض مسالمت آمیز شهروندان شود .
البته در این میان رفتارهای حاکمیت باید کاملن مورد نقادی قرار گیرد .
از نظر نگارنده ، رفتارهای حاکمیت با وجود بحران های متعددی که کشور ما را احاطه کرده و کلیت آن را در معرض تهدید جدی قرار داده است به ویژه در حوزه سیاست خارجی و تعامل با جهان آزاد به هیچ وجه قابل پذیرش نیست و نمی توان وجهی از استقلال بر آن اطلاق نمود .
معیشت مردم و اقتصاد کشور هم نیاز به برنامه ریزی و به کار گماری افراد کاردان ، متخصص و دلسوز دارد .
تا اقتصاد کلان بر اساس علم و مدیریت مور بازنگری قرار نگیرد اقتصاد زیر سیستم هایی مانند آموزش و پرورش هم متحول نخواهند شد و سیاست های اعمال شده بیشتر نقش « مسکّن » را خواهند داشت .
با دستور دادن و رفتارهای بگیر و ببند هم مشکلی حل نمی شود .
رفتارهای حاکمیت در حوزه جامعه مدنی هم در این چهار دهه کاملن قابل نقد هستند .
جمهوری اسلامی اساسا میانه ای با نهاد سازی و جامعه مدنی ندارد و به صور مختلف در صدد تهدید و تحدید آن بوده است . این در حالی است که نهادهای مدنی درست مانند پوشش گیاهی نقش مهم و بی بدیلی در برابر وقایع ویرانگر مانند سیل و طوفان دارند .
تنهه راه برای ممانعت از فروپاشی اجتماعی و سیاسی و فائق آمدن بر بحران عدم اعتماد همین تقویت حوزه عمومی و پر رنگ کردن تشکل های مدنی با رویکرد مطالبه گری مدنی است .
می توان ادعا کرد یگانه نهادی که در در یک دهه ی اخیر بر تشکیل « سازمان نظام معلمی » تاکید و آن را در سطح عمومی تئوریزه کرده ، « صد ای معلم » است .
کافی است شما به حجم گزارش ها ، یادداشت ها و... در همین رسانه نگاهی بیندازید .
اما حاکمیت به صور مختلف و بهانه های غیر قابل توجیه حدود یک دهه است که از تشکیل و تثبیت آن سر باز زده است . ( البته فضای غالب و هژمونی رایج در فضای مطالبه گری و کنش گری معلمان هم به این وضعیت کمک شایانی کرده است )
طبیعی است وقتی معلمان سرآمد و متخصص در راس یک تشکیلات صنفی – مدنی قرار نگیرند و صلاحیت های حرفه ای و شغلی معلمان همانند سایر نظام های آموزشی توسعه یافته احصا ، ارزیابی و تثبیت نشود ، گروهی تند رو و پوپولیست که جز خود احدی را به رسمیت نمی شناسند و تنها هنر آنان هزینه تراشی های فراوان برای مطالبات حداقلی است بر مطالبات قانونی و حقوق مدنی معلمان موج سواری خواهند کرد .
این تناقض و تعارضی است که باید مورد توجه سیاست گذاران و مقامات قرار بگیرد در غیر این صورت فضا بیش از پیش رادیکالیزه ، احساسی و خرد ستیز خواهد گردید .
این ها قابل تعارف نیستند و مشمول مرور زمان هم نمی شوند .
و اما نکته قابل تامل این که چه شد به یک باره و پس از بازگشایی نیم بند مدارس به یک باره آن اعتصابات و تجمعات و... به صورت پیوسته هدایت و رهبری شد .
آیا حداقل در طول دو سال گذشته که از تعطیلی مدارس می گذرد وضعیت اقتصاد و معیشت قبلن در سطح خوب و رضایت بخش بوده و در این حدود دو ماه اخیر وضعیت رو به وخامت گذاشته است ؟ جمهوری اسلامی اساسا میانه ای با نهاد سازی و جامعه مدنی ندارد و به صور مختلف در صدد تهدید و تحدید آن بوده است . این در حالی است که نهادهای مدنی درست مانند پوشش گیاهی نقش مهم و بی بدیلی در برابر وقایع ویرانگر مانند سیل و طوفان دارند
به نظر می رسد که در این دو سال اخیر معلمان با وجود باگ های تعریف نشده و فقدان زیر ساخت های آموزش مجازی خود را با آن به گونه ای تطبیق داده بودند و اکنون بازگشایی مدارس معادلات آنان برای گذران معیشت را با مشکلات جدی مواجه کرده است .
مخالفت هایی هم که با بازگشایی مدارس زیر پوشش « پروتکل های بهداشتی » صورت می گیرد بیشتر حالت صوری و حق به جانب دارند .و یا برای توجیه تعطیلی کلاس ها به تجارب کشورهای توسعه یافته استناد می کنند .
آخر یکی نیست سوال کند کجای ما به آن جوامع شباهت دارد جز آن که ظاهرمان را درست کرده ایم اما چیزی از روح مدرنیته ، دموکراسی و احترام به قانون نمی فهمیم اما وانمود کنیم که به همه چیز عالم و آگاه هستیم .
اعتصاب معلمان در مدرسه محدودی که همه همدیگر را می شناسند ناشی از یک حس پرورش یافته و تاریخی روابط قبیله ای است .
این معلمان با انجام یک کنش جمعی در کنار یکدیگر احساس ثبات و آرامش می کنند اما این وضعیت بستر و ریشه مهم و محکمی ندارد و بیشتر ناشی از جو و احساس و هیجانات است .
همین که قدری فضا امنیتی شود و حراست ها و هیات های تخلفات فعال شوند و ثبات و امنیت شغلی آنان در معرض ریسک و تهدید قرار گیرد شاید همین معلمان دیگر یکدیگر را هم نشناسند .
از سوی دیگر در کشور ما چیزی به نام « حریم و یا حوزه خصوصی » معنایی ندارد .
افراد به راحتی و حتا طلبکارانه به علت همان تربیت فقدان اصالت حقوق مدنی و شهروندی یکدیگر را زیر پا می گذارند .
بارها اتفاق افتاده که شما در خیابان و یا مسیری بر اساس قانون با وسیله نقلیه در حال حرکت هستید اما فردی قانون ستیز و در نهایت پر رویی این حقوق قانونی را زیر پا گذاشته و به آن تجاوز کرده است .
در جامعه ما هم معمولا این رفتارها مورد تقبیح و نقادی قرار نمی گیرند چون الگوهای رفتاری مرسوم این چنین هستند و کسی خیلی متفاوت از بقیه رفتار نمی کند و اگر هم بخواهد تابوشکنی کند توسط اکثریت همین اجتماع و به عنوان « فردی همیشه مخالفت کن و ناراضی » بایکوت می شود .
این وضعیت قابل تسری به سایر حوزه ها در زیست اجتماعی ایرانی ها می باشد . آخر یکی نیست سوال کند کجای ما به آن جوامع شباهت دارد جز آن که ظاهرمان را درست کرده ایم اما چیزی از روح مدرنیته ، دموکراسی و احترام به قانون نمی فهمیم اما وانمود کنیم که به همه چیز عالم و آگاه هستیم .
معلمان اعتصاب می کنند و دانش آموزان را از « حق آموزش » محروم می کنند چون فقط خود را می بینند .
چون در ذهن آنان گونه القا شده که آنان محور اصلی و بنیادین هستند ، معلمان اشتباه نمی کنند و حق هم همیشه با آن هاست چون معیشت آن ها معمولا پایین تر از حد معمول بوده و نادیده گرفته شده است .
به نظر می رسد در وضعیت کنونی صحبت کردن از «مرجعیت معلمان » باتوجه به رفتارهایی که به صورت غالب قابل مشاهده هستند نیاز به تامل و بررسی بیشتر دارد .
***
احترام به حریم خصوصی ( حوزه شخصی ) در یکی از داروخانه های جوامع مدرن :
مشتری باید منتظر بماند تا او را صدا کنند !
نظرات بینندگان
در ضمن یک معلم افسرده و بی پول و پر از استرس ، هم حق خودش و هم حق خانواده اش و هم حق بچه های مردم را تباه می کند! و مقصر این وضعیت حقیقتا هر که باشد، معلم نیست!
دوست عزیز
هر فرد و نهادی در ترسیم وضعیت موجود نقش دارد به ویژه آن هایی که بی تفاوت هستند .
این که بگوییم چون من معلم هستم و قربانی و لاجرم باید عملکرد من مورد نقد قرار نگیرد برخاسته از " توهم " است .
معلمان برای ادعاده مرجعیت راهی جز بازشناسی و نواندیشی در حوزه داشته های خود را ندارند .
پایدار باشید .
سلام
مدیریت نقش مهمی در تحول سازمان ها و سیستم کلان دارد اما این بدنه و یا متن هستند که می توانند با مطالبه گری خردورزانه و برنامه مند و مستمر او را در ریل قرار دهند و یا سیستم را از سایه او پاک کنند !
پایدار باشید .
آقای داوود
کار یک نویسنده و پژوهشگر طرح پرسش و فرضیه است .
من حکم نداده ام اما پرسش کرده ام .
و اما در مورد توصیه شما که البته منطقی و درست هم هست و خود نیز به آن اذعان داشته ام باید در برخورد با دیگران و نیز برقراری ارتباط کمی بیشتر احتیاط کنم چون همه مثل صدای معلم نیستند !
پایدار باشید .
نظر شما فاقد وجه منطقی و مبنای عقلانی است .
جامعه ما برای برون رفت از بن بست موجود راهی جز گفت و گو ندارد .
به قول سعدی :
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
هر پیسه گمان مبر نهالی
باشد که پلنگ خفته باشد
گفت و گو وزن اندیشه گری افراد را عیان می سازد .
پایدار باشید .
دوست عزیز ناشناس
من متوجه منظور و پیام شما نشدم .
بارها از رفتار تشکل های صنفی و معلمان انتقاد کرده ام و این موضوع جدیدی نیست .
به همان نسبت که رفتار مدیران را مورد نقد قرار می دهیم باید خودانتقادی هم داشته باشیم و این موجب پوپایی آموزش و کیفیت کار معلمان می شود .
از نقد نباید ترسید و باید از از آن اسقبال کرد .
پایدار باشید .
من چقدر شهروند خوبی بودم و هستم؟
من چقدر قوانین شهروندی و حقوق مدنی را می دانم و عمل کرده و می کنم؟
من چه میزان سهم خود را در ایفای نقش انجام دادم و با چه کیفیتی؟
من چقدر به پرسشهای خود پاسخ داده ام ؟تا چه رسد به پاسخگویی به دیگران
من چقدر به حقوق خویش و مسئولیت هایم متعهد بوده و هستم؟
من چقدر انصاف دارم ؟در رفتام و گفتارم و عملم و انتقادم
من چقدر دیگران را می بینم؟
وقتی انسانها از خودشان شروع کنند و به تغییراتی برسند اجتماع هم رو راست خواهد شد.وجدانها بیدار خواهد شد.شفافیتها بیشتر خواهد شد.زندگی روان خواهد شد.فهم آن آسان خواهد شد.خود کنترلی ها بیشتر خواهد شد.تحمل ها بیشتر خواهد شد.
اما همه می خواهیم دیگران خود را راست کنند.دیگران پاسخگو باشند و دیگران همیشه ایراد دارند.تا نگاه به خودمان را درست نکنیم نگاه به پیرامونمان راست نخواهد شد.
لطفا بفرمائید از کی به این نتیجه رسیده اید که یک پژوهشگر هستید؟ یا چه کسی جنابعالی را با این عنوان صدا می زند؟
قرار نیست که هر فردی را که چند سال در وب سایت یا جاهای دیگر مطلبی بنویسد،پژوهشگر بنامیم. پژوهشگر معنای دیگری دارد. موفق باشید
درود
1- جمع بین انتقاد و تخالف به لحاظ نظری و حتا عملی شدنی نیست . نقد با مخالفت تفاوت ماهوی دارد .
باید موضع را تعیین و تبیین کرد .
2- گویا شما از سر اتفاق گذرتان به این جا افتاده است .
تاکنون نوشته های بسیاری را با تکیه بر منابع پژوهشی و آماری در صدای معلم منتشر کرده ایم.
پژوهش مساله ای نیست که بشود برای آن مدرک صادر کرد و به آن مفتخر بود!
3- روح پژوهش در پرسش گری و طرح مساله نهفته است .
مهم این است که پژوهشگر طرح مساله می کند و ذهن های بسته بسیاری را قلقک می دهد !
پایدار باشید .
سلام
پژوهشگری با طرح سوال و مشکل و مسئله شروع می شود و با تحلیل و تفسیر و نتیجه گیری پایان می یابد.همین دو سوالی که مطرح کردید اگر تحلیل هم کنید و مطالب سایت را بررسی منصفانه نمایید به نتیجه خواهید رسید که اساس کارشان پژوهش علمی و میدانی است و انتقاد و پیشنهاد و راهکارها هم ارائه شده است.مخالفت هم متفاوت از انتقاد است چونکه نتیجه سازنده از انتقاد خیزد ولجاجت جاهلانه از مخالفت غیر منصفانه و مراء بی حاصل.برای همین مخالفت و دشمنی را اندیشمندان در ردهء وهم دسته بندی کرده اند که حتی انسان عارف و سالک را هم از رسیدن به مراتب عالی باز می دارد. مقام اندیشه را دریابیم که بالاترین معرفتهاست.
مصاحبه اخیرش با مشرق نیوز آخرین نمونه این پرونده سازی ها است .
@moallemshad کانال تلگرامی معلمان شاد
سلام
هر حرفی باید مستند و مستدل باشد .
گزارشی در صدای معلم منتشر شده است .
مصاحبه ای شده است .
مطلبی بیان شده است .
بارها در صدای معلم اعلام شده است که حق نقد برای همگان محفوظ است اما به نظر می رسد عده ای که حتا حوصله و توانایی نوشتن یک نقد ساده را هم ندارند شروع به بر چسب زدن ، اتهام پراکنی و شانتاژ رسانه ای می کنند .
ابزار معلم قلم است و اندیشه .
راه اعاده مرجعیت این است .
پایدار باشید .
.
درود
قبلن هم توضیح داده شد .
صدای معلم برخی اوقات تحت حمله ربات ها قرار می گیرد و مجبوریم برای کاهش فشار روی سایت و تسهیل نظردهی این اقدامات صورت گیرد .
در ضمن تا جایی که می دانم خیلی رسانه ها به ویژه دولتی بخش نطردهی را بسته و یا محدود کرده اند چون بار حقوقی دارد .
پایدار باشید .
علت و انگیزه وهدف تان ازمصاحبه بامشرق نیوز چه بوده ؟
شما خود صاحب رسانه هستی شاید احتیاج به دیده شدن نداشته باشی پس چرا احساس به دیده شدن پیدا کردی؟
آیا ضمیر نا خود آگاهتان دچار غفلت شد وکینه درونی تان رانسبت به فعالان صنفی معلمان برملا ساخت آیا سفارشی در کار بودآیا غافل از این بودی در زمان حال حرفهای جنابعالی همچون پتک سنگین بر پیکر همکاران خود فرود خواهد آمد!!!؟؟؟؟.
من هم به عنوان یک معلم وقتی مصاحبه شما با مشرق نیوز وچاپ آن در اخبار فرهنگیان(خبر پو) که خود سر سپرده وکذاب وحراف بیش نیست . دیدم کلی تعجب کرده وناراحت شدم .حکایت درخت را یادم انداخت که از تبر نمی نالید بلکه از دسته تبر گلایه داشت که از جنس خودش بود!!!!ما زیاران چشم یاری داشتیم.....
1- همه قابل نقد هستند . در غیاب نقد ، استبداد زاده می شود و یا فربه می شود .
2- من قائل به گفت و گو هستم و با همه رسانه ها تعامل می کنم .
خیلی به این خط کشی ها و خودی و غیرخودی و... باوری ندارم .
اساس زندگی تعامل و گفت و گو است . از آن هم ترسی ندارم چون فقط انسان در این محیط است که رشد می کند و بالنده می شود .
3-من با کسی نه کینه ای دارم و نه تعارف .
همه می توانند نظر خودشان را بیان کنند .
همه هم حق نقد دارند .
پایدار باشید .
از اقای پور سلیمان هم به خاطر انعکاس نظرات تشکر می کنم و برایم قابل درک است که این بزرگوار هم نمی تونند همه چیز رابگویند و منصفانه باید گفت که تا الان سعی کرده اند زبان معلمان باشند اما برحسب شرایط حاکم بر جامعه ایشان هم محظوراتی دارند ولی توقع همه است که حتی الامکان پاسدار عرصه ی فرهنگ باشند
با امید به رفع همه ی مشکلات خصوصا رفع کامل سانسور
درود
1- همه چیز تغییر می کنند . تغییر اصل لاینفک هستی است .
مشی این رسانه همان است که در شناسنامه سایت درج شده است اما برخی انتظار دارند که این رسانه صنفی معلمان باشد .
صدای معلم بعضن به مسائل صنفی آموزش و پرورش و معلمان می پردازد اما ماموریت ما پردازش اخبار و تحلیل جریان ها و امور در حوزه آموزش با نگاه سیستمی است .
3- نه محذوراتی داریم و نه معذوراتی .
بی پرده و شفاف انتقاد می کنیم .
قطعا ایرادها و معایبی داریم و از نقد همه دوستان استقبال می کنیم .
پایدار باشید .
سلام
قرار است به چه چیزی اقرار شود ؟
توهمی که در ذهن و مغز شما لانه کرده و اجازه تفکر منطقی را از شما ستانده ؟
پیشنهاد من این است که شما و برخی با این حجم از شهامت ، جسارت و مطالبه گری به همان زندگی بخور و نمیر خود مشغول شوید و عمر بسوزانید .
پایدار باشید .
بیچاره خود فروخته
فرقی با ....خیابانی نداریا
برودرست بشو
آدم باش
اینقدر هم نیاز به این نوشته ها نیست
بهتره پیوند ایجاد کنیم بین هم
تفرقه نندازیم