هم زمان با سومین جمعه از حادثه غم بار معلم بروجردی ...
به همان چشمه ی دلتنگی ها
چه روان می گذرد قصه ی همدردی ها
من و این شعر روان در گذریم
شوق پروانه شدن نیست٬ کجا پر گیریم؟
هرکدام حاصل این خاک نمک گیر شده ایم
گل بی آب٬ سرشتیم و نمکدان شکنیم!
قوت مرد به نان آوری اش بوده و بس
ورنه این دوره گران بودن٬ نان نیست ،عجیب
تب نام و غم نان٬ قصه ی امروز نبود!
کودک کار شدن ٬ باور امروز نبود!
دراساطیر ادب٬ گنج ٬هنر بوده و بس
درکدام باور ما٬ ذبح شده اهل هنر؟
اف براین باور بی اصل ونسب باد ولی
مرگ اندیشه به دست خودمان نیست عجیب
و آنچه از دیدن این فاجعه مبهوت شدیم٬
دیدن و رد شدن اهل قلم بود عجیب
گوییا قامت سبز قلمی نشکسته
یا که برتخته ی دل نقش غمی ننشسته
به همان چشمه ی دلتنگی ها!
غم امروز ٬ روان می گذرد از دل ها...
نظرات بینندگان