به گفته وزیر آموزش و پرورش، در حال حاضر ۲.۵ تا ۳ میلیون دانشآموز در شبکه شاد نیستند. آقای حاجی میرزایی دلایلی برای این مسئله عنوان کرده و گفته است: "ممکن است برخی [از دانشآموزان] از آموزش فاصله گرفته باشند، برخی در منطقهای زندگی کنند که اینترنت وجود ندارد و یا به ابزار هوشمند دسترسی نداشته باشند".
اگر آمار غایبین "شاد" فقط همین باشد که آقای وزیر اذعان نمودهاند، امسال در خوشبینانهترین حالت یک ششم تا یک پنجم دانشآموزان ایران از قطار "شاد" جا مانده و نتوانستهاند با سایر همکلاسان خود در فضای معروف به "شاد" همراه و همسفر شوند و در حقیقت، این تعداد دانشآموز امسال محروم از تحصیل بوده یا به اصطلاح "بازمانده از تحصیل"اند. البته منابعی هم هستند که تعداد جا ماندگان از "شاد" را تا ۵ میلیون نفر ذکر کردهاند!
اما در این میان رویکرد یک بام و دو هوای آموزش و پرورش برای بازگشایی مدارس و آموزش حضوری نیز جالب توجه است؛ از نیمهی شهریور ۹۹ تاکنون تصمیمات و طرحهای مختلفی برای آموزش حضوری اتخاذ، مطرح و ابلاغ شده و علیرغم آماده باش و همکاری معلمان، همهی این طرحها و برنامهها به دلیل بیاعتنایی و عدم همراهی اولیاء و غیبت مطلق دانشآموزان و عدم قاطعیت وزارت آموزش و پرورش بر سر تصمیمات و برنامههای خود، با شکست مواجه شده است. طرح زوج و فرد کردن روزهای حضور دانشآموزان در مدرسه، طرح تقسیم دانشآموزان به دو گروه "دارای شاد" و "فاقد شاد" و ابلاغ برنامهی آموزش حضوری برای گروه "فاقد شاد"، تقسیم مناطق کشور به آبی و زرد و قرمز و اعلام آموزش حضوری در مدارس مناطق آبی و زرد، از جمله این طرحها و تقلاها جهت تحت پوشش بردن همهی دانشآموزان در سالتحصیلی ۴۰۰-۹۹ بود. لیکن از جمعیت ۱۵ میلیونی دانشآموزان، جز معدودی انگشتشمار، برای حضور در مدارس قدم رنجه نکردند و هر زمان که معلمان در مدرسه حضور پیدا کردند، با نیمکتهای خالی مواجه شدند.
با درک ضرورت آموزش حضوری در پایههای اول و دوم ابتدایی و هنرجویان هنرستانها بعد از گذشت یک ترم از سالتحصیلی، تمام هنرجویان و دانشآموزان پایههای مذکور با آغاز ترم دوم، باز هم به مدرسه فراخوانده شدند لیکن این فراخوان نیز با مخالفت وزارت بهداشت و اعضای ستاد ملی مبارزه با کرونا و رأی منفی والدین روبه رو شد و وزارت آموزش و پرورش از موضع خود عقب نشست و باز هم معلمان با نیمکتهای خالی روبه رو شدند.
البته غیبت دانشآموزان از جلسات آموزشی، مختص کلاسهای حضوری نبوده و این معضل، معضل کلاسهای مجازی نیز هست؛ و در واقع یکی دیگر از مسائل قابل تأمل در این سالتحصیلی، غیبت شمار زیادی از دانشآموزانِ دارای "شاد" از کلاسهای مجازی بود. طوری که تعداد حاضرین ثابت و منظم و دائمی در اغلب کلاسهای درسی "شاد" به ندرت به ۶۰-۷۰ درصد کل دانشآموزان میرسید حتی گاهی کمتر از ۵۰ درصد! البته این گروه از غایبینِ شاد، علاوه بر ۲.۵ تا ۳ میلیون دانشآموز فاقدِ "شاد" است. قابل تأملتر اینکه؛ فضای "شاد" در ماههایی که گذشت، همواره صحنهی کارشکنی از سوی برخی از دانشآموزان بود؛ به این معنی که برخی از دانشآموزان -که اتفاقاً تعدادشان نیز کم نبود- با وجود برخورداری از وسیلهی ارتباطی هوشمند و دسترسی به اینترنت و برخورداری از شرایط حضور در کلاسهای مجازی و بازدید مکرر از گروه کلاس خود، سکوت اختیار کردند و هیچ اعتنایی به هیچ گفتوگویی نکردند و تکلیفی انجام ندادند و در هیچ آزمونی شرکت نکردند. حتی بعضی از آنها "من حاضرم" نیز نگفتند تا در لیست غایبین قرار نگیرند! این قبیل دانشآموزان یا آموزش مجازی را جدی نگرفتند و آن را به رسمیت نشناختند و یا به اغماض و انعطاف و سخاوت و شفقت آموزش و پرورش امیدوارند و امید آن دارند که بالاخره نمرهای از سیستم کمیّت زدهی آموزش و پرورش نصیبشان خواهد شد! با توجه به بلاهایی که عمداً یا به تغافل بر سر نظام آموزشی آمده، همهی دستاندر کاران -چه آنهایی که در این سیستم مسئولیت داشتند و کنار رفتهاند و چه آنهایی که هم اکنون مسئولیت دارند و میز ریاست را دو دستی چسبیدهاند و گامی برای نجات آموزش و پرورش کشور برنمیدارند- مستحق مواخذه و بازخواست هستند.
گفتنیست که شیوه آموزش مجازی در کنار معایب و محاسن متعدد خود، در نیمسال اول سالتحصیلی ۴۰۰-۱۳۹۹ یک حسن بزرگتری هم از خود به نمایش گذاشت که نباید از آن غفلت کرد؛ انتشار کلیپهایی از شعرخوانیها و کنفرانسهای مجازی پر از غلط و لکنت برخی از دانشآموزان و تدریسهای توأم با پرخاش و حرمتشکنی و تهی از دانش و مهارت و بردباری بعضی از مادران، پرده از واقعیت پنهان در پشت آمارها و نمودارهای سر به فلک کشیدهی آموزش و پرورش برداشت و عمق بیسوادی دانشآموزان و سطح نازل سواد و تربیت در میان والدین را -که خود دانشآموزان دیروزِ همین سیستم آموزشی هستند- به نمایش گذاشت. نمایشی کاملاً منطبق با نتایج "پرلز" و "تیمز"!
بنا بر آنچه دیدیم و تجربه کردیم، شبکه آموزشی دانشآموز (شاد) حتی اگر هیچ مشکل برنامهای و نقص فنی و نرمافزاری نداشته باشد و تمام معلمان و دانشآموزان بهترین و کارآمدترین وسایل ارتباطی هوشمند را در اختیار داشته باشند و کنج هر خانهای بینقصترین مکان دنیا برای تولید و ارائهی محتوای آموزشی باشد و سرعت اینترنت نیز با سرعت نور برابری کند، باز هم نمیتواند جای آموزش حضوری تعامل چهره به چهره در همین مدرسههای کوچک و کلاسهای محقر و پر ازدحام را بگیرد. با این حال، با شیوع کووید۱۹ بیهیچ مقاومتی، از تمام بود و نبود آموزش حضوری دست شستیم و مدارس را تخلیه کردیم و برای آموزش فرزندانمان به فضای مجازی پناه آوردیم.
سوال اساسی این است که مدارس ما چه ویژگیهایی داشتند و یا چه قابلیتهایی را نداشتند که در جریان همهگیری کرونا نتوانستند کمترین تابآوری را از خود بروز دهند و تن به تعطیلی مطلق دادند؟
چرا آموزش و پرورش نتوانست تصمیم قاطع در مورد آموزش حضوری اتخاذ کند و هر بار هر تصمیمی در این خصوص گرفته شد، بلافاصله پس گرفته شد؟
پاسخ روشن است؛ وضعیت بسیاری از مدارس ما -که در شهرها و اطراف شهرهای بزرگ متمرکزند- از نظر سرانهی فضای آموزشی فاجعه بار است! مسلّم است که در کلاسهای ۳۸ نفرهی ۳۵ متری نه تنها در شرایط "کرونا" بلکه در شرایط عادی نیز نمیتوان درس خواند!
متأسفانه طی سالیان متمادی، بایستههای بسیاری از نظام تعلیم و تربیت دریغ شده و مواهب زیادی از آن ربوده شده است؛ "زمین و بنا"، "درونمایه و محتوا" و "شادی و صفا" سه قسم از چشم گیرترین موارد مغفول مانده و یا ربوده شده از دستگاه تعلیم و تربیتاند. با توجه به موج افزایش جمعیت دانشآموزی که در راه است، اکنون باید بیدرنگ دست به کارِ مدرسه سازی شد. اما نه مدرسههای قوطیکبریتی و نه با چنگ اندازی به حیاط مدارس موجود!
در اینجا، از میان تنگناهای پر شمار دستگاه تعلیم و تربیت فقط به نمونهی کوچکی از آنها در زمینهی "زمین و بنا" به عنوان نمادی از فضای آموزشی اشاره می شود؛ سالهاست که همهی دستاندرکاران نظام آموزشی به کمبود فضای آموزشی در کشور اذعان دارند. همه از پایین بودن سرانهی فضای آموزشی سخن میگویند اما مشکل همچنان به قوت خود باقیست.
به گفتهی مدیرکل دفتر مشارکت های مردمی سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور، در حال حاضر "کمبود فضای آموزشی در کشور بر اساس تعداد جمعیت دانشآموزی دست کم ۴۰ میلیون متر مربع است". یعنی به ازای هر دانشآموز تقریباً ۳ متر مربع کمبود فضای آموزشی.
مسئولین محترم در کنار همین برآورد، سرانهی فضای آموزشی در کشور را ۵/۵ متر مربع قلمداد میکنند و اعلام میکنند که با استاندارد جهانی سرانهی فضای آموزشی که ۸/۵ متر مربع است، ۳ متر مربع فاصله داریم. اما مبنای این برآوردها و نحوهی محاسبهی آن اصلاً درست نیست؛ چرا که در این برآوردها فضاهای آموزشی متروکه در روستاهای خالی از سکنه و مدارس چهار-پنج کلاسهی دارای ۷ نفر دانشآموز نیز لحاظ میشود که هر چند آنها جزو اموال و املاک آموزش و پرورشاند اما عملاً در چرخهی استفاده و در اختیار دانشآموزان نیستند که جزو سرانهی فضای آموزشی حساب شوند.
بنابراین صحیحتر این است که نسبت فضای آموزشی به دانشآموز در هر نقطه از کشور جدای از مناطق دیگر سنجیده شود.
ما در بسیاری از مدارس، به ویژه در شهرهای پر جمعیت و حاشیهی شهرهای بزرگ، در کلاسی به اندازهی ۳۰ الی ۳۵ مترمربع، ۳۰ الی ۳۸ نفر دانشآموز نشاندیم! در چنین مناطقی با صرف نظر از حیاط کوچک و راهروهای باریک مدارس، سهم سرانهی فضای آموزشی از کلاسهای پر تراکم، گاهی به یک متر هم نمیرسد!
بنا به گفتهی معاون عمرانی وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان نوسازی و تجهیز مدارس ایران نیز، ۴ هزار مدرسه کانکسی در کشور وجود دارد.
تعداد مدارس دو نوبته هم که نمایانگر کمبود ۵۰ درصدی فضای آموزشی در مناطق تحت پوشش این نوع از مدارساند، کم نیست. مسلماً تنها دلیل استفاده از یک فضای واحد در دو نوبت صبح و عصر برای دو واحد آموزشی، کمبود فضای آموزشی و نبودِ مدرسه برای حداقل نیمی از دانشآموزان است. اگر تراکم ۱/۵ تا ۲ برابری دانشآموز در کلاسهای درسی را هم وارد محاسبات فضای آموزشی و آمار مدارس بکنیم، خواهیم دید که کمبود مدرسه تا چه اندازه بحرانی و نگران کننده است. با توجه به اینکه موج افزایش جمعیت دانشآموزی نیز در راه است، کمبود فضای آموزشی به شکل وحشتناک تری در آیندهی نزدیک رخ خواهد نمود.
با توجه به بلاهایی که عمداً یا به تغافل بر سر نظام آموزشی آمده، همهی دستاندر کاران -چه آنهایی که در این سیستم مسئولیت داشتند و کنار رفتهاند و چه آنهایی که هم اکنون مسئولیت دارند و میز ریاست را دو دستی چسبیدهاند و گامی برای نجات آموزش و پرورش کشور برنمیدارند- مستحق مواخذه و بازخواست هستند.
ما کشور ثروتمند و قدرتمندی داریم. اگر دستگاه آموزش و پرورش، مدیران کاردان و راه بلد و مسئولیتپذیر و شجاع و مطالبهگر داشت، ما میتوانستیم شهرها و روستاهایی با فضاهای آموزشی بزرگ و مجهز و مجلل و منعطف و مفرّح داشته باشیم.
میتوانستیم باغمدرسههایی از جنس طبیعت و مدارسی بر مدار فناوری و صنعت و مجموعههای آموزشگاهی-کارگاهیِ آکنده از حرکت و فعّالیت و خلاقیّت داشته باشیم.
میتوانستیم مجموعههای فرهنگی-تربیتیِ مشحون از مضامین علمی و هنری و ادبی و اخلاقی و مملوّ از تعامل و تجربه داشته باشیم که فرزندانمان در آنها پیوسته در حال گشتوگذار و گفتوشنود مکرر باشند و بایدها و نبایدهای زیست اجتماعی را عملاً تجربه و تمرین نمایند و واقعیتها را موبهمو زندگی کنند.
میتوانستیم فضاهای آموزشی را چندان فراخ بسازیم که تمام جغرافیای جهان و جمیع زوایای پیدا و پنهان تاریخ کشورمان را بر دیوارهایشان بنگاریم و در مقابل دیدگان نونهالانمان به نمایش بگذاریم تا برگردد و احیا شود آنچه حافظهی تاریخی ملت مینامیم.
آری!
کشور پهناور و ثروتمند ایران میتوانست مدارس مجلل و مجهز و سرسبز و سرزنده و شکیل و زیبا و جذاب و غنی و پهناور داشته باشد که هم مهد فنآوری باشند و هم کانون عشق و انسانیت و مهرپروری. طوری که هر کسی را اشتیاق حضور در آنها باشد و با ورود به اندرونشان سرشار از احساس احترام و تکریم و مسرت و موفقیت گردد.
ناگفته پیداست که سرمایهگذاری در راه چنین آرمانهایی از هر نظر خردمندانه و مقرون به صرفه بوده و هست؛ چرا که مدرسه، هم نماد نشاط و پاکیزگی و سرزندگیست و هم نمودی از سبک زندگی زلال و آمیخته با فرزانگی. هم بستر جامعهپذیری و تمرین زندگی اجتماعیست و هم زیربنای توسعه و ترقی.
اما به دلیل چندین دهه اهمال و تساهل در ساخت و تولید فضای آموزشی، چنین مدارس شاد و جذاب و سرگرمکننده و امن و الهامبخش و آموزندهای نداریم و مجبوریم فرزندانمان را به مدارس قوطیکبریتی و کانکسی و کپری بفرستیم و نسل اندر نسل، حصر و حبس در چنین مدرسههایی را تجربه کنیم.
حتی همین حصر طولانیمدت در فضای "شاد" به چندین دهه غفلت و سهلانگاری در امر ایجاد فضاهای آموزشی استاندارد دلالت دارد. واقعیت این است که فضای "شاد"، در فقدان مدارس استاندارد رجحان یافته است. اگر مدارس ما به اندازه کافی بزرگ بودند و سرانهی فضای آموزشی ما در آن حد بود که دانشآموزان بتوانند با رعایت فاصلهی اجتماعی به کار کوشش در آن بپردازند، دلیلی نداشتیم ۱۵ میلیون انسان پویا و پر انرژی را در خانه حبس و در فضای "شاد" حصر کنیم.
حتی در روزهای عادی و قبل از اینکه ویروس کرونا ضربوشصت خود را نشان دهد و ما را از نشستن در کنار هم در کلاسهای درسی بترساند نیز نشاندن تنگاتنگِ دانشآموزان در کلاسهای پر ازدحام با تراکم ۳۰ تا ۳۸ نفر از هیچ نظر کار صحیحی نبوده و نخواهد بود. در چنین کلاسهای پر تراکمی که فضایشان لحظه به لحظه با هوای بازدمی ساکنان آن پر میشود و بدنها به مرز هیپوکسی میرسند، صرفنظر از فنا شدن کیفیت آموزشی به دلیل افزایش تنش میان دانشآموزان و کاهش سرانهی تعامل دانشآموزان با معلمانشان، نفس کشیدن نیز دشوار میگردد و تراکم اکسیژن در شریانها کاهش مییابد و اولویت مغزها از یادگیری مطالب درسی به حل معضل هیپوکسی میچرخد...
با توجه به آنچه گفته شد و با توجه به موج افزایش جمعیت دانشآموزی که در راه است، اکنون باید بیدرنگ دست به کارِ مدرسه سازی شد. اما نه مدرسههای قوطیکبریتی و نه با چنگ اندازی به حیاط مدارس موجود!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
افزایش آمار ترک تحصیل | روایت چند دانشآموز که در سال تحصیلی جاری ترک تحصیل کردهاند.
آمار دانشآموزانی که در سالجاری ترک تحصیل کردند یا از حضور در مدرسه و کلاس درس بازماندهاند، آنقدر بالا رفته که مدیران استانی آموزش و پرورش برای نخستین بار در یک دهه جاری این آمار را اعلام و درباره علل آن صحبت کردند.
طبق اعلام آموزش و پرورش استان کرمان، ۴هزارو۵۱۰ دانشآموز کرمانی در مقطع اول متوسطه ترکتحصیل کردهاند و ۳هزارو۶۷۷نفر از ۶۵هزار کودک ۷ ساله برای ثبتنام در مقطع اول ابتدایی مراجعه نداشتهاند. همچنین در استان خوزستان ۴هزار و۵۰۰ دانشآموز ترکتحصیل کردهاند که بیشترین آمار متعلق به دختران است. در استان خراسان رضوی، ۴۰هزار دانشآموز ترک تحصیل کردهاند.
درحالیکه این آمار در سال گذشته ۱۳هزار نفر بوده است.
در استان آذربایجان غربی نیز ۱۰هزار و ۵۵ نفر به علل مختلف از تحصیل بازماندهاند که از این تعداد فقط ۴هزار و ۳۷۱ نفر به فرایند آموزش بازگردانده
شده اند.
آدم زورش میآید تو آزمون استخدامی آموزش و پرورش بارها مثل همین بهمن 99 نمره بیارم بعد به خاطر سنّم از آدم مدرک نگیرند و بگویند اگر بگیریم هم قبول نیست چون سنت بالاست و به مصاحبه معرفی نکنند
این درحالی است که با تجربۀ چند صد واحد درسی دانشگاهی در چند فوق لیسانس قابلیت تصحیح کتابهای این وزارتخانه خیالباف را نیز دارم
نمی دانم چقدر اینها در جذب نیرو در اشتباهند
حالم بهم می خورد اگر کودکی را مدرسه بفرستم، از آموزش و پرورش و چرا مدرسه ای برای کودک زنگ زدند؟ و شروع به نصیحت کردند که به کودک ستم می شود
گفتم خجالت نمی کشید تو همین منطقه اومدم برای تحویل مدارک استخدام، پیرم خواندید آنگاه کودکی آموزش دیده را تحویل شما غاصبان بدهم؟
دلت برای کودک مردمان سوخته، از پشت میزت بیا بیرون و بگذار توانمندتر از تو آنجا بنشیند؛ شعور و حیا هم خوب چیزیست.
کاش زنانمان نازا شوند تا کودکی را مدرسه نفرستیم
یکی حرفامو شنید گفت دمت گرم
مخملباف بچه هاشو مدرسه نفرستاد
شاد باید اختیاری باشه و نه اجباری و حداقلی از حضور هم لازم هست
چرا در شاد حاضر نبوده؟
با این وضع پولی اینهمه باد داره وای به روزی که ...
معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش اضافه کرد: برای تأمین تبلت دانشآموزان، طرح هدایت با شعار هر دانشآموز یک تبلت را داریم، ۱۵ میلیون دانشآموز داریم و ۱۲ درصد موبایل برای خودشان است، ۵۲ درصد از موبایل مادر، ۱۲ تا ۱۷ درصد از موبایل پدر و مابقی از سایر روشها مثلاً موبایل خواهر یا برادر و بستگان استفاده میکنند.
از این بچه های بی بضاعت مستضعف تر داریم؟
بیاره برای همه بخره دیگه
حکومت که فقیر نیست
بابا والا مدارس حضوریش هم جا ندارن
۳۰ نفر ابتدایی تو یه کلاس؟
پس این پولا برای کی قراره هزینه بشه
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب
سواد ندارم که به فرزندانم در درسهایشان کمک کنم.
او ادامه میدهد: «ما گوشی اندروید نداریم که با معلم فرزندانمان ارتباط بگیریم، در اینجا هیچ امکانات و شرایط خوبی وجود ندارد که بخواهیم از طریق آن به بچهها کمک کنیم. من ۳۹ سال سن دارم، بیسوادم، نمیتوانم به کودکانم در درسهایشان کمک کنم. مجبورم برای اینکه به درس کودکانم کمک کنم، سراغ همسایهها بروم تا به آنها درس بدهند، اما بعضی وقتها آنها هم ما را به خانهشان راه نمیدهند.»
کد خبر: ۱۵۸۲۷۰۰:۵۴ - ۰۳ اسفند ۱۳۹۹