"رسانه" در کنار سه اصل "قانون اساسی"، "مجلس" و "احزاب"، رکن چهارم دموکراسی به شمار می رود. مطبوعات، روزنامه ها و خبرگزاری ها به عنوان یکی از ارکان رشد فرهنگی جامعه و ابزاری برای ارتقای سطح آگاهی مردم شناخته می شوند. رسانهها نماینده افکار عمومی تلقی می شوند و خود را بلندگوی مردم و بازتاب دهنده صدای افکار عمومی می دانند.
در ایران رسانه ها هم حکایت خاص و منحصربه فرد خود را دارند. در ایران رسانه های تصویری اعم از تلویزیون و رادیو کاملا دولتی است و عملا هیچ وابستگی مالی به مردم و مخاطبان ندارد و برایش تفاوتی نمی کند که مخاطبان برنامه هایش چه میزان هستند و رضایتی از برنامه هایش دارند و یا اصلا مخاطبی دارد یا نه. این رسانه در جهان بی نیاز خود گاهی ادعای خدایی می کند و مدام در حال تعیین مدار حق و ناحق است و خود را در صراط مستقیم کامل و منتقدان و مخالفان خود را اجنبی و نماینده شیطان معرفی می کند.
روزنامه ها و خبرگزاری های کشور ما هم حکایت خاص خود را دارند و بیشتر از آنکه نماینده منافع طبقه یا گروهی از مردم باشند، نماینده یکی از چهره های سیاسی هستند که عده ای را به عنوان خبرنگار و روزنامه نگار استخدام کرده و به عنوان سکوی تبلیغ منافع سیاسی و شخصی و گروهی آنها عمل می کنند. در ایران اکثر روزنامه ها و خبرگزاری ها بیشتر از آنکه به نام طبقه یا قشری از جامعه شناخته شوند به نام یک فرد یا نهاد سیاسی شناخته می شوند.
به عنوان مثال شنیدن نام "سایت الف"، "تابناک"، "وطن امروز" "مشرق نیوز"، "آفتاب" "مردمسالاری"، "سازندگی"، "خبرگزاری فارس" و.. بیشتر از آنکه طبقه ای از جامعه یا قشری از مردم را به خاطر بیاورد، یک چهره یا نهاد سیاسی را به خاطر می آورد.
-در توسعه یافته ترین نظامهای سیاسی هم بنگریم نهایت چند حزب وجود دارد که هر کدام با تاریخ و اساسنامه و مرامنامه مشخص مشغول به فعالیت هستند و گاهی به تنهایی و گاهی هم به صورت ائتلافی موفق به دست گرفتن قدرت و تشکیل دولت می شوند. در ایران اما حزب هم به مانند ورزش و بانکداری و بورس و فرهنگ و اقتصادمان حکایت عجیب و خاص خود را دارد. مطبوعات، روزنامه ها و خبرگزاری ها به عنوان یکی از ارکان رشد فرهنگی جامعه و ابزاری برای ارتقای سطح آگاهی مردم شناخته می شوند.
اگر به صورت اتفاقی به لیست احزاب قانونی کشور نگاهی بیندازیم متوجه می شویم که دهها حزب که نام بسیاری از آنها را یک بار هم به گوشمان نخورده است، در عرصه سیاسی کشور حضور داشته و مشغول فعالیت هستند. بسیاری از این احزاب، احزاب خانوادگی بوده و دایره نفوذ آن از حدود خانواده و اقوام فراتر نمی رود. برخی از این احزاب هم احزاب محفلی بوده و بیشتر از آن که به حزب سیاسی شباهت داشته باشد محفلی دوستانه برای گپ و گفت و راست و ریس کردن امور شخصی و خانوادگی و برخی فعالیت های اقتصادی اعضاست.
این احزاب که تقریبا تمام طول سال را در خواب زمستانی به سر می برند با نزدیک شدن به انتخابات ها کرکره های خود را بالا می کشند و به امید اینکه از بازار تازه گشوده انتخابات چیزی دشت نمایند، شروع به مصاحبه و معرفی کاندیدا و گمانه زنی های مختلف کرده و در نهایت درخواست های فراوان مردم[!!] را دلیل خود برای حضور در عرصه خدمت و انتخابات معرفی می نمایند. سران این احزاب که در واقع همان اعضای حزب و تنها حامیان حزب هم به شمار می روند، سعی می کنند با برگزاری نشست ها و همایش های مختلف دست به ائتلاف های خود ساخته بزنند و در نهایت (با نامهای عجیب مانند جمنا و شپنا و..) هم کاندید نهایی خود را معرفی کنند و هم در مجلس و دولت آتی جای نشستنی برای خود دست و پا نمایند. این احزاب که اغلب نه مرامنامه و اساس نامه و اصول و قواعد مشخصی دارند و نه ناخواسته طبقه، صنف یا گروهی از جامعه را رهبری و مدیریت میکنند، بیش از آنکه نماینده بخشی از مردم باشند، حول منافع شخصی صاحبان خود شکل می گیرند و کاریکاتوری از حزب و تحزب را به نمایش می گذارند.
کانال خرمگس
نظرات بینندگان
رسانه هم مانند هر بنگاه اقتصادی ، طبیعتاً نیاز به ابزار تولید
(دفترکار، رایانه، چاپگر و... ) یا همان سرمایه و نیروی انسانی دارد ، پس بالنتیجه این سرمایه است که رسانه ها را کنترل
می کند.فیلم «شبکه» ساخته «سیدنی لومت» فقید دست رسانهها را کاملاً رو میکند...
سلام
این قاعده شما البته قابل تعمیم به همه رسانه ها نیست .
حداقل در مورد رسانه " صدای معلم "که با هزینه شخصی من اداره می شود .
البته منابع مالی و سرمایه بک بخش مهم برای اداره رسانه است اما میزان تاثیرگذاری لزوما متاثر از این منغیر نیست .
مگر برای صدا و سیما که ماهیت حکومتی و نه مردمی دارد کم هزینه می شود ؟
چقدر مخاطب و تاثیرگذاری دارد ؟
چقدر مردم به اخبار آن اعتماد دارند ؟
آری !
عوامل مهم تری هم هستند که شاید دیده هم نشوند .
مهم " اعتماد و سرمایه اجتماعی " است .
راستی تا کنون به این مساله مهم جدی اندیشیده اید که چرا معلمان با این کثرت و تعداد ، رسانه های سراسری چندانی ندارند ؟
و چرا همان ها که هستند از آن ها حمایت نمی کنند ؟!
یکی از دلایل مهم عقب ماندگی معلمان و آموزش و پرورش ما این است که رسانه های حرفه ای چندانی ندارند .
و به این خاطر در حوزه عمومی دیده نمی شوند .
پایدار باشید .
سخن شما را با درک شواهد و قراین موجود می پذیرم.
اما در مورد معلمان باید بگویم که ، از سرمایه های اندک آنان
سریال شهرزاد ساخته شد و آب هم از آب تکان نخورد. فلان
سلبریتی دوزاری هم که در اینستاگرام خود آروغ روشنفکری
می زد حاضر به پس دادن دستمزد بیلیونی خود نشد ، ولی خوب
در هر صورت دستش برای همه رو شد.
صندوق به اصطلاح ذخیره فرهنگیان می توانست قوی ترین
رسانه معلمان باشد ، ولی شوربختانه هیچگاه در اختیار معلمان
نبوده ، نیست و نخواهد بود...