هر آدمي در طول زندگي حرفهاي خود با مديران متفاوتي مواجه ميشود. دستهبنديهاي مختلفي از مديران و الگوهاي کاري آنها ارائه شده است، اما به نظرم طبقهبندي تأملبرانگيز جالبي هم براي مديران قابل ارائه است.
گروهي از مديران هستند که ساليان دراز مدير بودهاند و هر ايده جديدي که مطرح کنيد، آنها دفترچه خاطرات ذهنشان را براي شما باز کرده و خلاصه حرفشان اين است که «اين ايده را ما در سال فلان اجرا کرديم و نتيجه نداد.» اينها اصلاً توجه نميکنند که اصلاً اين همان ايدهاي است که آنها اجرا کردهاند و اگر هست آيا آن روز که موفق نشدند، دليل ناکاميشان بد اجرا کردن، انجام کار مناسب در زمان نامناسب يا هر دليل ديگري نبود ؟پايداري کشورش را بيش از پايداري صندلي اش دوست دارد.
اينها «مديران خاطرات» هستند؛ مديراني که در يک دستگاه اداري ناکارآمد رشد کردهاند و همه ذهنشان انباشته از خاطرات شکست ايدههايي است که گاه ايده خوبي نبودهاند و گاه خود همين آدمها ايده را به شکست کشاندهاند. دفتر خاطرات ذهنشان انبوهي از «طرحهاي تنسي تاکسيدويي» به ياد ميآورد که گاه خود طراح و مجري آن بودهاند. اين «مديران خاطرات» کارشان ممانعت از نوآوري، مقاومت در برابر ابداع و چسبيدن به صندليشان است؛ و همان گونه که پيشتر نوشتهام، براي حفظ اين صندلي به تدريج به «جلّاسان گردگو» بدل شدهاند؛ و در لحنشان «من ميدونم موفق نميشيم» گِلام داستانهاي گاليور موج ميزند.
دسته دوم اما «مديران مُخاطرات» هستند. مديران مخاطرات اگر چه در واژه، فقط يک «مـُ» از مديران خاطرات بيشتر دارند اما به کلي متفاوتند. آنها حتي وقتي سابقه شکستهاي گذشته را ميدانند، ايدههاي جديد را تحسين ميکنند، نوآوري را ميپسندند، ميفهمند که دنيا تغيير کرده است و با روشهاي گذشته نميشود سازمان و کشور را اداره کرد. مديران مخاطرات به روشهاي گذشته نچسبيدهاند، از اينکه آشکارا با هر آنچه در گذشته ناکارآمدياش ثابت شده است وداع کنند بيم ندارند؛ حتي اگر اين گذشته تا اندازهاي ميراث خود آنها باشد.
مديران مخاطرات ميتوانند با «ذهنهاي جوان» کار کنند. ذهن جوان الزاماً در سن جواني نيست، گاه باتجربهاي است که هنوز ميخواند، فکر ميکند و فقط به حفظ صندلي اش فکر نميکند؛ گردگو نيست و حالش از جلسات بيحاصل به هم ميخورد. پايداري کشورش را بيش از پايداري صندلي اش دوست دارد. مديران مخاطرات به نسخههاي بديل وضع موجود سازمان و مديريت فکر ميکنند و به کساني که چنين انديشههايي داشته باشند ميدان ميدهند.
«مديران خاطرات» کارکنان نوآور را با ذکر مصيبت تجربههاي گذشته ميترسانند، گروهي که در خاطرات گذشته ميمانند؛ و «مديران مخاطرات» مبدعان و جسورها را پشتيباني، و از نوآوري و مخاطره استقبال ميکنند. اصليترين مخاطرهاي که بايد از آن استقبال کنند، مخاطره به چالش کشيده شدن پنداشتههاي ذهني خودشان است و از اين کار ابايي ندارند.
يکي از ترسناکترين لحظه براي مديران – و شايد هر انساني - زماني است که ذهنيات درستپنداشته خود را در معرض خطر ميبيند، اما مديران مخاطره حاضرند همه ذهنيتهاي خود را در معرض بازنگري انتقادي قرار دهند و به زيردستانشان بابت به چالش کشيدن اين ذهنيتها پاداش ميدهند.
آينده سازمانها، اقتصاد و سرنوشت اين کشور را تا اندازه زيادي کردار و غلبه هر يک از اين دو گروه مديران تعيين ميکند.
شبکه جامعه شناسی علامه
نظرات بینندگان
همه این خاطرات خطر ذاره