جالب اینجاست که از جور زمان، می ترسیم
از درد و فغان و بخل و تب،می ترسیم
ما را که کسی نیست به قلبش، نگران
جای خندست، که از سوز خزان می ترسیم!
ما نباشیم، ندارد هیچ کس، درد و غمی
پس چرا از نفس مرگ زمان، می ترسیم؟
روزی که بمیریم، آیند همه کس به مزار
آن روز مهمیم، ولی زآمدنش می ترسیم!
ما را که سیاه است، هر روز، ز دم، صبح امید
اما عجبم من، که چرا از کرونا می ترسیم!
می روند از برمان کنکوری های امسال!
تا مبادا که بگویند: ز غم، می ترسیم
جانشان بر کفشان نیست بر ما چیزی
بلکه از کم شدن علم جهان،می ترسیم!
گر نوبل را نگرفتند، بزرگان جهان
این مهم نیست، کنکور مهم است که ما می ترسیم!
کرونا هم شده اسباب دل آشوبی ما
البته ما ز غم و جور جهان، می ترسیم
می رود این گذر عمر و به تاریخ، خواهند نگاشت
که به این رنج مدام است، که ما می ترسیم
( کانال انشا و نویسندگی )
نظرات بینندگان