صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

" ما همه حلقه‌های یک زنجیریم "

ویروسی خطرناک تر از " کرونا " ؟!

مصطفی داننده

ویروسی خطرناک تر از کرونا

دوست روزنامه نگاری در توییتر نوشت:« می‌گوید صاحبخانه و پسرش در طبقه سوم و چهارم می‌نشینند و آسانسور را برای طبقه اول و دوم بسته‌اند. پدرم مریض بود و او را به طبقه سوم بردیم که با صندلی چرخ‌دار با آسانسور بیاریمش پایین که صاحب خانه آمد و تذکر داد، دعوا شد و حالا به دنبال جای جدید می‌گردیم.»

فکر می‌کنم این صاحبخانه از آنهایی است که وقتی در جمع خانواده یا دوستان می‌نشنید، دست روی دست می‌زند و می‌گوید:

« چه جامعه بدی شده. هیچ کس به هیچ کس رحم نمی‌کنه، آقا رفتم قصابی، گوشت دولتی، دو برابر قیمت داشت می‌فروخت به خلق‌الله، بهش گفتم، آقا جان ما اگر هوای هم را نداشته باشیم، هیچ کس به فکر ما نیست.»

بله، بخشی از ما وقتی در موقعیت حرف هستیم، بهترین انسان‌های روی زمین‌ایم اما وقتی پای عمل می‌آید، آسانسور را برای مستاجر قطع می‌کنیم. روی صندلی نشسته‌ایم و خود را به خواب زده‌ایم .

متاسفانه جامعه ایران در وضعیت حرف باقی مانده است. خوب حرف می‌زنیم، قشنگ حرف می‌زنیم اما وقتی قرار است حرف‌ها خود را عملیاتی کنیم یخ می‌زنیم و قدم از قدم بر نمی‌داریم و حتی گاهی رفتاری ضد انسان داریم.

مغازه‌داری که بیشتر از عرف از مردم سود می‌گیرد نمی‌تواند انتظار داشته باشد راننده تاکسی هم از او کرایه را به اندازه بگیرد. کارمند اداره‌ای که از وقت کارش برای امور شخصی‌اش می‌زند، نمی‌تواند از قصاب محله‌اش انتظار انصاف داشته باشد.

ما همه حلقه‌های یک زنجیریم و اگر سلسله‌ای از بدی در این حلقه شکل بگیرد این زنجیر تا انتها بد می‌شود و خوب‌های جامعه را هم درگیر می‌کند.

خیلی از ما فکر می‌کنیم همه مشکلات زیر سر حکومت است اما وقتی نوبت به قضاوت رفتار خودمان می‌رسد، یک عینک دودی تیره به چشم می‌زنیم و به آهستگی از کنار هم رد می‌شویم که انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته است.

ویروسی خطرناک تر از کرونا

متاسفانه ما دچار استدلال خطرناکی شده‌ایم که مثل کرونا به جان جامعه افتاده است. آن استدلال هم این است:

« او گرفته است، ما چرا نگیریم. او خورده است، ما چرا نخوریم. او سود کرده ما چرا سود نکنیم و ...»

همین رفتار باعث می‌شود که به دیگران به عنوان نردبان نگاه کنیم و برای بالا رفتن پای‌مان را روی شانه‌های دیگران بگذاریم.

بگذارید مثالی برایتان بزنم. برخی‌ها در مترو یا اتوبوس وقتی یک صندلی خالی به دست می‌آورند و روی آن می‌نشینند، اولین کاری که می‌کنند این است که چشم‌های خود را می‌بندند یا می‌خوابند یا خود را به خواب می‌زنند. این رفتار حاوی یک پیام است. من نمی‌خواهم جای خود را به فرد دیگری بدهم حتی شما پیرمرد یا خانم عزیز!

این مثال شده است واقعیت زندگی بخشی از جامعه ایران. چشم‌های خود را بسته‌ایم تا دیگران را نبینیم. تا رسیدن به مقصد روی صندلی امن نشسته‌ایم و رنج پیرمرد ایستاده را هم ندیدیم. احتمالا در هنگام پیاده شدن هم وجدان راحتی داریم.

کمپین مبارزه با بی شعوری


ویروسی خطرناک تر از کرونا

شنبه, 26 بهمن 1398 23:17 خوانده شده: 806 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +2 0 --
مدرس آزاد 1398/11/27 - 20:32
البته همه اینگونه نیستند، و .... و نه شخص شهدا بلکه ح... به آنها بدهکار است

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور