در آغازین روزهای سال تحصیلی جدید خبر طرحی یک فوریتی با امضای پنجاه و هفت نماینده مجلس با عنوان «رفع انحصار از زبان انگلیسی در نظام آموزش همگانی کشور» در چند خبرگزاری رسمی منعکس شد.تناقض این طرح با یکی از اصول مصرح در قانون اساسی وعدم تطابق آن با واقعیت های اجتماعی و وظایف ذاتی آموزش و پرورش تا جایی بود که در میان مخاطبان فرهنگی چندان جدی گرفته نشد، با این حال به دلیل اهمیت موضوع و با پیش بینی هرچند ضعیف تصویب این طرح در مجلس ، لازم است ابعاد و زوایای این مساله با رویکردی جامع و تخصصی تبیین و روشن شود.
نگاهی به طرح پیشنهادی رفع انحصار از زبان انگلیسی
به موجب طرح یک فوریتی «رفع انحصار از زبان انگلیسی در نظام آموزش همگانی کشور» تمامی زبان های انگلیسی و غیر انگلیسی اختیاری و از محیط مدرسه خارج و به آموزشگاههای آزاد سپرده میشود.هزینه آموزش نیز بر عهده دانش آموزان است: پس از تصویب این طرح در مجلس آموزش زبان فقط در مقطع دبیرستان وآن هم در بیرون از مدرسه و در آموزشگاه های آزاد انجام میشود و هزینه آن نیز بر عهده دانش آموزان خواهد بود...
هرچند با اولین نگاه به این طرح پیشنهادی مغایرت آشکار آن با اصل سی ام قانون اساسی مبنی بر آموزش رایگان کاملا آشکار و بدیهی است ، متاسفانه حتی ساختار و محتوای اجرایی آن نیز پر از اشکال و تناقض بوده با واقعیت های علمی واجرایی در آموزش و پرورش هیچ سنخیتی ندارد. بی شک نقاط ضعفی همچون نادیده گرفتن پیشرفت ها و ظرفیت های علمی کشور ، برون سپاری آموزش ، نقض قانون اساسی و نهایتا مهیا کردن زمینه برای نفوذ فرهنگی موسسات خارجی از اشکالات اساسی چنین طرحی است که در مجلس و نهایتا در شورای نگهبان _به فرض تصویب در مجلس _ از نظرها دور نخواهد ماند.
در بخشی از این طرح می خوانیم : میزان ارائه خدمات آموزش همگانی در خصوص هر زبان متناسب با مشارکتی خواهد بود که کشور یا کشورهای طرف تفاهم در یک برنامه حداقل پانزده ساله از طریق همکاری های علمی و فنی ، اعزام مدرس و ارئه بورسیه برای تربیت مدرس و معلم و پردیس های بین المللی دانشگاههای کشور و بخشی از هزینه های برقراری دوره های آموزشی در مناطق محروم و کمک هزینه دانش آموزان فاقد توان مالی تقبل خواهند نمود. متاسفانه با وجود همه تلاشها ، بسیاری از الزاماتی که پیش نیاز هرگونه تغییر و تحول دررویکردها بوده وعامل ایجاد عدالت آموزشی است در عمل و تاکنون به نحو شایسته محقق نشده است .
در این مورد بهتر است نمایندگان توضیح کافی دهند که کشور مورد تفاهم با چه قصد و انگیزه ای کمک هزینه دانش آموزان و معلمان ما را در طی این دوره پانزده ساله تامین می کند؟
اصلا معلم و دانش آموز قرار است نمک پرورده کدام کشور یا موسسه داخلی و خارجی شوند و آن موسسات در ازای آن متقابلا چه انتظاراتی خواهند داشت؟ اگر می توان در ازای این خدمت بودجه ای را صرف آموزش زبان فارسی در کشور مقابل کرد و در این سطح بودجه ای موجود است چرا پیشنهاد هزینه کرد آن را برای تامین تجهیزات آموزشی در مناطق محروم و تشکیل کلاسهای ضمن خدمت برای معلمین نمی کنید؟!
اگر هم آموزش و پرورش می تواند بودجه آن را تامین کند چرا اکنون این مبالغ صرف امکانات کمک آموزشی برای تقویت آموزش زبان و اصلاح ساختار ها نشود؟!
البته عنوان این طرح نیز که علی الظاهردر پوشش سخنان مقام معظم رهبری در مورد ساماندهی آموزش زبان و رفع انحصار از زبان انگلیسی در نظام آموزشی است هرگز در سطح محتوا ، هدف و نتیجه خود آن منویات را دنبال نکرده بلکه در عمل حتی متضاد با رهنمودهای ایشان است. رفع انحصار از زبان انگلیسی اصلا مفهوم پیچیده ای نیست ! به بیان ساده منظور ازمطرح کردن رفع انحصار از سوی ایشان حذف زبان انگلیسی از برنامه درسی مدارس نبوده ، بلکه منظور محدود نشدن به زبان انگلیسی با افزودن تعداد دیگری از زبانها در مدرسه بنابر انتخاب و علاقه دانش آموزان بوده است.
ملاک ارزیابی چیست؟
سوال مهم از پیشنهاد دهندگان محترم در مجلس این است که با چه رویکرد علمی به این ارزیابی رسیده اند که آموزش زبان در مدارس موفق نبوده و باید آن را به آموزشگاهها محول کرد؟ اگر ملاک ایشان نتایج و نمرات ضعیف دانش آموزان در کنکور سراسری است باید گفت که دلیل این ضعف وجود سوالاتی دشوار تر از حد معمول و حتی خارج ازمحتوای کتاب درسی ، پایین بودن ضریب و به تبع اهمیت درس زبان در کنکور و گنجاندن بخش زبان انگلیسی در آخرین سوال در دفترچه سوالات آزمون عمومی است. در این مورد و در یک نظر سنجی ، بیش از پنجاه درصد از پرسش شوندگان مهمترین دلیل پایین بودن میانگین درس زبان در کنکور را سختی بیش از حد معمول سوالات زبان و عدم تطابق سوالات با محتوای کتابهای درسی زبان انگلیسی عنوان کردند.
از سوی دیگر چنانچه میزان تسلط به مهارت های ارتباطی مورد نظر نمایندگان بوده باید گفت که رویکرد جدید در مدارس به تازگی اجرا شده وامسال که اولین دوره شش ساله آن به سرانجام رسیده _بنابر اظهارات مولفین _ در مرحله بازبینی و اصلاح قرار دارد. حتی در این وضعیت فعلی هم بسیاری از دانش آموزان مهارت زبانی را ممکن است بهتر از سایر مهارت ها آموخته باشند اما چون زبان کاربرد بیشتر و عینی تری نسبت به سایر دروس در جامعه دارد ، طبیعتا ضعف در این زمینه نیز بیشتر آشکار می شود.
اگر این طرح پیشنهادی علمی و همه جانبه بود باید این مساله را هم در نظر می گرفت که دانش آموزان ما اساسا به چه میزان در سایر دروس مدرسه همچون ریاضی ، فیزیک ، شیمی ، عربی و ...موفق و مسلط هستند؟ آیا بنابر این طرح و در نتیجه چنین استدلالی می توان فرضا آموزش قرآن را به این دلیل که دانش آموزان ما در مدرسه و پس از سالها آموزش توانایی فهم ، قرائت و ترجمه قرآن کریم را آن گونه که شایسته است کسب نمی کنند از مدرسه خارج و صرفا به حوزه های دینی واگذار کرد؟ یا ورزش را به باشگاههای ورزشی و ریاضیات را به کلاسهای آموزش چرتکه محول نمود؟!
لزوم بازنگری جدی در« برنامه درسی ملی » و کتب زبان در مدارس
با تغییر رویکرد آموزش زبان در مدارس _برگرفته از برنامه درسی ملی_ حرکت مثبتی در سطح کشور آغاز شده است که به شرط تامین امکانات و رفع اشکالات نتایج خوبی برای آن قابل تصور است. در رابطه با این سری از کتابهای زبان پژوهش های مختلفی انجام شده است . درمورد کتاب دهم طبق نتایج یک پژوهش، دبیران کتاب زبان پایه دهم را به لحاظ محتوا مناسب و ازنظر جنبه های ظاهری وشرایط اجتماعی و فرهنگی نسبتا ضعیف ارزیابی کردند ؛ دانش آموزان نیز این کتاب را از لحاظ موضوع،محتوا و جنبه های ظاهری مناسب ،اما از لحاظ مهارت شنیداری و شرایط اجتماعی و فرهنگی نسبتا ضعیف ارزیابی کردند.
متاسفانه با وجود همه تلاشها ، بسیاری از الزاماتی که پیش نیاز هرگونه تغییر و تحول دررویکردها بوده وعامل ایجاد عدالت آموزشی است در عمل و تاکنون به نحو شایسته محقق نشده است .برای نمونه کلاسهای تخصصی ضمن خدمت به میزان مورد نیاز تشکیل نشده ، محتوای بسته آموزشی تولید شده نیز چندان که باید به دست معلم و دانش آموزدرسطح کشور نرسیده و برقراری ارتباط با مجامع علمي و دانشگاهي نیز آنچنان که مورد نیاز است جدی گرفته نشده است.
در شروع آموزش زبان در پایه هفتم ، شاهد بودیم که کتاب با روشی در آموزش خصوصا در مورد الفبا که مشابهی در جهان نداشته و بعضا درماندگی فراگیران عادی را درپی داشت آغاز شد . در این مورد اصلاح و ویرایش کتاب کار در پایه هفتم مهر تاییدی برغیر علمی بودن این روش بود که البته باید در کتاب دانش آموزنیز این اصلاح صورت پذیرد. در انتهای این دوره نیز در پایه دوازدهم بدون تامین کافی امکانات سمعی و بصری ، محتوای شنیداری و مقاله نویسی حدود 40 درصد از نمره نهایی به این دو مهارت اختصاص داده شده است!
در این زمینه ارائه محتوای شنیداری با حجم و زمان بیشتر و استفاده از سخنورانی بومی با صداهایی گیرا و جذاب می تواند تا حدودی دانش آموزان را از مراجعه به محتواهایی متفرقه ، سلیقه ای و بعضا مرتبط با ناشران خصوصی بی نیاز کرده و مرجعیت و اعتبار «کتاب درسی» را تقویت نماید.
وجود شفافیت نیز از الزامات یک برنامه درسی در سطح ملی است که در مقاله های معتبردانشگاهی نیز بر اهمیت آن تاکید شده است. برخی ابهام ها در تعابیر و عدم شفافیت در اصطلاحات در این سند ملی راه را برای برداشت های سلیقه ای از آن باز میکند. برای نمونه «رویکرد ارتباطی » اصطلاحی است که هم در درس زبان فارسی و هم در انگلیسی مطرح شده وسوال اینجاست که منظور ازرویکرد ارتباطی دقیقا چیست؟! این رویکرد چه مشخصاتی دارد و آیا کتاب زبان انگلیسی در همه بخش ها به آن پایبند بوده است؟! و اینکه آیا در سنجش و آزمون سازی نیز باید مطابق این رویکرد عمل کرد یا خیر؟
«فراتر رفتن از دایره تنگ نظریه ها و رویکردها ...» نیز دیگر عبارت به کار رفته در این برنامه و در رابطه با درس زبان خارجی است که نیاز به توضیح و تفسیر کامل و دقیق دارد.
سخنی با پیشنهاد دهندگان طرح
با توجه به تجربه تاسیس مدارس غیر انتفاعی و مصائب مافیای کنکور ، از اکنون می توان پیش بینی کرد که از این طرح جدید نیز غول بچه ای از چراغ جادو بیرون بیاید که در آینده نزدیک از غول کنکور هم فربه تر شود!
یک نمونه از این مشکلات افزایش هزینه خانواردر این شرایط اقتصادی و از سوی دیگر ایجاد رانت مالی برای بعضی از آموزشگاهها ، موسسات زبان و ناشران در صورت تصویب است. در این صورت نمایندگان محترم این چک سفید را از جیب چه کسانی و به کدام مقصد حواله می کنند؟!
این بزرگواران به چه میزان پای درد دل معلمین زبان و مولفین کتابهای درسی مدارس نشسته و در جهت حل مشکلات آموزشی آنها و رفع کمبودها طرح های یک یا دوفوریتی داده اند؟بسیاری از مدارس ما از کمترین امکانات صوتی هم برخوردار نیستند تا جایی که در آزمون نهایی امسال این معضل به شدت تاثیر خود را نشان داد.
این نمایندگان محترم به نیکی می دانند که بخش بسیار ناچیزی از بودجه هزاران میلیاردی شرکت های دولتی می تواند بسیاری از کاستی ها در زمینه آموزش زبان در مدارس را مرتفع کند، حال این عزیزان در این مورد چه اقدامی کرده اند؟
هرچند نگارنده بر این باور است که پیشرفت علمی کشور و کسب رتبه نخست علمی در منطقه بدون تسلط دانشجویان به زبان انگلیسی ممکن نبوده است ؛ با این حال این حقیر پیشنهاد می کند که دغدغه مندان آموزش و یادگیری زبان در مجلس یکبار هم که شده طرحی به این مضمون در مجلس پیشنهاد دهند: «طرح لزوم تامین امکانات آموزشی ویژه یادگیری زبان در مدارس و مناطق محروم توسط شهرداری های کلان شهر ها و شرکت های بزرگ دولتی... »
همچنین اگر گاه و بیگاه کلیپی از ضعف در مکالمه یا روخوانی انگلیسی افراد مشهور در فضای مجازی توجهات را جلب کرده غوغایی به پا می کند ؛ آن را نشانه ای از اشکال در شیوه گزینش نخبگان و وجود راه های غیر مشروع در دریافت مدرک تحصیلی هم ببینند ، نه صرفا ضعف آموزش زبان درمدارس!
و کلام آخر اینکه ؛ چگونه طرحی را که به حذف یک درس از مدرسه پرداخته ، «رفع انحصار از زبان انگلیسی» نامیده اند؟!
با توجه به بندها و تبصره های این طرح ، بهتر بود حداقل عنوانی واقعی برای آن انتخاب می شد: «طرح احاله تعلیم و تربیت دانش آموزان در زبان خارجی به آموزشگاه های خصوصی و موسسات خارجی !»
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
منظور از این جمله:
طراحان با چه رویکردی به این نتیجه رسیده اند که آموزش زبان انگلیسی در مدارس موقق نبوده,منظور عدم موفقیت در مقایسه با سایر دروس مدرسه است.
وگرنه در خود مقاله هم به شدت و قاطعیت بر ضعفهای کتاب اشاره شده است.
سیستم زبان با این کتاب ها طوری است که دانش آموزان عادی موفق به یادگیری نخواهند شد.
علتش روش تدریس غیر علمی است که در کتابها به کار برده شده...
اما این عدم موفقیت آموزش و یادگیری زبان در مدرسه،در سایر دروس هم به نحوی وجوددارند...