میتوان اذعان کرد هیچ دورانی بهاندازه دهه اخیر دیده نمیشود که آموزش و پرورش دچار بلبشوی آموزشی و پرورشی شده باشد و به نظر میرسد در چند سال اخیر نه این که در جهت اجرای سند تحول بنیادین گامی برداشته نشده است بلکه در جهت خلاف این سند گامهای اساسی برداشتهشده است و تصمیمات نابخردانه و گاهی از سر استیصال بهواسطه تغییرات در جهت اصلاح ساختاری در آموزش و پرورش و تغییر بهسوی بهبود سیستم کارآمد انجامشده است.
نظام 6-3-3 که باعجله و بدون پیشبینی مقدمات و تمهیدات لازم آشفتگی شدیدی را در فضای آموزش و پرورش به وجود آورد در سالهای اخیر موجب جابه جایی تخصّصها و ناکارآمدی نیروها انسانی در این حوزه گردیده است و از سویی سیاستهای اقتصادی مسئولین در سطح کلان برای کاهش هزینههای جاری فارغ از آسیبشناسی این موضوع مشکلات عدیدهای را برای مدیران و دانش آموزان و اولیاء دانش آموزان ایجاد کرد. خروجی نیروهای آموزش و پرورش فاصله بسیار زیادی با واقعیات جامعه دارد و آموزش و پرورش در جامعهپذیری آیندگان با وضعیت فعلی همخوانی ندارد و تسهیم و نیازسنجی برای هدایت شغلی نیاز به آیندهپژوهی شغلی دارد
کمبود نیروهای موردنیاز و فضای آموزشی در اجرای نظام 6-3-3 به کوچاندن اجباری نیروهای غیرتخصصی به دوره ابتدایی گردید که در تناقض آشکار با سند تحول بنیادین است و موجب به هدر رفت و صرف هزینهها در این سیستم شده است و در حال حاضر این روند متوقف که نشده بلکه بهواسطه کمبود نیرو بهشدت پیگیری میشود.
بهکارگیری دبیر تاریخ، زبان انگلیسی، مشاوره ... و بهواسطه نقل و انتقالات و بند (د) اشتباه فاحشی بود که علاوه بر موارد کوچاندن اجباری دبیران سایر دورهها ضربه مهلکی را برای جبران کسر نیروهای دوره ابتدای بر این سیستم وارد کرد.
جبران ساعت تقلیل معلمان بالای بیست سال سابقه با بهکارگیری معاونان و مدیران دبستان که عملاً هیچ کارایی نداشت و صرفاً اسمی است و از سویی پر کردن کلاسها با دبیران و مربیان تربیتبدنی که موجب پراکندگی در چندین مدرسه و ناکارآمدی این نیروها گردیده آنان را نیز دچار سرگردانی کرده است لذا این تصمیمات با سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش و تربیت انسان متعالی در تضاد است.
بالا بردن تراکم کلاسها نیز از اقدامات و اشتباهات محضی بود که در جهت کمبود فضای آموزشی انجام شد و بالا رفتن تراکم کلاس که خود از علل پایین آمدن کارایی کلاس است با میانگین نرم کلاسی جهانی و سند بنیادین تحول در تضاد آشکار است.
ممانعت از اعمال مدرک آموزگاران و دبیران در مقاطع بالاتر که با کجاندیشی و بیتدبیری دولت تدبیر و امید در سازمان برنامه و بودجه و بدون توجیه عقلانی و منطقی و صرفاً با دید اقتصادی انجام گرفت نیز بااسناد بالادستی و سند تحول بنیادین و چشمانداز 1404 پرتناقض آشکار است که وزیر وقت و مسئولین ذیربط هیچگونه تدبیری در این جهت نیندیشیدند.
آموزش عمومی رایگان که این سالها به شویی مضحک و خیمهشببازی بین مسئولین و مدیران و اولیاء در مدارس گردیده و همه را دچار سردرگمی کرده از موضوعات لاینحلی است که گویا صراحت در بیان و صداقت در کلام اکسیری نایاب برای مسئولین شده است و بازی با کلمات بیان رایج هرروزهاست و کسی نیست صراحتاً بگوید اقتصاد مدارس را اولیاء میچرخانند و ادارات آموزش و پرورش و وزارتخانه آقابالاسری بیش نیستند و بود و نبودشان در این قضیه فرقی نمیکند و باید به گفته دکتر زیباکلام صحه گذاشت که« بقال سر کوچه هم وزیر شود تغییری حاصل نمیشود » بر این اساس مورد بیانشده نیز در تناقض آشکار یا سند تحول بنیادین است.
اجرای طرحهای متفاوت بهبود وضعیت معیشتی و ارتقاء منزلتی ایشان نیز با مسکوت ماندن و عدم اعتقاد مسئولین حاکمیتی برای رفع معضلات و مشکلات این قشر آنان را هر روز به سوی مشاغل دیگر کشانده است و این خود فاجعهای است که در آیندهای نزدیک بحرانی را در آموزش و پرورش کشور پدید آورده و نیاز به آسیبشناسی جدی این مورد ضروری به نظرمیرسد و این خود نیز از مصادیق تضاد با سند تحول بنیادین است.
صراحت در بیان و صداقت در کلام اکسیری نایاب برای مسئولین شده است در حوزه دانشآموزی نیز باید بهصراحت همچنان که بسیاری از اندیشمندان حوزه تعلیم و تربیت بیان کردهاند و بسیاری از سیاستمداران نیز بران صحه گذاشتهاند خروجی نیروهای آموزش و پرورش فاصله بسیار زیادی با واقعیات جامعه دارد و آموزش و پرورش در جامعهپذیری آیندگان با وضعیت فعلی همخوانی ندارد و تسهیم و نیازسنجی برای هدایت شغلی نیاز به آیندهپژوهی شغلی دارد و اضطراری به نظر میرسد و سردرگمی مشاوران، اولیاء و دانش آموزان را در چند سال اخیر در پی داشته است.
بنابراین سند تحول بنیادین که بعد ابلاغ سال 89 تا الآن به مدت حداقل 7 مسکوت مانده است اجرا که نشده هیچ، تصمیمات اتخاذ شده در این مدت تناقض آشکاری با سند دارد و تصویب زیر عنوانها اگرچند سالی به طول بیانجامد باید اذعان کرد با توجه به برنامه زمانی و چشمانداز سند و چنانچه راهکارهای عملیاتی نیز واقعبینانه باشد با شکست مواجه شده است و باید آن را بهروز کرد و یا چشمانداز آن را
تمدید کرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
مهم درک اهمیت انسان سازی است و رسالت معلم.......
ببینید دبیرم، سند خیلی مهمه مثل دیدن سند شناسنامه در جذب نیرو! مگه ممکنه سند مهم و از اوجب واجبات نباشه؟!
سندی داریم به نام قرآن که صفحاتش بی نهایت نیست ولی مفاهیمش بی نهایت است؛ باطنه عمیق و ظاهره انیق؛ و نمونه حل المسائلی داریم به نام سنّت و عقلی پیش برنده که این سه، اجماع را منحل می کند مگر در جایی که جمیع عقول به وحدت نرسند و درک امری متناقص، متناقض یا متنافر گردد و اجرای امری واجب زمین گیر ماند که تازه در آن صورت در سطوحی از مدیریت بل اکثرهم لایعقلون منتفی نیست!
وهم و غیبت اصول، زیبایی فروع را به نتیجه نمی رساند!
حتی شعار لا اله الا الله سندی زیباست به شرط آنکه در پرچم داعش که قلبشان مریض و مغزشان ضعیف است نباشد؛ آیا جز اینست که آنها در وهمی عظیم و غیبت از اصولی شریف به سر می برند؟! هر چند که شعارشان اشرف است!
ببین پشرم! اگر شهاب شاقب(ثاقب) به عنوان مشئولی جدید هم بیاید با شه چرخه نمی تونه شر پیچ به خوبی دوچرخه شوار بپیچه! با شند غفلت زده و آلوده به تخیّل، تحوّل میشه ایجاد کرد؟
حتما در سند تحول برای زمینه های دیگر برنامه ریزی شده است که در بخش مالی احتمالا موارد ذیل بخشی از نوشتار و متن سند هست:
کاهش مدارس تخریبی و اقدام برای ایمن سازی و مقاوم سازی مدارس
جایگزینی تجهیزات فرسوده و تامین ملزومات حوزه های مختلف مدارس آموزشی ورزشی پرورشی و...
سرانه کافی و متناسب با نیاز دانش آموزان و برنامه های آموزش و پرورش
رفع تبعیض حقوق و دریافتی معلمان با سایر حقوق بگیران...
درنظر گرفتن رفاهیات برای معلمان همانند سایر ارگانها و وزارتخانه ها
پرداخت حق و حقوق معلمان بدون وقفه و در موعد مقرر( برای حق لزحمه ناچیز و به حق امتحانات حق التدریس یا...باید چند سال صبر کرد و وزیر و وکیل مصاحبه کنند؛ دولت دلسوز مجلس دلسوز،....پاداش ناچیز بازنشستگی که قسطی به معلمان پرداخت میشود و هزار مشکل دیگر....
فکر کنم سند تحول شامل موارد مذکور هم باشد دولت و مجلس محترم سندتحول را اجرا کنید.
اگه دولت روحانی می تونست این 6 درصد هم را زیاد نمیکرد و می گفت در شرایط اقتصادی سخت هستیم و باید مقاومت کنید.
بخاری، به خاری؛ کند تبخیر عالی!
امید کشک نوید است دلت لرزان چو بید است
چه مدیران صندوقی، که دوغی از صندوق نخوردند و بی گناه زندان رفتند و پس از سالها ایام زندان را طلبکار شدند و فرزندان تحصیلکرده شان دچار فشار و افزایش سن برای دفع فشار شدند و با وجود عیان شدن استحقاق علمی در آزمونها با توهّماتی چون جرم عبور از 40 سالگی، برای دوغ نخورده پدران، پسران نوشابه پس دادند!
یکی نیش میزد به پروانه نیز نجف چون بیاید ز جرمش گریز
ما معلم ها هر چه بر سرمان می اید از خودمان و تنگ نظری خودمان است
هنوز هم در بین ما افرادی هستند که به همکاران خود رحم نمی کنند و ان ها را چه ارزان در قبال پست و مقامی می فروشند هنوز هم در بین ما هستند کسانی که زیر پای دوستانشان را ساده خالی می کنند کسانی که به اصطلاح معلم هستند و تفکرشان مانند یک انسان بی سواد است معلم ها دیگر عیارشان را از دست داده اند معلم ها دیگر الماس تراش نخورده نیستند بلکه انقدر خود را روکش کرده اند که دیگر الماس درونشان پیدا نیست شک ندارم همه ی شما در یک گروه از شبکه های اجتماعی هستید به راستی جمله بندی های شما و حساسیت های نوشتاری و گفتاری شما در ان گروه ها در شان یک معلم است به قول مدیری : دیده ام که می گویم
ما دانش اموزانمان را خوب تربیت نکرده ایم ما باید از خود شروع کنیم چرا ما نباید کار افرین باشیم
ما می توانیم اوضاع را بهتر کنیم اگر وتنها اگر خودمان بخواهیم