من گرفتار مکتب و درس ام
چه کنم از چه چیز من پرسم
وقت کی می شود ببارانم
ابر علمم به ذهن یارانم
خنده در گریه گریه در شادی
که چه گویم من از خودم هادی
نیست در خاطرم ره تعلیم
تربیت چون کنم ضمیر سلیم
در ره علم مشتعل چو شمع ام
چون میان دار مرکز جمع ام
سمبل پهلوان خسته گرم
نیستم قهرمان و دوره گرم
ورد در ذکر یار می گویم
وَرد از بوته زار می بویم
من عاشق به عشق علم سرم
در چمنزار عشق نوحه گرم
عندلیب کلاس در گلزار
نغمه خوان در حریم و در نیزار
گه به بازی گرفتنم یاران
نیست اسرار فاش بر ناران
خسته ام از محیط علم عزیز
چه کنم نیست طاقت پرهیز
خط شاگرد بینم و گریم
فهم ناقص ببینم و سوزم
چه کنم چاره چیست ای ساقی
من که صادق به و عدم و شافی
نیست در عقل من ره تزویر
ای نگاه دو چشم عصمت پیر
در زمان و مکان و مافی ها
خط دل دارم همچو ماهی ها
بار الها به عصمت معصوم
به محمد علی و هر مسموم
ضامن عهد والی مِهرم
در عدالت سجود بر مُهرم
نکند خدمتش کنم رنج ام
خود ز کار خودی در رنج ام
عارف پیر رنج نیست تو را
خسته کار تو نیست ای شیدا
به مروت غلام درگهت ام
به سخاوت چو ابر مضطرب ام
گریه ام خنده بر چمنزار است
اشک چشمم چو ابر نا زار است
به نگاهت صفا سرشته مهر
به زبانت چه هاست خنده چهر
والی از درد روح می رنجد
چه کند عقل روح می سنجد
نکند مهر دوست برگردد
ز دلم عشق دوست برگردد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.