2500 سال قبل پیرمردی ۷۰ ساله در حضور بیش از ۱۰۰ نفر هیئت منصفه به جرم تشویش افکار عمومی و نشر اکاذیب به اعدام محکوم شد. این مرد سقراط نام داشت.
ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺷﻬﺮ ﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ راه می رفت ﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻥ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻧﻤﯽﺁﻣﺪ، ﻣﮕﺮ سؤﺍﻝ! ﺍﺯ ﻫﻤﻪﮐﺲ ﻣﯽﭘﺮﺳﯿﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ سؤﺍﻝ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﺍﺩ. ﻣﻔﺎﻫﯿﻤﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻘﯿﺪهٔ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ، ﻣﻄﻠﻖ ﻭ ﺍﺑﺪﯼ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﭼﺎﻟﺶ ﻭ ﻧﻘﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﺍﺩ.
ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺍﺯ ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ چنین ﺑﻮﺩ:
نقد ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺪﻭﻥ خط ﻗﺮﻣﺰ.
هﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﻣﺎ باﻭﺭﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ آنها ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺧﻂ ﻗﺮﻣﺰ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ، ﻣﺎ ﺩﭼﺎﺭ ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻭ ﻣﺤﺼﻮﺭ ﻫﺴﺘﯿﻢ. ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺑﺎ ﻣﻮﺭﺩ سؤال ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﻫﻤﻪچیز ﻭ ﻫﻤﻪﮐﺲ به ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺗﺸﻮﯾﺶ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﺍﻭ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺸﻮﺵ میکرد ﻭ ﻧﻤﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﺧﻤﻮﺩﮔﯽﻫﺎﯼ ﻓﮑﺮﯼ ﻭ ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ﺧﻮﺩ ﺗﺨﺪﯾﺮ ﺷﻮﻧﺪ.
ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﺧﺮﺩﻭﺭﺯﯼ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺗﺤﺖِ سلطهٔ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻋﺎﺩﺗﯽ ﻭ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ.
ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻋﺎﺩﺗﯽ، ﻋﻘﺎﯾﺪیست ﮐﻪ ﺁﻧ ﻘﺪﺭ ﺑﻪ آنها ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ ﮐﻪ آنها ﺭﺍ ﺑﺪﯾﻬﯽ ﻓﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ.
عقاید ﻋﺎﻃﻔﯽ هم عقایدی هستند ﮐﻪ آنها ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻘﺪ ﻗﺮﺍر ﻧﻤﯽﺩﻫﯿﻢ ﭼﻮﻥ ﺑﺎ آنها ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﺧﻄﺎﻫﺎﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖﺷﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﺧﻄﺎﻫﺎﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻥها ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻧﻔﺮﺕ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﺴﯿﺎر ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ!
ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺑﺎ ﻣﻮﺭﺩ سؤال ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﻫﻤﻪچیز ﻭ ﻫﻤﻪﮐﺲ به ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺗﺸﻮﯾﺶ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﺍﻭ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺸﻮﺵ میکرد ﻭ ﻧﻤﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﺧﻤﻮﺩﮔﯽﻫﺎﯼ ﻓﮑﺮﯼ ﻭ ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ﺧﻮﺩ ﺗﺨﺪﯾﺮ ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍﺣﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﯽﺷﺪ.
ﺑﻪ همین ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﺗﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﺮﻣﮕﺲ ﻣﯽﻧﺎﻣﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻟﻘﺐ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﻣﮕﺲ ﻣﺎﻧﻊ ﭼﺮﺕﺯﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
او از راه پرخطر یقینزدایی منصرف نشد.
ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺳﺎﻟﺘﯽ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﻮﺩ. ﺭﺳﺎﻟﺖِ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﺁنها ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﺎﯾﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻧﺴﺒﯽ ﻭ ﺧﻄﺎﭘﺬﯾﺮ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺗﺠﺮﺑﻪٔ ﺑﺸﺮﯼ، ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻣﻄﻠﻖ ﻭ ﺧﻄﺎﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺍﻣﺮ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺴﺒﯽ ﻭ ﻣﺘﮑﺜﺮ ﺍﺳﺖ.
امروزه روش سقراط را آگنوستیکی و شکگرایی (شکورزی) یا سنت سقراطی میگویند. بسیاری از انسانها مطابق عرف جامعه بودن (عرفیبودن) یا انباشتن اطلاعات را نشانه عقلانیت میدانند اما سقراط نشان داد که این طور نیست، عقلانیت با فرآیند تفکر سر و کار دارد.
ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺳﻘﺮﺍﻁ، ﻫﺮ ﺑﺎﻭﺭی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ ﻧﻜﺸﻴﻢ ﻭ ﺍز ﻏﺮﺑﺎﻝ ﻧﻘﺪ ﻧﮕﺬﺭﺍﻧﻴﻢ، ﻫﺴﺘﻪﺍی میﮔﺮﺩﺩ ﺑﺮﺍی ﺯﻧﺪگی ﺍﺑﻠﻬﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﺎنعی ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪگی ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ.
( کانال نویسنده )
نظرات بینندگان
اما گفته اند احتمال کامل حقیقی بودن این اتفاق زیر سوال بوده
تنها منبع شاگرد او بوده هر چند که فرد معتبری محسوب می شود ولی سوالاتی را به وجود می آورد؟!
آیا سقراط افلاطون همان سقراط واقعی است
آیا عزیز تر جان وجود دارد؟!
آیا خودکشی منطقی است ؟!
اصلا سقراط خودکشی می کند چه چیزی را ثابت کند ؟ و بعد آیا آن چیز ارزش خودکشی را داشته است ؟!
با توجه به سن زیاد سقراط که در آن زمان عمر طولانی است احتمال این مرگ خود خواسته نمی توانسته دلایلی داشته باشد؟!
آیا اگر سقراط در سن ۴۰ یا ۵۰ بود باز هم چنین می کرد؟!
و در پایان، آیا زیرکی و دانایی زنده ماندن در جهت تحقق اندیشه و آرزوها و عقاید است یا مردن بر سر عقیده ای که مشخص نیست چه بر سر آن خواهد آمد؟!
این را که نباید برای فهماندن چیزی به عده ای نفهم اینقدر هزینه داد.
کدام عقلانیت؟
نقدکردن نه برای دانستن بلکه عبور از خط قرمزهایی که سبب جدا شدن توده ها از ریشه می شود.
این جنایت است نه عقلانیت.