در هر دو مقطع تحصیلی ارشد و دکتری دانشگاه، شاگرد اول بودهاست. اما توان نوشتن یک متن هزار کلمهای را نداشت.
یادم هست که برای نوشتن یک مقاله مفهومی، ایده نداشت و در اواخر ترم، از عدم توانایی نوشتن، به گریه افتاد.
در تمام طول دوران تحصیلاش، نه در هیچ فعالیت دانشجویی شرکت کرد، نه مطلبی در نشریه و روزنامهای نوشت، نه در انجمن علمی مشارکت کرد، نه موضوعات تحقیقش ربطی به زندگی ما و جامعهی ما و درد ما داشت، نه چهرههای انقلاب و جنگ و تاریخ معاصر را میشناخت، نه موضوع پایاننامهاش ربطی به درد مردماش داشت... آرام میآمد و آرام میرفت. از همان کنار. اما نام تمامی مجلات دارای امتیاز علمی و پژوهشی علوماجتماعی را میدانست. با جزئیات میدانست که هر مقاله که منتشر شود، چند امتیاز دارد. کی باید در فراخوان هیأت علمی شرکت کند. چه استادانی از چه موضوعاتی خوشششان میآید.
ماه قبل شنیدم که عضو هیأت علمی یکی از مهمترین دانشگاههای تهران در رشته علوماجتماعی شدهاست.
این یک استثناء نیست. یک قاعده است.
داستان یک نسل:
مهمترین خروجیهای حاکمیت در سیسال گذشته چه بوده است؟ پس از پایان جنگ، سیستم آموزشی ما، دانشگاه ما، نظام مدیریتی ما، حتی حوزه علمیه ما چه تیپهایی را پرورش دادهاست؟ چه بچههایی تربیت کردهایم؟ چه مدرسان دانشگاهی را جذب کردهایم؟ چه مدیرانی را در سیستم بالاتر بردهایم؟ سیستم کنکور و تست و قلمچی چه بچههایی ساختهاست؟
بر خلاف تصور، من احساس میکنم که خروجیهای سیستم، تیپهای منفعتطلب، اهل حساب و کتاب، دو رو، محاسبهگر، غیرسیاسی و ترسخورده و فردگرا بودهاست.
در دانشگاه، چه کسانی به عنوان هیأت علمی جذب میشوند؟
کسانی که در طول دوران تحصیلشان در دانشگاه، فعالیت دانشجوی صنفی، علمی، مطبوعاتی یا جمعی نداشتهاند، آسته رفته و آسته آمدهاند که هیچ گربهای شاخشان نزند. بچه مثبتهایی که فقط نمره روی نمره گذاشتهاند و بیسر و صدا بالا آمدهاند. دانشجوهای چرتکهبهدست که تمام قواعد مصاحبه و رزومه و استخدام را از بر هستند.
چه مدرسان دانشگاهی ارتقاء پیدا میکنند و به رسمی تبدیل وضعیت میشوند؟ چه مدرسانی در دانشگاه مدارج ترقی را یکی یکی و دو تا دو تا طی میکنند؟
غالباً مدرسانی که نه با درد جامعه و مردم خیابان کار دارند، نه جز پروژه گرفتن از این نهاد و آن سازمان و مقالات علمی پژوهشی تلنبار کردن و پرونده ارتقاء را تکمیلتر کردن دغدغهای. همین جنس کارمندان، همین جنس مدیران، همین جنس حوزویان.. غالب خروجی سیستم در این سه دهه در سطح اجتماعی، نه تیپهای رادیکال و چهرههای جهتدار و دردمند (از هر جهتی) که چهرههای جدا از جامعه و فرهنگ و دغدغههای اجتماعی و حتی سیاسی بودهاست.
حاکمیت حتی تیپهای سیاسی طرفدار صد در صدی وضع موجود و وسط میدان و هزینهبده برای دفاع از این وضعیت را هم تربیت نمیکند؛ یا از تربیت آنها بازمانده است.
دیگر فقط تیپهایی را تربیت میکند که «گرد» باشند. به هیچجا «گیر» نکنند. هیچچیز و هیچکس را «نخکش» نکنند. سر میخورند و بالا میروند. این خروجیها، محبوب سیستم ادارهکنندهی امروز جامعهاند.
شبکه جامعهشناسی علامه
نظرات بینندگان
از متن :
در هر دو مقطع تحصیلی ارشد و دکتری دانشگاه، شاگرد اول بودهاست. اما توان نوشتن یک متن هزار کلمهای را نداشت.
همان مفهوم بیسوادی سفید است .
جملۀ زیبایی است که عین واقعیت است.
همانند استثنا های قانون بازنشستگی.
است که هدف خاصی را برای برنده شدن پی می گیرند.
سیستم هم توسط همین افراد دست پرورده به دنبال اهداف خاصی است که باعث تداوم خود گردد.
تشکر از نویسنده محترم ، لذت بردم.