صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

رواج کج دستی و دزدی در میان دانش آموزان : امروزه دانش آموزان ما خیلی بیشتر از آنچه در مدرسه می آموزند، از عرف و اندیشهٔ غالب بر جامعه و هر چه در آن می گذرد تأثیر پذیرفته و همان ها را در گفتار و رفتار خود بازتاب می دهند

آموزش و پرورش؛ از آرمان تا واقعیت ... مدارس ما دقیقاً آینهٔ تمام نمای جامعه اند !

حمزه علی نصیری

آموزش و پرورش از آرمان تا واقعیت و کارکرد مدرسه و نظام آموزشی

 با اینکه کلیه ارگانها و نهادهای دولتی و غیردولتی و همه گروهها و تشکّلهای مردمی و تمام آداب و رسوم و سنن اجتماعی و همه نهادها و هیآت مذهبی و جمیع برنامه ها و فعالیتهای ورزشی و فرهنگی و هنری و کلیهٔ عادات و مناسک قومی و قبیله ای و خانوادگی و ... در شکل گیری شخصیت افراد، تأثیر دارند، اما انتظار می رود دستگاه تعلیم و تربیت سهم بیشتری در پی ریزی شالودهٔ شخصیت آنان داشته باشد و مدرسه در تعیین مشی زیست اجتماعی آنان حرف اول را بزند. اگر پذیرفته باشیم که آموزش و پرورش یکی از مهمترین ارکان توسعه و پیشرفت جامعه است، باید بپذیریم که دستیابی به توسعهٔ پایدار نیز در گرو داشتن مدارس شاد و غنی و پویا و آزاد و نقّاد و حمایت کننده و کلان نگر و نکته بین و مهارت محور است.

از این نظر می توان گفت که جامعهٔ امروز، محصول عملکرد مدارس دیروز است. یعنی؛ جامعهٔ امروز را - هرچه که هست- مدارس دیروزی با سبک مدیریت و شیوهٔ تربیت و مواد و محتوای درسی و جانمایهٔ آموزه های خود، فرم داده و جامعه فردا را نیز مدارس امروزی شکل خواهند داد.

از طرفی هم  مدارس ما دقیقاً آینهٔ تمام نمای جامعه اند؛ طوری که اگر بخواهیم عین افکار و عملکرد پدران و مادران و مقامات و مسئولان و حاکمان را در مکانی با مقیاسی کوچک یکجا ببینیم، آنجا، مدرسه است! مکان به ظاهر آموزنده ای که صحنهٔ ظهور و بروز بی پردهٔ نیات و خلقیات و منویات و تعلیمات عملی بزرگترهاست و هر آنچه در بستر جامعه جاریست، در گفتار و رفتار دانش آموزان، بی کم و کاست قابل مشاهده است.

اغراق نیست اگر بگوییم، امروزه دانش آموزان ما خیلی بیشتر از آنچه در مدرسه می آموزند، از عرف و اندیشهٔ غالب بر جامعه و هر چه در آن می گذرد تأثیر پذیرفته و همان ها را در گفتار و رفتار خود بازتاب می دهند.

از سوی دیگر اگر نیم نگاهی به اهداف آموزش و پرورش در دوره های سه گانهٔ ابتدایی و متوسطه اول و دوم بیندازیم، می بینیم که این اهداف ۸ گانه که دربرگیرندهٔ تعداد زیادی هدف جزئی و کاربردی اند، چشم اندازی را برای جامعه ترسیم می کنند که دل از هر خواننده و بیننده ای می برد و آرمان شهری را معرفی می کنند که با یاد و خیالش، قند در دل هر کسی آب می شود! آرمان شهری رؤیایی با شهروندانی همه فن حریف و متخلق به اخلاق الهی و پر از عبد صالح!

آموزش و پرورش از آرمان تا واقعیت و کارکرد مدرسه و نظام آموزشی

اما واقعیت چیست؟
اگر ماوقع یک جلسهٔ آموزشی و یک زنگ تفریح در یک مدرسه را مرور کنیم، فاصلهٔ بین اهداف آرمانی دوره های سه گانهٔ تحصیلی و چشم انداز خیالی آن با واقعیات جاری در مدارس را به وضوح می بینیم. باشد که با یادآوری این فاصلهٔ غیر قابل باور، برای این درد بزرگ، چاره اندیشی کنیم. تمام ارکان مدرسه به نوعی دچار درد بی مهری اند؛ خود مدارس که واحدهای عملیاتی دستگاه آموزش و پرورش و محل وقوع تمام رخدادهای آموزشی و تربیتی اند، به شدت دچار فقر امکانات و تجهیزات و حتی فضای حداقلی هستند!

۱)  25 آبان ماه ۹۷ است. با یک مشاور هنری قرار دیدار و نیاز به هماهنگی دارد. برای همین، ناچار شده گوشی تلفن همراهش را با خود به مدرسه ببرد. اما در فرصت کوتاه زنگ تفریح، هم گوشی تلفن همراه و هم ماشین حسابش از داخل کوله پشتی اش دزدیده می شود. دزد یا گروه دزدها، یک یا چند دانش آموز پایهٔ دوازدهم اند! اشتباه اصلی اش این است که نمی داند دامنهٔ بزهکاری به مدارس نیز کشیده شده و همکلاسانش تا این حدّ سنگدل شده اند!
از مأموران سالن که در زنگ های تفریح در داخل سالن و کلاسها می مانند، خواهش می کند که دست از شوخی بردارند و وسایلش را پس دهند. اما شوخی تلقی کردن آن اتفاق، کاملاً ساده لوحانه است؛ اتفاقی که افتاده، چه بسا حاصل یک برنامه ریزی تیمی، بوده است! تقلّا و تقاضا و جست و جو بی نتیجه می ماند! و «آنچه البته به جایی نرسد، فریاد است»!

۲) صبح روز چهاردهم آذرماه ۹۷ است در حالیکه عقربه های ساعت دیواری کلاس، ۸ و ۵ دقیقه را نشان میدهد، هنوز ۵ نفر از دانش آموزان در کلاس حاضر نشده اند. وقتی از بچه ها می پرسم چرا این همه «غایب» داریم، میگویند؛ «غایب نیستند. جلوی دفتر اند. دعوا کرده اند...»! چند دقیقه بعد یکی پس از دیگری با صورت برافروخته و لب و لوچهٔ آویخته وارد کلاس می شوند. از علت دعوای شان می پرسم. همه شان شروع می کنند به مظلوم نمایی و دلیل تراشی و اتهام بستن و تبرئه جستن!

یکی می گوید: «دیروز بعد از مدرسه دعوا شد». دیگری می گوید: «غروب هم دعوا کردیم». سومی می گوید: «صبح امروز هم دعوا شد...». چهارمی می گوید: «این فحش داد». صدایی از آن میان به نشانهٔ تکذیب بلند می شود. صداها در هم می آمیزد و هر کس، خود را تطهیر و دیگری را متهم می کند! تهمت و تخریب متقابل با پر مصرف ترین عبارات در ادبیات محاوره ای شان برای لحظاتی فضای کلاس را پر می کند؛ «دروغ می گوید»، «این شروع کرد»، «مدادم را برداشت»، «مسخره ام کرد»، «دستم خورد»، «با آرنجش زد»، «پایش را دراز کرد»، «کوله پشتی ام را انداخت»، «کلاهم را برداشت»، «میز را تکان داد»، «پای میز لنگ است»، «جا تنگ است»، ... عجیب اینکه در چشم هم می نگرند و دروغ می گویند و افترا می بندند و تهمت می زنند و کسی از کسی خجالت نمی کشد!
مجادله پایان می یابد و فعالیت درسی به اقتضای فضای کلاس، به روش «سخنرانی» با چاشنی «روخوانی» شروع می شود. دردناکتر از همهٔ آنچه گفته شد، ناتوانی بسیاری از بچه ها در روخوانی کتاب و تمسخر و خندهٔ دیگران است و گسست مکرر رشتهٔ کار!

آموزش و پرورش از آرمان تا واقعیت و کارکرد مدرسه و نظام آموزشی


با صدای زنگ تفریح، همه با شوق هوای آزاد با سرعت برق و باد کلاس را ترک می کنند.

۳) پایان زنگ تفریح، آغاز نصایح مدیر مدرسه است؛ همهٔ دانش آموزان به فرمان معاونان مدرسه به تفکیک پایهٔ تحصیلی از اول ابتدایی تا پایهٔ هفتم به صف می شوند. مدیر، میکروفون را در دست می گیرد و خطاب به دانش آموزان می گوید: «دو ماه و دو هفته از سال تحصیلی گذشته است. حالا کارنامه های میان ترم تان در دست ماست. وضعیت، واقعاً تأسف بار است. بعضی از اولیا با دیدن نمره های شما گریه می کنند! به پدران و مادرانتان که از صبح تا غروب کار می کنند و برای شما زحمت می کشند، رحم کنید و درس تان را بخوانید». او برای افزایش میزان اثر بخشی سخنان خود، مرثیهٔ استثمار پدران توسط کارفرمایان و رنج فراوان و حقوق ناچیزشان را چاشنی نصایح خود می کند و نمکی هم بر زخم آن طفلکان می پاشد! اشتباه اصلی اش این است که نمی داند دامنهٔ بزهکاری به مدارس نیز کشیده شده و همکلاسانش تا این حدّ سنگدل شده اند!
بخش دوم سخنان مدیر دربرگیرندهٔ معضل نزاع و درگیری دانش آموزان با یکدیگر است. او اذعان می کند که؛ آمار فحش و ناسزا و درگیری و دعوا و دیگر آزاری و ناله و زاری آنچنان بالاست که تمام وقت شان از صبح تا ظهر فقط صرف رسیدگی به شکایات شاکیان می شود! اما بخش سوم صحبتهایش به مراتب درد آورتر است؛ او از رواج کج دستی و دزدی در میان دانش آموزان می نالد و می گوید: «مسألهٔ دیگر، معضل دزدی و دستبرد زدن بعضی ها به کیف و جیب بچه هاست؛ از دزدی مداد و جامدادی و خط کش و خودکار گرفته تا دزدی خوراکی و پول و شال و کلاه»! و در انتهای سخنانش به نقش سارقان، در گرسنه ماندن برخی کودکان اشاره می کند که خود داستان دیگریست: «بسیاری از بچه ها بدون صبحانه و فقط با یک یا دو هزار تومان پول به مدرسه می آیند تا شاید خوراکی مختصری از بوفهٔ مدرسه بخرند و بخورند. ولی با دزدیده شدن همان مبلغ ناچیز، تا ظهر گرسنه می مانند»! او راست میگوید اما دردناکتر از آن، این است که شاید بچه هایی که به خاطر خوراکی یا پول به کیف و جیب دیگران دست می برند نیز بدون صبحانه به مدرسه می آیند و حتی آن هزار تومان را هم در جیب ندارند!و اما چند نکته:
اول اینکه؛ «مشت نمونه خروار است». آنچه گفته شد، مربوط به ماوقع یک جلسهٔ آموزشی و یک زنگ تفریح در سه مقطع ابتدایی و متوسطه اول و متوسطهٔ دوم است. اگر یک جلسهٔ آموزشی و زنگ تفریح متصل به آن -به عنوان یک «واحد عملکرد در مدرسه»- آنگونه می گذرد که توصیف شد، به احتمال زیاد، سایر جلسات آموزشی و زنگهای تفریح نیز به همان صورت خواهد بود. همچنان که محتوای سخن مدیر مدرسه نیز مؤید این واقعیت است. و اگر وضع دو واحد آموزشی این است، به احتمال زیاد اوضاع سایر مدارس نیز چنین است.

آموزش و پرورش از آرمان تا واقعیت و کارکرد مدرسه و نظام آموزشی

دوم اینکه؛ کلاسهای درسی، چنان پرجمعیّت و حیاط اغلب مدارس چنان پر ازدحام است که اصطکاک و تنش در میان دانش آموزان، امری غیر منتظره نیست. وقتی در محل تحصیل و تفریح، جای سوزن انداختن نیست، معلوم است که تعداد برخوردها در واحد سطح به طور تصاعدی افزایش خواهد یافت و تعداد خطاها و شیطنتها، افزونتر!

سوم اینکه؛ در چیرگی فقر و فلاکت بر خانواده، دستبرد زدن به کیف و جیب دیگران، غنایمی هر چند اندک به همراه دارد که، ظاهراً مرحمی بر زخمهای ناشی از فقر و نداری خانواده است! اگر دانش آموز، دفتر و مداد و خودکار و پاک کن و جامدادی و ... داشته باشد، به نوشت افزار همکلاسی اش نگاه هم نمی کند. هر چند بچه ها کج دستی را از بزرگتران خود و حتی از دولتمردان و حکمرانان می آموزند و خود را مجاز به دستبرد به جیب و کوله پشتی دیگران می پندارند، اما بخشی از مسأله به فشار فقر بر میگردد. بسیاری از بچه ها از تغذیهٔ مناسب برخوردار نیستند. گرسنه اند! گرسنگی، سائقهٔ نیرومندی است. آدم گرسنه خود بخود به سوی نزدیکترین منبع تأمین نیاز خود سوق داده می شود. حتی رهبران دینی هم گفته اند که؛ «گرسنه را ایمان نیست»! از طرفی، سوءتغذیه موجب کُندی و ناکارآمدی ذهن می شود! بچه ها حق دارند که از مدرسهٔ خود بستهٔ غذایی دریافت کنند.

چهارم اینکه؛ مواد و محتوای آموزشی و سبک تربیتی که ما در روزگار کنونی برای کودکان و نوجوانان امروزی تدارک دیده ایم، با ذائقهٔ آنان سازگار نیست. آنان نتیجهٔ این شیوهٔ تعلیم و تربیت با این محتوای منسوخ را در زندگی بزرگترها می بینند. آنها می دانند که یکجا نشستن و گوش جان سپردن به معلم و کتاب در چاردیواری کلاس، نه تنها فرصت جنب و جوش و تجربه و کاوش را از آنها می گیرد، بلکه آیندهٔ آنها را نیز تباه می سازد. آنها حق دارند که در چاردیواری مدرسه بازی کنند، بپزند، بخورند، هنرنمایی کنند، مهارت آموزند و به معنای واقعی کلمه زندگی کنند. داشتن مدرسه ای مجهز به انواع کارگاهها و آزمایشگاهها و نمایشگاهها و مزارع گل و گیاه و ... حق آنهاست.
اگر در مدرسه شرایط بهتری برای آموزش و یادگیری وجود داشته باشد، اگر مدرسه امکان کار و فعالیت و تفریح و ورزش و بازی و جست و خیز و تغذیه و استراحت و کسب مهارت را برای دانش آموزان فراهم کند، دیگر مجالی برای برهم پریدن و یقه دریدن باقی نمی ماند.
در فقدان فعالیتهای آموزشی دلگرم کننده، بی اعتنایی به معلم و مدیر و مقررات مدرسه امری بدیهی است و تمرّد و بی انضباطی پیامد طبیعی آن است.حرف آخر اینکه؛ اگر پذیرفته باشیم که آموزش و پرورش یکی از مهمترین ارکان توسعه و پیشرفت جامعه است، باید بپذیریم که دستیابی به توسعهٔ پایدار نیز در گرو داشتن مدارس شاد و غنی و پویا و آزاد و نقّاد و حمایت کننده و کلان نگر و نکته بین و مهارت محور است.

آموزش و پرورش از آرمان تا واقعیت و کارکرد مدرسه و نظام آموزشی

اما متأسفانه مدارس ما فاقد چنین ویژگیهای امیدبخشی هستند! کلاسهای درسی، چنان پرجمعیّت و حیاط اغلب مدارس چنان پر ازدحام است که اصطکاک و تنش در میان دانش آموزان، امری غیر منتظره نیست
تمام ارکان مدرسه به نوعی دچار درد بی مهری اند؛ خود مدارس که واحدهای عملیاتی دستگاه آموزش و پرورش و محل وقوع تمام رخدادهای آموزشی و تربیتی اند، به شدت دچار فقر امکانات و تجهیزات و حتی فضای حداقلی هستند! معلمان که راهبران اصلی رخدادهای آموزشی و تربیتی اند، زیر خط فقر زندگی می کنند و تمام رسالت آموزگاری شان تحت الشعاع غم نان است! اغلب مواد درسی و محتوای آموزشی بوی کهنگی می دهند و تکرارشان نتیجه ای جز خستگی و دلزدگی چیزی به همراه ندارد!

و اما دانش آموزان که سرمایهٔ انسانی امروز و فردای کشورند، آسیب دیدگان اصلی این شرایط اند؛ آنان در چنین شرایطی نیمی از روز را به سبک مدارس دو نوبته، در کلاسهای شلوغ و پر ازدحام بر روی میز و نیمکت زبر و خشن محبوس اند و نصف دیگر روز را بی هیچ برنامه ای به خود وانهاده شده اند!
این است فاصلهٔ باورنکردنی بین اهداف آرمانی دوره های سه گانهٔ تحصیلی و چشم انداز خیالی آن، با واقعیات جاری در مدارس!


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آموزش و پرورش از آرمان تا واقعیت و کارکرد مدرسه و نظام آموزشی

شنبه, 01 دی 1397 13:15 خوانده شده: 1495 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +1 0 --
معلم 1397/10/01 - 14:23
اقای بطحائی وقتی در مورد اتاق اسباب بازی صحبت می کنند باید این مقالات را بخوانند تا از واقعیتی که بعنوان معلم در مدرسه درگیرم مطلع شوند ،فضای مدارس ما آن مدینه فاضله ای نیست که ایشان تصور می کنند
اگر دانش آموزان دزدی نکنند باید تعجب کنیم وقتی بودجه هر طرحی از وزارتخانه تا ادارات به آرامی تحلیل می رود و به مدرسه و معلم ، که به اجبار مدیر مجری طرح است، هیچ چیزی نمی رسد دزدی را به عینه تجربه و بدتر از همه تحمل می کنیم
زمانی که ریخت و پاش و جشنها واردو ها و فاکتورسازی و سند سازی معاونین پرورشی ادارات آموزش و پرورش که به ظاهر متولی اصلی تربیت دانش آموزانند را می بینیم و همگی ساکت شده و دم نمی زنیم ،باید انتظار کج دستی را دربین دانش آموزان داشته باشیم
در صورتی که مدیری با کمک به مدرسه ، به ادارت خوش خدمتی می کند ویا با فاکتورسازی دسترنج اولیاء را به جیب خود سرریز می کند از دانش آموز نباید انتظار دیگری داشت
در یک کلام دزدها در سیستم آموزش و پروش بیشتر حامی دارند و هیچ نظارتی هم بر دزدی ها نیست چون خود ناظرین هم مشغول دزدی اند
پاسخ + 0 0 --
یوسف شفیعی 1397/10/01 - 16:43
درود بر شما جناب نصیری عزیز .
جانتان سلامت و قلم تان شیوا باد .
بله . متاسفانه درست می فرمائید !!!

مدارس محیط دلچسبی نیستند . نه تنها برای دانش آموز ان بلکه برای معلمان نیز اینچنین است !!!
دانش آموزان با به اشتراک گذاشتن ناهنجاریها در مدرسه از هم می آموزند .
تراکم بالای کلاس ها و مدارس ، کمبود و حذف نیروی انسانی تاثیرگذار از قبیل مشاورین و... ، فقدان فضای جذاب و شاداب در مدارس تنها بخشی از دلایل عدم توفیقات در آموزش است .

و چه کرده ایم در قبال تربیت انسان ها ... ؟؟؟
پاسخ + 0 0 --
هدایت 1397/10/01 - 16:48
درود بر شما,استاد نصیری عزیز,مطالب و اقعی و تاسف باری را عنوان کردید.ممنونم
پاسخ + 0 0 --
شهاب 1397/10/01 - 19:43
این تصویری که نویسنده ی محترم از مدارس ارائه کرده اند حدود 50 درصد با وضعیت واقعی مدارس امروزی مطابقت دارد اوضاع تربیتی و درسی دانش آموزان بسیاروخیم است بقیه مسائل بسیار بغرنج تر از مسائل تربیتی وآموزشی دانش آموزان است
به نظرمی رسد عده ای عمدا می خواهند سرمایه انسانی این کشور واین پتانسیل بسیار اثرگذار درتحولات مثبت کشور به سمت فنا هدایت شود تا این کشور با سابقه ی تاریخی طولانی روی پیشرفت را نبیند
البته این آتشی که امروز عده ای در سیستم آموزشی کشور افروخته اند دامنه همه را خواهد گرفت وبه مسئول وغیر مسئول رحم نخواهد کرد
ای مسئولان این پتانسیل عظیم را به سمت سازندگی وتحول هدایت کنیدوگرنه سیل خروشانی برای هلاکت همگان خواهد شد
پاسخ + 0 0 --
بختیاری 1397/10/01 - 23:15
درود

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور