در طول تاريخ اين كشور همواره كساني بودهاند كه تمامي سالهاي مفيد زندگي خود را صرف نوعي خدمت به مردم و مملكت كردهاند و كسي هرگز نامي از آنها نشنيده و هيچ نهادي نيز به ايشان، توجه نداشته است.
يكي از اين افراد پيرمرد 77 سالهاي است كه از سال 1340 كه به عنوان آموزگار استخدام شد، تاكنون يعني حتي سالها پس از بازنشستگي، مشغول خدمت در مدارس است. وي در تمامي اين مدت به صورت دو و حتي گاه سه وقته، به تدريس اشتغال داشته است و هنوز هم با وجود عمل باز قلب و ضعف چشم و مشكل پروستات، و داشتن داماد و عروس و نوه و نتيجه، هر روز، حتي در بدترين روزهاي سرد زمستان، ساعت 6 صبح از شهرك فرهنگيان خود را به ايستگاه اتوبوس ميرساند و منتظر ميايستد تا با اتوبوس و مقدار زيادي پيادهروي، به مدرسه برسد و بازگشتش به منزل نيز در تاريكي هوا است! به اين ترتيب، با احتساب ساعات اداري، وي در حدود 110 سال در آموزش و پرورش به كار مشغول بوده است و حقوق بازنشستگياش ـ با داشتن همسر مسن و بيمار و 2 پسر خانهنشين به دليل بيماري و وفور بيكاري ـ فقط در حدود يك ميليون تومان در ماه است! اما با وجود همة اين دشواريها و گرانيهاي سرسامآور، و عليرغم كهولت سن، اين مرد بزرگوار از خودگذشته همچنان آرام و بي سر و صدا به كار مشغول است و آن قدر به كار خود عشق ميورزد كه به كرات اظهار داشته است كه دلش ميخواهد كه پس از مرگ، در يك مدرسه دفن شود!
اين مرد نازنين كه هرگز فرايض ديني را هم فراموش نميكند، هيچ تفريحي به جز سر و كله زدن با دانشآموزان نميشناسد و به گونهاي از بچههاي مدرسه سخن ميگويد كه گويي همه آنها فرزندان خود وي هستند.
شايد باور نكنيد كه به جز يك دو سفر به مشهد مقدس، تقريباً هيچيك از شهرهاي ايران را نديده است! نام وي « شجاعالدين حسنزاده » است و طي اين سالها، مسئولان پيشين و امروزي آموزش و پرورش حتي با دو خط نامه از او ياد نكردهاند و طبيعتاً هيچ امتياز ويژهاي هم ندارد.
چقدر مناسب و حتي لازم و صواب و ثواب است كه مسئولان اين وزارتخانه نيمنگاهي به اين قبيل افراد خدمتگزار بدون سر و صدا داشته باشند و اگر چيزي به حقوق بازنشستگي وي اضافه نميكنند، لااقل به عنوان سپاس يا تشويق، با هزينه وزارتخانه وسايل مسافرت وي و همسرش را به چند شهر كشور فراهم سازند.
روزنامه اطلاعات
نظرات بینندگان