25 اسفندماه ۹۴ هست. هنوز از پرداخت پاداش پایان خدمت معلّمانی که در اول مهرماه ۹۳ بازنشست شده اند خبری نيست. چندیست از تکاپوی جدید آموزش و پرورش برای تأمین به صورت قرضی یا ودیعه ای از بنگاه های اقتصادی یا بانک ها و پرداخت پاداش بازنشستگان سال ۹۳ خبرهایی به گوش می رسد.
اما سال ۹۴ نیز رو به پایان است و معلّمان بازنشسته ۱۸ ماه است که انتظار می کشند و وعده های تکراری می شنوند!
با حسابداری سازمان تماس می گیرم و از آخرین وضعیت می پرسم. کارشناس حسابداری سازمان جواب جالبی می دهد: "مثل اینکه از بانک ها گدایی کرده اند و می خواهند پرداخت کنند. با منطقه خودتان تماس بگیرید".
شنیدن این خبر برایم مسرّت بخش بود و صد البته امیدبخش! چرا که تجارب یک عمر زندگی برایم ثابت کرده است که؛ جایی که کرامت انسان ها و سازمان ها نادیده گرفته می شود، گدایی گره گشاست!!
به خاطر آوردم که چند سال پیش مرد فقیری که از ناحیه دست ها و پاها معلول مطلق بود و دو دختر معلول هم در خانه داشت و زندگی اش از طریق کمک های مردمی و زکاتِ فطره و سائلی در پیاده رو می چرخید، یک وام جعاله یک میلیون تومانی از یکی از بانک ها دریافت کرده بود و اقساط سی و هشت هزار تومانی آن را نیز حدود ۱۵ ماه به طور مرتب پرداخت کرده بود ولی بعد از آن نتوانسته بود پرداخت كند و اقساط عقب افتاده و جریمۀ دیر کرد ماه به ماه به صورت تصاعدی روی هم انباشته و مانده بدهی اش مبلغ هنگفتی شده بود که تقریباً با اصل مبلغ وام و اصل سود اولیه برابری می کرد! با توجّه به فقر مالی شدید و وجود سه معلول در خانواده و وضع جسمی رقت آور او به عنوان سرپرست خانواده، نسبت به تهیه استشهاد محلّی و درخواست عفو جریمه دیرکرد اقدام کردیم ولی کارکنان بانک در پاسخ گفتند؛ "بدهی بانکی اعم از اصل پول و بهره بانکی و جریمۀ دیرکرد به هیچ عنوان مشمول عفو و بخشش نمی شود"!
حتّی او در سفر استانی رییس وقت نیز مشکلش را طی نامه ای به اطلاع نهاد ریاست جمهوری رسانده بود و جواب نامه اش را خطاب به بانک مبنی بر مساعدت لازم گرفته بود اما آن هم مورد توجّه بانک قرار نگرفت!
وقتی دیدیم چاره ای جز پرداخت بدهی ها نیست، با تعدادی از دوستان هماهنگ شدیم و فراخوان همیاری دادیم و بعد از مدت کوتاهی مبلغ مورد نظر جمع شد و بدهی آن خانواده را - که انصافاً مستحق وام بلاعوض بودند - تسویه کردیم و آن بنده خدا خلاص شد. (گدایی و گره گشایی گدایی!)
و به خاطر آوردم که چندی پیش یکی از کارمندان کمیته امداد باز نشست شد و بلافاصله پاداش پایان خدمت خود را گرفت و من به حالش غبطه خوردم که کمیته امداد که اصلی ترین مأموریت و منبع درآمدش جمع آوری صدقات و خیرات از مردم است تا این حد کارمندان خود را مورد تکریم قرار می دهد.
به خاطر آوردم که ۱۸ ماه پیش همسایه مان که کارمندِ صنایع دفاع بود همزمان با من بازنشست شد و تمام مطالبات و پاداش پایان خدمت خود را بلافاصه گرفت و در یک بانک سپرده گذاری کرد و از سودش بهره مند شد و من و امثال من چنین فرصتی را از دست دادیم.
به خاطر آوردم که بازنشستگان همه دستگاه های اجرایی و قضایی و کشوری و لشکری و تولیدی و خدماتی و ... بلافاصه بعد از بازنشستگی، تمام مطالبات خود را گاهی چندین برابر یک بازنشسته فرهنگی بى منّت و توأم با حفظ کرامت و حرمت دریافت مي كنند و برای فصل جدید زندگی شان طرحی دیگر میاندازند. ...
بالاخره با شنیدن پاسخ کارشناس محترم دایره حسابداری بازنشستگان سازمان آموزش و پرورش، امید دریافت پاداش بعد از ۱۸ ماه انتظار و یأس، دوباره در دلم زنده شد و بعد از یک ساعت رانندگی به کارشناسی تعاون اداره محلّ خدمتم رسیدم و بعد از سلام و احوال پرسی فرمی در مقابلم قرار گرفت که بالای آن نوشته شده بود؛ "اقرار نامه دریافت پاداش پایان خدمت بازنشستگان سال ۱۳۹۳ از طریق صندوق وام ضروری آموزش و پرورش" با این مضمون:
"اینجانب فرهنگی بازنشسته آموزش و پرورش در کمال صحت و سلامت و با رضایت کامل اقرار و اعتراف صریح به دریافت پاداش پایان خدمتم می نمایم که از طریق صندوق وام ضروری به صورت واریز به حساب سیبا دریافت نموده ام و اقرار می نمایم که زمانی که ما به ازای این مبلغ توسط دولت تأمین اعتبار و به آموزش و پرورش تخصیص داده شد، نسبت به مبلغ مذکور هیچ حقی ندارم و ... و ضمن عقد خارج لازم به آموزش و پرورش وکالت بلاعزل و غیرقابل بازگشت با حق توکیل به غیر و اختیار تام می دهم که بدهی اینجانب از محل اعتبارات پاداش پایان خدمت اینجانب برداشت و به حساب صندوق واریز گردد."
و بالاخره در پایان فرم این عبارت درج شده بود که؛ "مُقر اقرار نمود با امضاء این اقرارنامه ، حق هرگونه اعتراض یا شکایت یا طرح دعوی در کلیه مراجع قضایی، شبه قضایی، اداری و ... را در این خصوص از خود سلب و ساقط می نماید."
بعد از تکمیل و امضاء این اقرارنامۀ سراسر تحقیر و توهین، نوبت دریافت معرفی نامه بود که می بایست با در دست داشتن آن به بانک سرمایه می رفتیم. در بانک سرمایه علاوه بر معرفی نامه کارت ملی و شناسنامه هم می خواستند به اضافه تکمیل چند برگ فرم افتتاح حساب و تقریباً دو ساعت وقت!!
درد آورتر اینکه ؛ همه بازنشستگان فرهنگی که آن روز در بانک سرمایه حضور داشتند همه متفق الفکر بودند که بعد از سی سال خدمت و ۱۸ ماه انتظار، به جای تکریم و احترام مورد اذیت و تحقیر و توهین قرار گرفته اند!
اما همه آنها از چنان عزت نفسی برخوردار بودند که باز هم از دل نگرانی های خود نسبت به آینده آموزش و پرورش می گفتند و آموزش و پرورش را در قیاس با سایر دستگاه ها در جایگاه مادر می دیدند و حرمتش را بسی بالاتر.
اغلب آنها می گفتند علاوه بر پاداش پایان خدمت مطالبات دیگری نیز از آموزش و پرورش دارند که از سال ها پیش دیون رفته است و امیدی به دریافت آنها ندارند !!
همه آنها تأمین نیازمندی های آموزش و پرورش را به سبک گدایی مردود و ناخوشایند و آزاردهنده ارزیابی می کردند.
من نیز وقتی که لفظ "گدایی" را از کارشناس محترم دایره حسابداری بازنشستگان شنیدم، ناخودآگاه این دعا بر زبانم جاری شد ؛ خدایا گدایی از این خاندان دور باد!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
نشده است! کسی می داند حقوق کی واریز می شود!؟
وای به حال ما که در سیستمی استخدام شدیم که حق و حقوق ناچیزمان را بعد از کلی تاخیر و آنهم با گدایی از ارگانهای دیگر می پردازند!!
آقای فانی دست مریزاد!! کلاهتا بذار بالاتر!!!
باشد که این وزیر فرزانه و...
کی حرف انسانهای مفلوک گوش میکنه
یک ملیونیم جرات بز رو هم نداریم
بايد از همكاران بازنشسته و حق التدريس حمايت كنيم. اين وظيفه انساني و صنفي ماست. لطفا منفعل نباشيد! بايد فريادمان را براي گرفتن حق خود و همكارنمان بلند كنيم آنقدر تا مجبور به شنيدن شوند.
الان با آرامش خاطر به استقبال عید و سال نو می روید. چون هم همه مطالبات بازنشستگان را کامل دادید و هم حق التدریس و اضافه کار معلمان را تا ریال آخر پرداخت کردید!!!!
وای که ما چقدر خوشبختیم!!!
بازنشسته مهر 93