دیروز دقایق طراوت و شادابی عمرمان بود. پر از سوز و عشق و هیجان بودیم. همه ما بازنشستگان از کودکی پرخاطره به نوجوانی پرشور و سپس به جوانی پر مسئولیت پا گذاشتیم و دوران تصمیم گیری بر سر دو راهه ها و سر راهه ها ی زندگی ، استرس و نگرانی ما را صدچندان ساخت. منابع اطلاعاتی دقیق و مناسبی برای پاسخ سئوالات در خصوص ادامه تحصیل یا اشتغال خود نداشتیم . سردرگمی و بلاتکلیفی یک
جوان بدترین ظلم بزرگسالان یا قانون گذران نسبت به اوست. جوانی رها و افسار گسیخته که مجبور به گرفتن سخت ترین انتخاب های زندگی در تعیین مسیر سرنوشت آینده بود . اما رسم بر این بود که به تنهایی این بحران های شیرین زندگی را با خاطرات تلخ رهاشدگی پشت سر بگذارد. امروز چنین نیست. امروز خیلی از مراکز، بامجوز یا بی مجوز ، با صلاحیت یا بی صلاحیت ، قصد راهنمایی و هدایت جوانان را دارند، هر چند این هم نوعی سرگشتگی جدید است با منافع بیش از حد برای عده ای فرصت شناس.
آری !
من و شما این مسیر بی انصافی مطلق را پشت سر گذاشته ایم و راه مان به اینجا سرزمین معلمین هدایت شد. یا علاقه داشتیم یا شغل یکی از اعضای خانواده مان بود ، یا هوس تعطیلات عید و تابستان مست مان ساخت ، یا شغل ناچاری مان بود چون درِ دیگری به رویمان باز نشد، یا منزلت و حرمت این شغل و یا هم شیرینی تدریس به کودکان و نوجوانان معصوم این مرز و بوم که روستایی را به نوعی و شهری را به نحوی دیگر، دوست داشتیم .
بدترین روز دوران خدمت برخی از همکاران ، خاطره تلخ روز بازنشستگی است مسیر دو راهه و سه راهه ما معلمان به اینجا یعنی خانه عشق ختم شد. عده ای در همان سال اول پشیمان گشتند و عده ای خیلی زود خسته شدند و شمارش معکوس پایان خدمت را آغاز کردند و عده ای این شغل را ناکافی برای مخارج زندگی دانستند و سراغ شغل دوم یا مشاغل کاذب رفتند و برخی به تدریس خصوصی و آموزشگاه ها پناه آوردند و عده ای عاشقانه همچنان بعد بازنشستگی نیز تدریس می کنند، شاید عده ای برای کسب درآمد بیشتر که نه اضافه، اما واقعا برخی تدریس نکنند آرام و قرار نمی یابند.
و نهایت رسیدیم به پایان خط خدمت. درد و بلای بسیاری از سرمان بگذشت و همچنان در حال گذر است. شاید اگر از بی مهری روزگار بر این قشر مظلوم خبر داشتیم پا در این وادی نمی گذاشتیم . نمی دانم شاید هم برای این شغل خلق شده ایم و توانایی گرایش به شغل دیگر را نداشتیم و بجز معلمی، شغل دیگری دلخواسته ما نبود.
و امروز میدان هر شهری که مجهز به تعدادی صندلی است با فواره آبی یا پهنای گل و سبزه ای ، ما بازنشستگان دل به دل همدیگر داده و گذشته نه چندان دور را با هم به خاطر آورده و مرور می کنیم. از دور عابران با خنده هایی شیرین و شاید گاه تلخ ، بر پیری و سفیدی موی ما اشاره کرده لبخندی می زنند.بر عصایی که با چانه خود روی نیمکتی بدان دو دستی تکیه کرده ایم یا بر عینک نوک بینی مان و یا پشت خمیده مان ، ما انگشت نمای مهربانی شهرمان هستیم . چه در جمع یکدیگر در میدان سبز خیابانی و چه جلوی بانک ها در روزی که حقوق پرداخت می شود و....
خیلی از ماها طاقت ایستادن یا راه رفتن نداریم. گاه چند قدمی رفته زود خسته می شویم ، گاه بر روی پله همسایه یا هم محله و همشهری قدری می نشینیم تا نفسی تازه کنیم آخر دَم و بازدَم ما قدری دشوار است . آلودگی شهر هم هست. یادش بخیر یاد ایامی که محدود ماشینی در شهر بود یا به وقت مدرسه شهر خالی از جمعیت بود اما امروز غوغایی است در شهر. به وقت کلاس درس نیز خیابانها پر ازدحام است. وحشتناک و دهشتناک.
اما ای یار مهربانم ، با نشستن هر روز خود در دود و دَم نامهربانی ها ، دقایق عمر شمردن ، برای تویی که فرهیخته ات می نامند برازنده نیست. برخی از بازنشستگان که در طی سی سال خسته اند به اهل و عیال خود می گویند : بیشتر کار کنم که بیشتر بخورید و برخی با این که پشت خمیده دارند و دستان لرزانشان امان هر نوع فعالیتی را از آنان سلب می کند اما باز فعالیتی مثبت انجام می دهند. آدمی چون چاقوست اگر به کار گرفته نشود روز به روز کُندتر و کُندتر می شود. کار روح و جسم آدمی را صیقل می دهد. کمترین کار برای شمای همکار بازنشسته نوشتن تجارب و خاطرات دوران تدریس می باشد. حیف آن همه دقایق پُربار نیست که خموش و مسکوت نگه داشته شود.
آری ؛ روزهای خوش آب و هوا می توان با همراهی دوستان در فضای سبز محله تجدید قوا کرد ، اما 50- 55 سالگی سنی نیست که با برچسب بازنشستگی تمامی قوای فکری و جسمی خود را به انجماد و بطالت محکوم نمائیم. حقیقت همان است که
باور می کنید. پس حقیقت درست را باور کنیم نه القای منفی جامعه را
ما وقتی موفقیت دانش آموزان خود را در جای جای شهرمان می بینیم چقدر خوشحال می گردیم ، چقدر احساس رضایت مندی می نمائیم ؟ باز می توان مفید بود.
باز می توان با گلکاری یا پرورش ماهی و قارچ یا کشت گلخانه ای یا نگارش متون با ارزش و سرودن شعری و...... لذت مفید بودن را به خود و دیگران تقدیم داشت. می توان کارآفرین بود .
مهم این است که بخواهیم و با سرمایه اندک خود به همراهی چند رفیقی که برایمان از دوران خدمت مانده است فعالیتی ارزنده انجام دهیم. فروشندگی یا رانندگی تاکسی و... را نمی گویم چیزی که باز تولید فرهنگی یا اجتماعی و اقتصادی داشته باشد. دل مشغولی که با روح شغل و مهربانی ما معلمان هم خون باشد.
از نظر علم جمعیت شناسی سن واقعی اشتغال 15 – 64 سالگی است در کشورهای پیشرفته که جمعیت سالخورده دارند مجبورند از نیروی
کار بهره لازم را ببرند حتی در رکود چند سال پیش اروپا ، در برخی از کشورها این سن تا 78 سالگی نیز افزایش یافت. در کشوری مثل ایران که دارای ساختار جمعیتی جوان می باشد (یعنی بیش از چهل در صد جمعیت آن زیر 15 سالگی است ) ، لذا جهت ایجاد اشتغال برای جمعیت بیکار ، سن بازنشستگی 50 – 55 سالگی است. و این بدان معنا نمی باشد که ما در این سن ناتوان و از کارافتاده ایم. برای حفظ سلامتی خود و تأمین امکانات خانواده و افزایش تولید فرهنگی و اقتصادی ، ما بازنشستگان باید تلاش بنمائیم. حقیقت همان است که
باور می کنید. پس حقیقت درست را باور کنیم نه القای منفی جامعه را.
نشستن بازنشستگان در پارک ها بدون هدف ارزشمند اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی برای سپری ساختن عمرشان پسندیده نیست !!
به امید آن که شاغلین برای روز بازنشستگی خود برنامه ریزی در خوری داشته باشند و اجازه کُند شدن تدریجی توانایی های فکری و جسمی خود را به دست روزگار ندهند.
در ضمن بدترین روز دوران خدمت برخی از همکاران ، خاطره تلخ روز بازنشستگی است. مسئولین و مدیران نواحی و مناطق و استانها به این مهم توجه بیشتری داشته باشند تا همکار بازنشسته را همانند یک کالای مستهلک به کناری ننهند. فردی که از خدمت 30 سال خود خداحافظی می کند یک انسان تمام عیار است. شما هم چندی بعد این مسیر را طی خواهید کرد.
بیایید به یکدیگر شادی و شادمانی و امید هدیه کنیم هر چند مصیبت نامه معلمان هرگز تمامی ندارد حتی بعد بازنشستگی.
عزت زیاد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
بازنشستگان در فقر تحمیلی زیر چرخ دندههای تبعیض نهادینه شده، به سر میبرند. بیمههای درمان ناکارآمد است.
خصوصیسازی آموزش، سیاست اصلی دولت شده است. دسترسی به آموزش با کیفیت و رایگان مفهومی ندارد. معلمان روزمزد اسیر استثمار شرایط هستند.
مسئولین و مدیران کلان چون خود بازنشستگی ندارند
و فعالیت تا لحد شعار آنهاست لذا از انباشتگی دردهای
بازنشستگان بی اطلاعند.
تشکر.
پیشنهادمیکنم بصورت فیلمنامه،بازنویسی کنیدوبفرستیدبرای«کلیداسرار»
به کارگردانی شما ؟
سخن نمی گوید لحن و بیان شما گویای
شخصیت و فرهنگ شماست
در ایام عید چه اتفاقی افتاده نمی دانم اما
بدبینی و بدگمانی و بداندیشی عادی شده
است
جناب کسی اجیر کسی نیست ما معلمان
کاملا بر اساس یک رابطه فرهنگی سالم
تبادل اندیشه می کنیم
کاش نوشته شکاف نسل بنده را بگذارندو
شمای محترم بخوانید و درک کنید چرا
برخی امروز این همه مودب شده اند
سلام بدهید سلام و علیکم
و ناسزا یا ناروا بگویید ما جز دعای خیر
چیز دیگری برایتان نداریم
کاش از فردی چون اقای پورسلیمان قدری
بزرگواری یاد می گرفتید
در امان خدا
متعالی قلم می زنیم. ما بجای چون شماهایی که
توان یا استعداد مساعدت برای رسیدن به اهداف
در خور معلمان را ندارند از خور و خواب مان
می زنیم و آنگاه یک نفر همانند شما آب پاکی را
را می ریزد بر دستانی که قلم بدست گرفته است
یا امکانات سایتی را برای همدلی و همراهی
دردمندان بوجود آورده است.
شما مقصر نیستید همان آقای پورسلیمان مقصرند
که قیچی سانسور بدست نمی گیرند یا نظرات بی نام
و اصل را قید می کنند. برخی از ما ها ظرفیت مهربانی
و آزادی را نداریم.
به سخره گرفتن زمین و آسمان یا تهمت و افترا زدن ما را
به کجا می برد؟!!
خانم امامی
نیازی به ناراحت شدن و گلایه کردن نیست .
هر کسی می تواند نظر خود را بیان کند .
نظر و ایده ای که در آن معنایی نهفته باشد نیاز به ایستادن ، تامل و حتی بازخوانی اندیشه ها خواهد بود و الا از کنار آن به راحتی خواهند گذشت !
اگر فردی برای دیگران ارزش و حرمت قائل باشد قبل از آن برای خودش این خصیصه مهم و ذاتی را قائل شده است ....
پایدار باشید .
درمورد«مراد»تان،یعنی جناب پورسلیمان هم مدارکی دالّ براِعمال نفوذدروزارت آ.پ درزمان برخی وزراوسوءاستفاده ازرسانه موجوداست.هیچ وقت ازدیگران برای خودتان بت نسازیدسرکارخانم روشنفکرنما!!!!!!!!!!!
آقای داریوش
ضمن سپاس از نظر شما .
یکی از مشکلات ریشه دار و معضلات فرهنگی ما نیت خوانی افراد و قضاوت های غیرمستند و بی پایه است .
شما هم می توانید مانند خانم " مینو امامی " و دیگران " سریالی " بنویسید و بنده از مطالب شما استقبال می کنم .
( خانم امامی وقت می گذارد ، انرژی مصرف می کند ؛ جست و جو می کند و نقد می کند و این تفاوت عمده میان مردگان متحرک و زندگان واقعی است . )
کار رسانه نفوذ در اندیشه ها و ارتقای آگاهی ها است .
البته از سوی پرودگار به هر کسی قوه تمیزه بسیار مهمی به نام " عقل " عطا گشته است که از آن استفاده کرده و در برابر " نفوذ " دست به تشخیص و " انتخاب " بزند .
این که یک رسانه می تواند جریان سازی کرده و به قول شما " نفوذ " کند دال بر انتخاب هدف و درستی برنامه ریزی و استمرار روش ها دارد .
اگر مدارک و مستندت مهمی در سایر حوزه ها دارید برای صدای معلم ارسال فرمایید .
پایدار باشید .
در مورد ادعاهایتان بنده اطلاعاتی ندارم پس نمی توانم نظری داشته باشم. خود آقای پورسلیمان مصلحت بدانند پاسخ می دهند.
در مورد خداحافظی بنده ، اولا سریالی نبود یک بار بود و ظاهرا شما خیلی سریال نگاه می کنید چون همه چیز را سریالی می بینید.
ثانیا اینجانب تا زمان آشنایی با صدای معلم هیچ نوع عادت اعتیادی نداشتم اما به صدای معلم در ایام بازنشستگی وابستگی شدیدی پیدا کردم و نگران سلامتی ام شدم چون شخصیت هیجانی دارم لذا طپش قلبم زیاد شد و استرسم بیشتر، برای حفظ سلامتی خواستم خداحافظی کنم اما هم احساس دِین به نوشتن کردم چون از دوران دبیرستان می نوشتم و عاشق نگاشتن هستم و هم به دلیل اعتیادم دلتنگ گشتم و خواست مدیر سایت هم بود لذا با اجازه شما برگشتم.
ادامه دارد
ثالثا به نظر شما اگر فردی هدف نداشته نباشد می تواند با این همه فراوانی موضوع قدعلم کند و از خرده گیری اشخاصی چون شما واهمه نداشته باشد؟ اگر نوشتن و عرض اندام کردن به همین سادگی است بسم ا... بفرمائید شما هم با هویت واقعی خود نه در دیگر نوشته با نامی دیگر و اینجا داریوش و آنجا......چیز دیگر اندیشه و افکار فوق العاده خود را در معرض نقد و گاه بی انصافی همکاری چون خودتان قرار دهید.
دلگیری شما از جای دیگر است آسمون ریسمون نبافید
اگر آشنائید و چنین می تازید خودتان را معرفی کنید تا بهتر گفتگو کنیم و اگر ناآشنائید ندانسته و نفهمیده قضاوت نکنید.
تشکر.
خانم امامی
توضیح آن که ما در صدای معلم هیچ مصلحتی بالاتر از " حقیقت " ندانیم .
هر کسی در مورد هر موضوعی ادعایی دارد برای صدای معلم ارسال کند .
بدون هر گونه کم و کاستی منتشر می کنیم .
اساس کار ما شفافیت و صداقت است و از کسی هم هراسی نداریم .
به هیج فرد و جربانی هم بدهکار نیستیم و اهل باج گرفتن و باج دادن هم نیستیم .
پایدار باشید .
تحت عنوان نامه یا یادداشت، یک جمله که
سهل است یک کلمه ام هم سانسور نشده
است . اگر چنین بود نوشته اهانت آمیز
ولی سمنانی ، سانسور می شد.
اعتماد من به آقای پورسلیمان از همین
عملکرد ایشان است و گرنه تا حال ما
حتی ملاقات حضوری نداشته ایم.
این وفاداری بنده به ایشان از ناحیه
همفکری و اندیشه است. البته ایشان
استاد بنده هستند. فقط قدری واقع بین
باشید و احترام گذاشتن به امامی بازنشسته
را تجربه کنید . از کجا می دانید بنده چگونه
شخصیتی دارم. بنده در این سایت با کسی
دشمنی یا کین به دل ندارم و دوست دارم با
شما همکار بودنم را نیز باور کنم . تشکر
ممنونم.
از لطف و عنایت حضرتعالی سپاسگزارم.
هر چند برای شاغلین نیز برنامه ای درخور
ندارند، اما حقیقتا بازنشستگان را هم بدجوری
فراموش می کنند و خود دولت متضرر می شود
چون از پتانسیل 12-14 سال توانایی بازنشستگان
به نفع جامعه هیچ استفاده ای نمی کنند.
همه مصیبت ها از بی برنامگی دولتهاست. تشکر
اتفاقا هر دو بازنشسته باشند توازن رعایت می گردد
و بر سر هم غر می زنند، اما از شوخی گذشته مشکل
ما فقط حق سفر نیست ، حیف و صد حیف تجارب بارنشستگان
که بدون استفاده به فراموشی سپرده می شود.
بازنشسته سالم 50 ساله حیف است بیکار بماند و نفعی به
جامعه نرساند. تشکر
دولت چه خوابی واسه افزایش حقوق معلمان دیده؟!
اطلاع رسانی های موجود قابل اعتماد نیست،
همان بهتر که صبر کنیم تا حکم حقوقی مان
بدستمان برسد. پس با حفظ آرامش همه منتظریم.
از این که عمده دردمان همین است برای خودمان
متاسفم. امان از دست سیاست که همه ارزشها را
نابود یا کمرنگ می سازد.
نه فقط برای معلمان برای تمام کارمندان و هر انسانی.
منتهی مراتب اطلاع رسانی دقیق و درستی
وجود ندارد و تناقض خبری زیاد هست برای
همین صبر را بهترین راه کار ذکر کردم.
و گر نه فرمایش شما صحیح است..
نفختُ فیه من روحی رسیده است
غم بیش و غم کم را رها کن
از بحث های شما با آقای شیبانی ذیل مقاله آقای ادریسی
استنباطم این که کارشناس معارف هستید.
اگر اشتباه نکنم ازلی و ابدی بودن مخصوص خداست و
در جایی ندیده ام بنده از جنس خداست حتی شاید باید
گفت نعوذبالله . پیامبران از جنس بشرند و آنان نیز به دلیل
همین تشابه همانند ما دردورنج های بسیاری متحمل شده اند.
نیک می دانید که حضرت علی علیه السلام چون گوش شنوایی
برای دردهایش نداشت به چاه می گفت آنهارا.
ناله و دردنامه های ما هم در سایه سایت صدای معلم ،فرصت
گفته شدن پیدا کرده است . تشکر
مشکلات یا هیچ انگاشتگی شاغلین اگر ده است برای
بازنشستگان صد است. باید بسوزی تا بدانی طمع سوختن
را. البته آرزوی سلامتی برای همه داریم.
بنده یک نکته بدیهی را یاد آور شدم. در خود آیه شریفه عنوان می شود :من از روح خودم در انسان دمیدم. و پس از گذر از عالم خاک روح انسان بسوی پروردگارش باز می گردد چرا که از آن سنخ است. وهمه می دانیم که انسان روح است نه جسم والا جسم که فانی است و این روح است که جاوید وباقی است. این حقایق هیچ منفاتی با تلاش انسان برای برپایی عدالت ندارد. وحتی مراد از نزول کتاب ومیزان، قیام مردم برای عدالتخواهی عنوان می شود.(سوره حدید) ولی در عین حال اگر عدالت حاصل نیامد نگران نباشید.
مولانا می فرماید:
پس ترا هر لحظه مرگ ورجعتی است
مصطفی فرمود دنیا ساعتی است
با تشکر
شما استاد معارف هستید بنده نمی توانم نظر بدهم .
فقط تا جایی که می دانم ازلی بودن صفت خــداوندی
است. شاید مفهوم عنب و انگور باعث تفـــاوت دید ما
گردیده است چون ازلـــی بودن خدا را لامکان و لازمان
می دانم. ازلی بودن خـــدا دو معنی دارد یعنی از اول
بوده وپایانی برای او نیست ودرمکان و زمان نمی گنجد.
اگر اشتباه نکرده باشم.
تشکر از بحث مفیدتان.
اتفاقاً هستید جون طبق درایت قانون عبور از 40 سالگی برای استخدام جرم و ممنوع است چه رسد به 55 ساله!!!!
سن استخدام دولتی در تمامی کشورها
محدودیت سنی دارد و دلیل آن مشخص
است.اگر منظورتان حق التدریس هاست
باید گفت سیاست دولت در این خصوص
عمدی به نظر می رسد که با بهانه کردن
سن ، مجبور به استخدام نباشند.
دو مقوله متفاوتی است.
پدیده ای مثل کسر سن و لو ناقص و معیوب موجود است
وزارت نفت تحت شرایطی تا 50 می گرفت چرا و چگونه؟
در ضمن با چه منطقی سن استخدام و فعالیت باید فرق کند؟ آ.پ میدان کشتی است یا میدان تعلیم؟
منظور از فعالیت تنفس پیش از مرگ است؟
اسلام دین مفتاح ناامیدی است یا مغفال امید یا مقفال عقلانیت؟!
مگر حق التدریس هم می گیرند؟ بر درب حق التدریس هم که قفل زده اند، مفتاحش کو؟!
با وجود مشاوران کم ادراک، چه مشاور دور اندیشی از نهج البلاغه بهتر؟ و زدن چه فالی با آن گواراتر؟! شایذ رجاء و امیدی باشد و مفتاح و کلیدی؟! جواب آمد ....
(نپرسید آن چیزی را که تحمل شنیدنش را ندارید)
اما چرا تغییر نام دادید بماند!!!
سن فعالیت اقتصادی بر اساس علم
جمعیت شناسی تقدیم شد.
سن فعالیت دولتی برای جوان بودن نیرو
و محدود بودن جذب افراد برای اشتغال
است.وزارت نفت را نمی دانم احتمالا یا
کارگر ساده جذب کرده اند یا نیروی
متخصص کمیاب از بابت رشته مورد نیاز.
اما امر آموزش حساسیت های خاص خود
را دارد و نیازمند جمعیت جوان است.
کاربرد بازنشسته ها در مدارس غیردولتی
مورد تأیید نیست.
سن اشتغال 15-64 سالگی است ، که
در ایران به دلیل جوان بودن جمعیت از این
سن در حداقل صدق می کند اما در حداکثر
خیر. فعالیت زیر 15 سال غیرقانونی است
اما به دلیل فقر در کشور ما وجود دارد.
اقتصاد فقط پول نیست، معنای مقتصد در روایات آمده است.
علم جمعیت شناسی، اگر همان آمار است، درست، برنامه ریزی بر اساس آمار کار درستی است به شرط آنکه محدودیت واهی نداشته باشد! شایسته سالاری اصل است و نه سن و سال سالاری! سن و سال سالاری یک توهّم غیراسلامی است! و قوانین مربوط به آن افیون جامعه! اگر شما اینقدر آمار و علم جمعیت شناسی کشکی را تأیید می کنید ثمرۀ بی شوهر ماندن گروهی سنی از دختران را ملاحظه نمی کردید! و خداوند نفرمود جاء الآمار! و استجابت دعا را در آمار دعا کنندگان قرار نداد!
خانوم امامی مگر حداقل امام اول حداقل در حکمت 86 نفرمود تدبیر پیر را به نیرو و دلیری جوان دوست تر دارم!
به اینکه امر آموزش حساسیت های خاص خود را دارد نه تنها تردیدی ندارم بلکه حساسیت آنرا مقدم بر حساسیت خیلی چیزها می دانم ولی اعتقاد به اینکه نیازمند جمعیت جوان است را یقیناً توهّم و جهل عظیم می دانم. در آموزش اصل شایسته سالاری است و نه سن و سال!
جوان بودن جمعیت نیز دلیلی بر اولویت پیدا کردن بر شایسته سالاری نیست!
بسم الله الرحمن الرحیم الهی نیز بر مبنای سن و سال نبوده بلکه بر مبنای شایسته سالاری عام و خاص است!
حال احساس نمی کنید که جقدر توهّم زده و عقب مانده ایم؟! و از الفبای دانایی به دور! موفّقیت جامعه اسلامی و درک رحمت الهی به میزان ولایت پذیری قوانین از انوار الهی است و نه به زور !
1) علم جمعیت شناسی فقط آمار نیست.
2) قراردادها و قوانین زندگی را فقط ما ایرانی ها ننوشته ایم.
3) اسلام دین مستمسک قرار دادن دلخواسته های ما نیست، که
هرگاه به نفع مان است بر آن چنگ بزنیم و.......
4) اگر نوشته های قیلی بنده را مطالعه نمایید مشاهده می کنید
از طرفداران تمامی معلمین غیررسمی با هر عنوانی هستم که
بارها به نفع آنان قلم زده ام .
از خداوند متعال خواستار برقراری عدالت برای تمامی
شایستگان مورد ظلم قرار گرفته هستم.
البته مطلبی را بر مبنای دلخواسته مستمسک قرار ندادم و در ضمن دلخواسته ها وقتی بر مبنای دلدادگی به علم و حق باشد محترمند.
فقط آرزو می کنم هیچ امیدوار شونده زحمتکش فعال
جامعه ام در هر جایگاه و عنوانی که هست ، در سایه
نقص قانون یا نقض قانون یا خودخواهی و کوته اندیشی
سیاستمداری ، از حق انسانی و شهروندی خود باز نماند.
قلبا سعادت و موفقیت همه جوانان آرزوی ما بازنشستگان
است. پیشرفت و ترقی هر کشوری در سایه استفاده بهینه
و منطقی از نیرو ی جسمی و فکری و خلاقیت جوانان آن
ممکن می گردد. شاید به نطر فقط شماها ضرر می کنید
اما بیشترین و بزرگترین خسران مربوط به دولت است، چون
سرمایه عظیمی را از دست می دهد. (گوشه ای از علم
جمعیت شناسی) سال خوبی را برای تمامی محرومین از
حق و حقوق شان آرزومندم.تشکر از همفکری و بحث تان.
موفقیت جامـــعه اسلامی و درک رحمت الهـی به
میزان ولایت پذیری قــوانین از انوار الهـــی است و
نه به زور !
تصور می کنم از صغری و کبری چیده شده توسط
خودتان ، نتیجه پُر واضح است. پس.......
ضرر دولت را خوب گفتید، در واقع مطلبی را که حوصله نکردم بنویسم نوشتید. البته ملت هم ضرر می کنند.
ضرر دو طرفه است. همانند خیلی حق و حقوق
اقتصادی ، اجتماعی و.......دیگر.
دولتها شهامت اعتراف به زیان خود را ندارند
و ملتها هم متوجه محرومیت خود نیستند یا کاری
از دستشان برنمی آید.
زیاد وقت خودت را داری حرام میکنی در سیستمی که دچار بیماری سرطان شده وتمامی اجزای آن درست کار نمیکند فکر میکنید چقدر برای مطالعه نوشته های شما وقت میگذارندواصلا چه فایده ای دارد .؟
از دلسوزی و واقع بینی شما سپاسگزارم.
اما اگر به تبعیت ایستادن و در جا زدن عده ای
ما هم بایستیم و صم بکم عمی و همانند ماشین
محکوم به انجام یکسری فعالیت غریزی شویم
به نظر شما چه اتفاقی می افتد؟
در ضمن فعلا در سلامتی به سر می برم لذا
فرصت را غنیمت شمرده و به علاقه وجودم
پاسخ مثبت می دهم. ده نفر هم بخوانند و بر یکی
از آنها اثر بگذارد بتده پاداشم را گرفته ام.
می توانم بپرسم شما نوشته هایم را می خوانید یا
خیر ؟ تشکر
اولا از لطف شما سپاسگزارم.
ثانیا دیروز بازدید خونه یکی از نزدیکان بودم اتفاقا قسمت ورود به ترکیه سریال مورد نظر شما را دیدم . من هم مثل شما گفتم : دارند مردم را تشویق به
رفتن می کنند. فقط دو دقیقه دیدم چون معلوم است که دارد پیام خاصی را تقویت می کند.
ثالثا من وقتی زمان اشتغال خودم را با شما ها که امروز این سایت را در اختیار دارید مقایسه می کنم گاه متأثر می شوم که کاش ما هم چنین تریبونی برای ابراز حقایق داشتیم.جناب دانستن و داشتن آگاهی ما لبه تیز ممانعت سیاست بد است. ما با دسترسی به اطلاعات روز مانع خودرأیی مدیران و... می شویم . بلی کم رنگ است چون سیستم مدیریت علمی حاکم نیست. اما اگر این تأثیر کم هم نباشد میدان ستم تازی بیشتر می شود.
ادامه دارد
هر چند دانستن و آگاهی رنج انسانها را می افزاید در عوض خرسندی از آنِ آنان باد که اجازه ندادند در سیاهی و تاریکی جهل و نادانی عمر خود هدر دهند حداقل در روشنایی خرد و آگاهی ارزشمند زندگی کردند.
از این که از این طریق می توانم با خردمندی چون شما ارتباط فکری داشته باشم خوشحالم. نهایت شب سیاه صبح سپید است. خیلی ممنونم.
نیست ، همکاری ایشان سریع و حمایتی است و بُخل
و تنگ نظری ندارند. می توانید امتحان کنید.
دوست عزیز ناشناس
فردی که ادعایی را مطرح می کند باید برای آن دلیل ، سند و یا مدرک ارائه دهد .
در این صورت ؛ اول :
دقیقا خود را معرفی کنید .
دوم ؛ بفرمایید کدام مطلب را در چه تاریخی ارسال کرده اید تا ما هم به شما پاسخ گو باشیم .
با اطمینان می توانیم بگوییم اکثریت قریب به اتفاق مطالب و حتی کامنت ها در صدای معلم منتشر می شوند .
پایدار باشید .
اما در مورد بحث:
آقای ناشناس بنده وقتی دانشجو بودم که خوشبختانه منطبق با روحیات درونی ام نیز بود ، دچار اکنون زدگی بودم و مدام حس معترض داشتم و شعار زود تند سریع تحول ایجاد شو می دادم تا رسیدم به ترم آخر و پختگی رشته تحصیلی ام به من فهماند که شرایط ایجاد تحول و دگرگونی باید آماده باشد . بستر باید مساعد باشد. این همه ناله و دردمندی چرا انقلاب فقط در آنزمان شدنی گردید؟!!! چون شرایط مساعد شده بود.
می توانم رشته تحصیلی و سابقه خدمت و شهر شما را بپرسم ؟ البته اگر مایل بودید. تشکر
شما خوب اشاره کردید الان اکثریت دچاراکنون زدگی شده ایم واکنون زدگی شاید بنوعی پاسخ شما به مطلب چاپ شده ((چه شد آن حیاط مهربانی ...امروز دیگر دید و بازدید عید عطر و بوی مهربانی و اشتیاق نمی دهد)) نیز باشد وتغییراین چرخه اندکی سخت وزمان برخواهدبود. درهرحال از انتشارمطالب شما استفاده میکنم . درضمن بنده بازنشسته ودارای مدرک کارشناسی ارشد برنامه ریزی ودرحال حاضر فعال دربازارسرمایه ، مدیرفروشگاه اینترنتی ومدیر دفتر خدمات طراحی ، چاپ وتکثیر میباشم .
موفق و موید باشید.
عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی و رئیس فراکسیون نظارت بر اجرای برنامههای توسعه کشور، بر تشکیل فراکسیون بازنشستگان در مجلس شورای اسلامی تاکید کرد.
به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بین الملل صندوق بازنشستگی کشوری، محمد خدابخشی نماینده مردم الیگودرز در مجلس شورای اسلامی و رئیس فراکسیون نظارت بر اجرای برنامه های توسعه کشور در نشست با جمشید تقی زاده مدیرعامل صندوق بازنشستگی کشوری اظهار داشت: من با جدیت پیگیر تشکیل فراکسیون بازنشستگان در مجلس هستم تا نمایندگان مردم در کنار جامعه بازنشستگی حضور یافته و با تعامل و همفکری نسبت به سیاست گذاری های مورد نیاز و انتظار اقدام کنند. برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت صندوق بازنشستگی مراجعه شود