محمد باقر رحیمی *:
برای یک جامعه توسعه یافته شاخص های بسیاری وجود دارد ، اما به نظر می رسد شاخصه ی اساسی چنین جامعه ای داشتن یک نظام آموزشی متعالی است . با وجود چنین نظام آموزشی ای ابعاد دیگری چون اقتصاد و سیاست نیز در تعالی قرار خواهند گرفت . اگرچه این سخن به معنای جدایی این ابعاد سه گانه نبوده و نیز به معنای کهتری ابعاد اقتصاد و سیاست نمی باشد ، اما در عین حال به معنای زیر بنا بودن آموزش و فرهنگ جامعه است.
به طور کلی می توان گفت اگرچه نظام آموزشی در ایران از لحاظ کمی در حد قابل قبولی است ، اما از جهت کیفی مناسب نبوده و نمی توان آن را پذیرفت . البته باید گفت این افت کیفی محصول سالیان متمادی است و تنها حاصل عملکرد زمان حال نمی باشد . تحول آموزشی ایران و ژاپن در یک زمان آغاز شده است در حالی که از لحاظ پیشرفت تفاوت فاحشی بین این دو وجود دارد. حال در این مقاله به برخی از علل نبود کیفیت و در نتیجه ناکارآمدی نظام آموزشی پرداخته می شود باشد که به رفع آنها اقدام شده و در نهایت به وضعیت مطلوب برسیم . در واقع اگر تحولی بنیادی در نظام آموزشی به وجود نیاید در یک تا دو دهه آینده جامعه با بحرانی عظیم رو برو خواهد گردید و تا آموزش و پرورش اولویت نخست دولت مردان و مردم قرار نگیرد به این مقصود نخواهیم رسید.
کمبود انگیزش و گزینش نامناسب معلم
بین انگیزش معلمان و چگونگی گزینش آنان همبستگی وثیقی وجود دارد . با وجود درآمد و مزایای مناسب از طرفی و عدم جایگاه شایسته اجتماعی از طرف دیگر ، به طور عمده کسانی برای ورود به حرفه ی معلمی اقدام می کنند که از توانایی های بالایی برخوردار نیستند ، در واقع این افراد به مشاغل پردرآمد که دارای پرستیژ اجتماعی هستند ، دست نیافته اند لذا به ناچار قدم در عرصه ی تعلیم و تربیت گذاشته اند .
بنابراین اوصاف و به عللی که گفته شد گزینش معلمان به شایستگی صورت نمی پذیرد . به این سبب کسانی که اشتغال به کار آموزشی دارند از انگیزه کار برخوردار نیستند . با توجه عدم رغبت افراد توانمندتر نسبت به کسب حرفه ی معلمی مسئولان این وزارت خانه نیز نمی توانند در گزینش معلمان از ملاک های استاندارد استفاده کنند . زیرا وزارت خانه ای چون آموزش و پرورش توانایی حفظ جایگاه مالی و اجتماعی آنان را ندارد .
نبود یا کمبود انگیزه تنها محدود به ورود افراد به نظام آموزشی نمی باشد ، بلکه کسانی نیز ورود پیدا کرده و اشتغال به کار دارند نیز از کمبود انگیزه برخوردارند . جدای از علل گفته شده ، نبود تفاوت جدی بین معلم کارآمد و معلم غیر کارآمد ( یا به سخن دیگر عدم یکسانی نیک و بد ) عاملی اساسی در از بین بردن انگیزه حرفه ای است . به طور کلی نظام ارزشیابی معلمان به گونه ای است که با کمترین پاداش برای پیش روندگان و تلاشگران و تنبیه برای سهل انگاران در کار آموزشی است .
یکی از نتایج عدم انگیزه کافی معلمان و کم تلاشی برخی از ایشان ، هجوم دانش آموزان به کلاس های تقویتی و کنکوری در خارج از مدارس است . به جرأت می توان گفت بیش از پنجاه درصد دانش آموزان از کلاس های تقویتی استفاده می کنند(و به همین صورت کتب غیر درسی) . در همین حدود و بلکه بیشتر نیز به جای قبولی در ماه خرداد در شهریور قبول می شوند . در واقع باید گفت افت تحصیلی در حد بالایی است به ویژه این افت در پایه اول دوره دوم متوسطه خود را نشان می دهد . جدای از اینکه افت کیفی حقیقی در آمار و ارقام نمی آید .
عدم ملاک مناسب برای گذار از دوره ها
آنچه در گذشته مجوزی برای ورود به دوره های بالاتر می شد ، امتحانات نهایی در مقاطع پنجم ابتدایی ، سوم راهنمایی و سال اخذ دیپلم بود . این آزمون های نهایی چنان سخت گیرانه بود ک بسیاری از دانش آموزان برای رفتن به دوره ی بالاتر با دشواری شدید همراه بودند . روندی که به همراه خود اضطراب شدید نیز داشت . در حال حاضر به عکس ،و به صورت افراطی برای ارتقاء به مراحل بالاتر یک صافی منطقی وجود ندارد . غربالگری انجام نمی شود و یا باید گفت غربال طوری ساخته شده است که همه ی دانش آموزان از آن عبور می کنند ، بدون اینکه تفاوتی بین آنها قراردهد . اهل درس و غیر آن همگی به راحتی به مراحل بالاتر صعود می کنند ، درحالی که بسیاری از آنها آمادگی کافی برای مرحله تازه را ندارند .
بخشی از علل افت تحصیلی پیدا و پنهان دانش آموزان به این مسئله برمی گردد . به طور ویژه گذر از پایه سوم راهنمایی ( سوم متوسطه اول ) به متوسطه دوم باعث افت شدید دانش آموزان پایه اول این دوره شده است .حساسیت این پایه از آنجاست که انتخاب رشته تحصیلی و در واقع آینده شغلی و زندگی آنان به این سال وابسته است . افت تحصیلی پایه اول دوره دوم متوسطه به شدت در عملکرد بعدی دانش آموزان آثار مخربی به همراه آورده است . یکی از راه حل های این مسئله انجام تغییر رشته در پایه سوم راهنمایی به جای پایه اول دوره متوسطه می باشد . روی هم رفته بدون وجود آزمون هایی مناسب ، سهل گیری افراطی ، برای گذر از دوره ای به دوره ی دیگر با افت تحصیلی یا به سخن دیگر بیسوادی و یا کم سوادی فرزندان این مرز و بوم روبرو خواهیم بود ؛ آنچه که در حال حاضر در حال روی دادن است .
تبعیض در نظام آموزشی
وجود مدارس مختلف در کنار مدارس عادی دولتی علاوه بر اینکه نابرابری آموزشی را پی افکنده است و ناکار آمدی نظام آموزشی را نیز افزون کرده است . وجود مدارس ویژه هم چنان در حال افزایش می باشد ، مدارسی چون نمونه مردمی ، نمونه دولتی ، غیر انتفاعی ، شاهد ، وابسته به دانشگاه و حتی تیزهوشان . دانش آموزان توانمند تر و معدل بالاتر ( و به طور معمول درآمد بالاتر ) جذب این مدارس می شوند ، در حالی که عمده دانش آموزان متوسط و ضعیف در مدارس دولتی مجبور به ادامه تحصیل می گردند .
با این وضعیت چه اتفاقی می افتد ؟ جدای دور شدن از عدالت اجتماعی، در بین دانش آموزان مدارس دولتی حس رقابت درسی از بین خواهد رفت . زیرا ترکیب کلاسی آنها یکنواخت است ، یعنی افرادی با توانایی متوسط رو به ضعیف ، بنابراین افت تحصیلی در بین ایشان بیشتر رخ می دهد . و به عکس در مدارس خاص همه با وجود معدل های بالا با هم رقابت پیدا می کنند و به گونه ای مثبت یا منفی از هم پیشی می گیرند . حتی می توان گفت در مدارس دولتی نسبت به مدارس خاص اختلالات رفتاری و اخلاقی بیشتری به وجود می آید .
آن هنگام که مدارس خاص الگو نشده بودند ، وضعیت تحصیلی بسیار بهتری برقرار بود . زیرا گونه های مختلف دانش آموزان از لحاظ درسی و اخلاقی با سطوح عالی ، متوسط و ضعیف در مجموعه یک کلاس در کنار هم قرار می گرفتند . این اختلاف سطح آنها باعث انگیزه بیشتری برای عموم آنها در رقابت درسی و اخلاقی می شد . اما در حال حاضر در عموم مدارس این وضعیت از بین رفته و یکنواخت شده است .
آموزش غیر انتقادی و غیر عقلانی
با وجود تغییراتی چند در نظام آموزشی و با وجود آشنایی با رویکردهای نوین آموزشی ، هنوز هم به طور کلی نظام آموزشی ما از پیش دبستانی تا دانشگاه حافظه محوری است . به این معنا که بر عنصر عقلانیت تأکید اساسی نمی شود . در همین راستا هم محتوای دروس بر نقد تأکید ندارند و هم معلمان ما به طور انتقادی تدریس نمی کنند . به سخن دیگر فلسفی اندیشیدن بر محتوا و روش ها حاکم نیست . احساسات بر ژرف اندیشی چیره است و بر روش های فلسفی تأکید نمی شود . در واقع به طور عمده این گونه آموزش را می توان آموزش سکوت نامید .
امروزه آموزش فلسفه به کودکان در بسیاری از کشورهای جهان در حال انجام است . آموزش فلسفه به کودکان به سبب پرورش روحیه ی عقلانی ، ژرف اندیشی و تربیت مبتنی بر نقادی بنیاد نهاده شده است . این آموزش متمرکز بر روش های رشد فلسفیدن بوده و تکیه اساسی بر زندگی فیلسوفان ندارد . نظام آموزشی ایران بیش از هر زمانی به این رویکرد در نظر و عمل نیاز دارد .
عدم جذابیت کافی مدارس
وجود شادابی و جذابیت در مدارس از دو بعد قابل توجه و بررسی است . اخلاق و رفتار مدیران ، معاونان ، معلمان و دیگر کارکنان مدرسه ، چگونگی تدریس ، چگونگی محتوای درسی،اینها برخی از عوامل محتوایی جذابیت می باشند . شرایط فیزیکی مدارس ، امکانات ، حیاط مدارس ، وسایل ورزشی ، آزمایشگاه ، نور کافی و امثال اینها بعد فیزیکی جذابیت مدارس را ایجاد می کنند .
آنچه در حال حاضر به نظر می رسد اینکه این دو بعد تا آن اندازه تأمین نشده اند که باعث شادابی و کشش دانش اموزان به مدارس شوند . به گونه ای که بعد از پایان کلاس ها بچه ها احساس می کنند از چهارچوبی همچون زندان رها شده اند . بدیهی است عدم جذابیت کافی مدارس خود به کمبود انگیزه معلمان ، کمبود بودجه برای فراهم سازی زمینه های جذابیت مدارس ، فضای نامناسب ، عدم استفاده از زمینه های هنری از جمله عواملی هستند که در عوض گرایش به مراکز آموزشی ، گریز از آنها را بیشتر می سازد . و نیز نباید فراموش کرد از عوامل بیرونی این مسئله نبود انگیزه کافی در دانش آموزان نیز می باشد ، عاملی که در اثر آینده مبهم برای آنها پیش آمده است . این آینده مبهم مربوط به شغل و آینده تحصیلی آنها در دانشگاه مربوط می شود . در حال حاضر دانش آموزان از دوره متوسطه اول ( راهنمایی ) متوجه می شوند که آینده تحصیلی آنها به طور حتم به مشاغل مناسب و درآمدزایی کافی نمی انجامد .
عدم توجه کافی به انجمن اولیا ومربیان
همبستگی اولیا دانش آموزان با اولیا مدرسه از دیرباز در نظام آموزشی در حد مناسبی نبوده است . این روند در حال حاضر نیز بهبود کافی نیافته است . سازمان انجمن اولیا نیز تلاش کافی در این زمینه به عمل نیاورده است ، هر چند نسبت به گذشته قابل قبول تر می باشد . اگرچه عدم وجود همبستگی شایسته انجمن اولیا و مربیان تنها به مسئولین نظام آموزشی برنمی گردد و بلکه به اولیا نیز مربوط می شود ، یعنی به کارآمدی خانواده و فرزند پروری آنها . اما در عین حال قدم اول را باید مسئولین نظام آموزشی بردارند .
یکی از طرح های بسیار خوبی که چندین سال است که در حال اجرا می باشد ، طرح آموزش خانواده است . اگرچه این طرح هنوز هم در حد آرمانی خود نیست ، اما این طرح و طرح هایی شبیه به اینها هرچه بیشتر مورد توجه بوده و قرار گیرد به آرمان همبستگی اولیا خانه و مربیان مدرسه نزدیک تر خواهیم شد .
عدم توجه جدی به امور مشاوره و روان شناسی
آغاز امور مشاوره تحصیلی و مشکلات غیر تحصیلی دانش آموزان به اوایل دهه ی پنجاه برمی گردد . آن زمان تنها تعداد محدودی از مشاوران در دوره راهنمایی به کار گرفته شدند . پس از وجود وقفه ای طولانی در سال 1370 به بعد به مشاوره توجه دوباره شد و البته بدون گزینش مناسب و تخصصی به تدریج در دوره متوسطه به طور فراگیری مشاوران به کار گرفته شدند . اما با تأسف تاکنون جایگاه جدی پیدا نکرده اند . گویی حتی مسئولین وزارتی به مثمر ثمر بودن مشاوران باور ندارند .
این در حالی است که روز به روز مشکلات تحصیلی و روانی دانش اموزان در حال افزایش است . آسیب های اجتماعی افزایش یافته (اعتیاد، طلاق ،خود کشی، پرخاشگری .....)و دانش آموزان برای زندگی بزرگسالی آمادگی کافی پیدا نمی کنند . مشاوران در کنار دیگر اعضا آموزشگاه ها می توانند در حل مسائل گفته شده از بهترین نیروهای انسانی باشند ؛ به شرط آنکه چنان گزینش و انتخاب شوند که تخصص و تعهد کاری آنان در حد بالایی باشد .
در راستای امور مشاوره ای توجه به مشکلات روانی – خانوادگی معلمان موضوعی است که مورد غفلت قرار گرفته است . طبیعی است که برخی از معلمان نیز از ناراحتی هایی چون استرس کاری ، اضطراب و یا تعارض های خانوادگی رنج می برند ، اما یک نهاد یا واحد جداگانه برای رجوع ایشان وجود ندارد .
عدم توجه به کتابخانه و کتابخوانی
بر همگان روشن است که میزان مطالعه در ایران در سطح بسیار پایینی است . چه نهادی همچون مدارس می تواند عادت به مطالعه و کتابخوانی را جزء عادات نیک دانش آموزان سازد ؟ اما امروزه کتابخانه مدارس در نزولی ترین سطح خود است . با طرح جدید تبدیل کتابداران به معاون پرورشی اندک کار کتابخانه در مدارس به تعطیلی کشانده شده اند .
متصدی امور کتابخانه ها در مدارس در هر شهر و بخشی به امور کتابخانه ها رسیدگی نمی کنند ، بازرسی نکرده و در روز آمدی آنها کوشش نمی کنند . کتابخانه بخش مهمی از هر آموزشگاه می تواند باشد ، محلی باشد برای مطالعه دانش آموزان و از ابزار سمعی و بصری برخوردار گردد . اما در حال حاضر تنگناهای کار آموزشی چنان است که مدیران آموزشگاه ها ، کتابخانه مدارس را به فراموشی سپرده اند .
عدم توجه کافی به امور هنری و عاطفی
در تمامی دوره های تحصیلی دروس هنری جدی گرفته نمی شوند . ساعات این دروس به عنوان ساعاتی برای استراحت محسوب می گردند . در دوره ابتدایی معلمان تخصص هنری ندارند . در دوره راهنمایی نیز از دبیران برجسته و متخصص در هنر استفاده نمی شود . در این میان اگرچه اندکی به خوش نویسی و نقاشی توجه وجود دارد ، اما در حد بسیار کمتری به نمایش و موسیقی پرداخته می شود .
با این وضعیت علاوه بر تضعیف شدن امور هنری ، استعداد عاطفی آنها رشد پیدا نمی کند ، موضوعی که در نهایت باعث تربیت مکانیکی دانش آموزان می گردد . با این وضعیت خشونت و پرخاشگری جای عاطفه و احساسات مثبت را می گیرد . در مجموع نظام آموزشی ، به طور جدی از ضعف تربیت عاطفی رنج می برد. تربیت عاطفی با تربیت امور جنسی همبستگی دارد . از این جهت ضعف در تربیت عاطفی در تربیت امور جنسی بلوغ و ازدواج نیز مشکل به وجود می آورد . برای رفع این مشکل از جمله می توان مربیان کارآمد در امور نمایشی و موسیقی استخدام کرد . در این صورت می توان بعد عاطفی و احساسی دانش آموزان را در راستای تربیت صحیح قرار دهیم و بلکه از انحراف آنها جلوگیری نماییم . در واقع علت بخشی از آسیب های اجتماعی فعلی جامعه به عدم توجه به امور هنری و عاطفی برمی گردد.
ضعف در آموزش ریاضی و زبان های خارجی
به صراحت می توان گفت نظام آموزشی ایران همیشه در آموزش دروس ریاضی و زبان های خارجی در ضعف قرار داشته است . بسیاری از دانش آموزان در این دروس دارای افت هستند و بنابراین کلاس های تقویتی این دروس در خارج از مدارس همواره پر مشتری بوده است . هر چند بررسی این مشکل به پژوهش های بسیاری نیاز دارد ، اما در حال حاضر همین اندازه می توان گفت که روش های تدریس این دروس به گونه ای است که دانش آموزان در محیط کلاس به اندازه ی لازم آنها را فرا نمی گیرند . در مورد ریاضی محتوای کتب تا آن اندازه انتزاعی و غیر ملموس است که کشش و علاقه در دانش آموزان نسبت به یادگیری آن ایجاد نمی کند . و هم چنین در دروس زبان های خارجی از آنجا که بر مکالمه تکیه اصلی را ندارد موفقیت آمیز نیست .
کمیت دانش آموزان در رشته های مختلف نیز نشانگر بر ضعف جدی در دروس فوق است . در حال حاضر عمده ی دانش آموزان دوره دوم متوسطه در رشته تجربی هستند ، پس از آن بیشترین تعداد در رشته علوم انسانی قرار داشته و کمترین آنها در رشته ی ریاضی اشتغال به تحصیل دارند . و در آخر نسبت کمتری از دانش آموزان در شاخه های فنی و حرفه ای و کار و دانش قرار گرفته اند . در کنکور نیز کمترین دانش آموزان شرکت کننده دارای دیپلم ریاضی هستند ، به گونه ای که ظرفیت آنها در دانشگاه ها تکمیل نمی گردد .
این وضعیت علاوه بر اینکه نشان می دهد تعداد بسیار کمتری به سمت رشته ی ریاضی فیزیک می روند از طرف دیگر نشان از یک ناهماهنگی و عدم تناسب در رشته های تحصیلی دارد . در نهایت این وضعیت در اشتغال دانش آموزان اشکالات جدی ایجاد می کند .
جایگاه نامناسب معلمان در دوره ابتدایی
از آغاز برقراری نظام آموزشی در ایران ، دوره ابتدایی که بنیاد و دوره های دیگراست در ضعف بیشتری قرار داشته و دارد . یکی از مشکلات عمده در این دوره این است که معلمان تلاش می کنند با کسب مدارک بالاتر خود را به دوره های متوسطه اول یا دوم و یا حتی دانشگاه انتقال دهند . اگر وضعیت مادی و معنوی این معلمان در حد لازم باشد ایشان خود را مجبور به این تغییر نمی کنند . اگر سامانه ی آموزشی به گونه ای باشد که یک معلم با مدرک دکترا احساس کند که تدریس در سال اول ابتدایی ارتقا بیشتری برای او نسبت به دانشگاه دارد صد البته ترجیح می دهد در همین دوره تدریس کند که مبنایی ترین دوره زندگی است .
نگرش منفی به شاخه کار و دانش
در بین شاخه ها و رشته های تحصیلی از سال های بسیار دور تا به حال رشته ی علوم انسانی نسبت به رشته های ریاضی فیزیک و علوم تجربی در ضعف قرار داشته است . و امروزه علاوه بر آن شاخه ی کار و دانش نیز به همان درد مبتلا گشته است . ضعف و بی جایگاهی شاخه ی کار و دانش از برنامه ریزان در سطوح عالی وزارت خارجه سرچشمه می گیرد . ایشان در برگه هدایت تحصیلی رشته ها و شاخه های دانش آموزان هیچ معیار درسی ای ازدروس متوسطه دوم برای کسب این شاخه را قرار نداده اند ؛به این معنا هر دانش آموزی که هیچ شاخه و یا رشته ی دیگر را به دست نیاورد ، در شاخه ی کارودانش جای می گیرد . بدیهی است چنین دانش آموزانی خود احساس می کنند از سر بی هنری و عدم کسب نمره در شاخه های دیگر به ناچار به شاخه ی کارودانش راه یافته اند . بنابراین برای خود احساس شأن نکرده و با سرخوردگی همراه خواهند بود .
با این فرض که برای شاخه ی کارودانش معیارهای درسی و هوشی سطح بالایی نخواهیم ، اما باید یک ملاک های حداقل برای ورود به این شاخه وجود داشته باشد به گونه ای که دانش آموزان احساس درماندگی و سرخوردگی نسبت به دیگران نداشته باشند . به علاوه تا آن حد توانا باشند که برای ادامه تحصیل در مراکز فنی و حرفه ای دانشگاهی پذیرفته شوند .
اگر هم چنان جایگاه شاخه ای چون کارودانش مبهم باشد آینده ی ناخوشایندی برای آنها رقم خواهد خورد . یکی از علل افت برخی رشته های تحصیلی به درآمد زایی آنها برمی گردد . در صورتی که در جامعه عدالت اقتصادی به گونه ای باشد که درآمد مشاغل مختلف به هم نزدیک نباشد ، هم چنان رشته هایی چون علوم تجربی و ریاضی فیزیک مورد توجه بیش تر حد قرار می گیرند . و اگر عدالت اجتماعی پدیدار شود همه دانش آموزان یک جامعه بنا بر استعداد و علاقه ی خود به صورت متعادل در همه ی رشته های تحصیلی وارد می گردند .
عدم نظام آموزشی یکپارچه
یکی دیگر از مشکلات بنیادی نظام آموزشی ایران به دوگانگی آن برمی گردد . به این معنا که آموزش و پرورش در طرفی و نظام دانشگاهی در طرف دیگر قرار دارد . اگر نظام آموزشی دوره های پیش از دانشگاه و پس از دانشگاه در ساختاری یگانه قرار بگیرند ، آثار مثبت بیشتری نسبت به این وضعیت دوگانه آنها خواهد داشت . با وجود ساختار یگانه از لحاظ درآمدی معلمان از پیش دبستانی تا استاد تمام در دانشگاه تنها بر اساس مدرک تحصیلی خواهد بود . بنابراین عدالت در کسب درآمد ماهیانه و مزایا به وجه مناسب تری به دست خواهد آمد . این وجه درآمد در کنار خود جایگاه اجتماعی معلمان را نیز افزایش خواهد داد .
در چنین ساختار یگانه ای باید چنان برنامه ریزی کرد که تعداد لازم و مناسب برای ادامه تحصیل به دانشگاه ها ورود پیدا کنند . در حال حاضر وضعیت به گونه ای طراحی شده است که همه یا عمده دانش آموزان احساس می کنند به طور حتم باید وارد بر دانشگاه شوند و تحصیلات دانشگاهی داشته باشند . درحالی که چنین ضرورتی وجود نداشته و یک توهم است . نیاز عمده افراد هر جامعه کسب سواد عمومی است که امروزه تا اخذ دیپلم این سواد به دست خواهد آمد . توانایی عموم نیز در همین حد است . به این معنا در صد کمی ازهر جامعه ای نیاز و توانایی تحصیلات دانشگاهی را دارند . با روند فعلی علاوه بر اینکه در شغل یابی آنها اختلال به وجود می آید ، توقعات بسیار بیشتری نیز پیدا می کنند که توقعات به جایی نیستند . به طور مثال بسیاری از این جوانان از ازدواج سرباز می زنند ، زیرا توقعات خود را به طور کاذب افزایش داده اند .
اگر بخواهیم نمونه مناسبی از پوشش تحصیلی در سطح دانشگاه ارائه دهیم می توانیم کشور آلمان را مثال بزنیم . در این کشور نسبت تحصیل کردگان سطوح عالی نسبت به عمومی سی به هفتاد درصد است . در حالی که در کشور ما به غلط تلاش می شود نزدیک به نود درصد از دانش آموزان سرازیر دانشگاه ها ( دولتی و غیر دولتی ) شوند ، بدون اینکه نگران آینده شغلی آنها باشیم . با این وضعیت در واقع چندین سال عمر آنها را تباه کرده و کیفیت امور آموزشی را نزول داده ایم . به هر روی اگر برخی وارد بر سیستم دانشگاهی نشوند بسیار ممکن است زودتر به مشاغل مناسب دست پیدا کرده و سپس وارد بر نظام خانوادگی گردند.
*کارشناس ارشد فلسفه آموزش و پرورش
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
مدارس غیر دولتی پردرآمد هم که دانش آموزان توانمند را در سراسر کشور دست چین کرده!
مدارس دولتی مانده با معلمان خسته از کش و قوس تغییر نظام و کتاب و دستورالعمل هایی که دست معلم را یسته و فقط او را تیدیل به ابزاری جهت دادن نمره کرده است.
نمی خواهم بی جهت از این قشر محترم و روشنفکر حمایت کنم که در بین خودمان هم مثل تمام اصناف و اقشار دیگر خوب و بد و سره و ناسره دیده می شود ولی صد البته که خوبان از اقلیت بسیار اندک افراد فرصت طلب و ناکارآمدی که خود را در بین این قشر جا زده اند؛ بیشتر است.
تو را به خدا یه داد معلمان نه که به داد نسل آینده ساز کشور برسید که فرصت یه سرعت می گذرد و زمانی برای جبران نمی ماند. دانش آموز قاتل 15 ساله محصول همین نظام آموزشی و خانوادگی و فرهنگی و مذهبی موجود در کشور است!! چرا هیچ کدام از مسؤولان پاسخگو نیستند
ما در آینده،قطعا نسلی خموده و ناتوان از شناخت خود را خواهیم داشت.من که دانشجو هستم،از فضای خاموش دانشگاه که آلوده به دعوای دو جریان سیاسی موهوم است؛ به افسردگی دچار شدم.نگذاشتند مسایل جوان ها در دانشگاه به دغدغه تبدیل شود.
چرا نمگید دلیل اصلیش بی سوادی معلما،،، استخدام بی سواد ها یهمیه دارها و اکثرا رشته های نامربوطه؟؟؟
مثلا ببشترین رشته ای که جذب آموزش وپرورش میشه روانشناسیه،اکثرا هم از دانشگاه پیامنور
اینا ریاضی بلدن،؟ علوم بلدن؟؟؟ من دانشجوی دکترا رشته زبان هستم دانشگاه دولتی تا الان رشته ما رو فقط سالانه یک نفر میخان...حق التدریسی و نهضتی و آخوندن ها وسهمیه دار ها تز ما بیشتر بلدن ک اونا سرکارن ما بیکار....
لطفاً اون قسمت که راجب گزینش نامناسب معلمانه را بااطلاع دقیق تری بنویسید!!!
قبولی رشته فرهنگیان توشهر بزرگ الان رتبه خیلی بهتری از رشته های پیراپزشکی در شهرهای بزرگ میخواد.پرستیژ اجتماعی شغل معلم چرا باید برای یه خانوم کم باشه؟!و اینکه معلمی رو اگر علاقه نداشته باشین اصلا نمیتونین وارد این عرصه بشیو وفعالیت کنید،پس کلمه به ناچار زیادی جالب نیست
واقعیت رو هم در نظر بگیر.
اکنون من دانشجو معلمم و با انواع دانشجویان برخورد کردم و... پس نگو.