من و همسرم هر دو فرهنگی هستیم و مفتخریم که به فرزندان ایران اسلامی خدمت می کنیم .یک روز که برای خرید مایحتاج زندگی از منزل خارج شدم ؛ به اتفاق پسرم که پیش دبستانی است به مغازه میوه فروشی وارد شدم . مقداری میوه داخل نایلون ریختم و دوعدد هم نارگیل برداشتم ،پسرم که کمی از من فاصله داشت با صدای بلند گفت : " بابا، بابا ، پول داریم که آناناس بخریم؟ بچه ها تو مهد کودک آناناس میارن." تمام کسانی که داخل مغازه بودند نگاهشان متوجه من و پسرم شد ، جواب دادم : "آره پسرم پول داریم برات میخرم ." فقط خدا می داند که آن لحظه چه حالی داشتم!!!! خدا نکند که پدری به خاطر وضعیت بد مالی شرمنده خواسته های کوچک فرزندش شود.
من که حساب کارت بانکی را داشتم، یواشکی و بدون اینکه فرزندم متوجه شود نارگیل ها را زمین گذاشتم تا بتوانم آناناس را بخرم.
جناب آقای وزیر !
من داستان شما و دختران را نمی دانم تا چه اندازه واقعیت دارد و قضاوتش را هم با قاضی بی همتا سپردم .
اما این داستان زندگی من عین واقعیت است.
نداشتن یک سرپناه و مسکن پس از بیست سال کار و سابقه ،داشتن ماشینی از رده خارج و هر روز شرمنده خواسته ها و نیازهای کوچک ، فرزندم بودن نیز گوشه های دیگری از واقعیت زندگی من است.
حالا قضاوتش با خوانندگان و همکاران عزیز.
جناب آقای جهانگیری معاون اول ریاست محترم جمهور !
یادتان هست که در آستانه انتخابات می گفتید: وضعیت معیشتی معلمان اصلاً مورد قبول نیست و باید این وضعیت اصلاح شود.
بسم الله.
انشاءالله که خداوند به ریاست محترم جمهور ،شما و سایر دولتمردان خدوم توفیق روزافزون عنایت فرماید.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در صدای معلم
گروه تلگرامی صدای معلم
نظرات بینندگان