مدیر مسئول محترم جناب آقای پورسلیمان
با سلام
اگر بتوانید این نامه را درسایت خود درج کنید لطفا و لطفا بدون کم و کاست با رعایت امانت داری درج کنید . با تشکر
نامه سر گشاده یک معلم بازنشسته محضر مبارک رهبری و سران قوا
با سلام و دعای خیر
احتراما به استحضار مقامات عالی می رساند اینجانب در مورخه 24 / 11 / 97 شکایتی را تقدیم به شعبه یک شورای حل اختلاف مجتمع شهید قدوسی شهرستان تبریز کرده بودم که منجر به محکومیت خوانده با شماره پرونده 9709984562501717 و ممنوع الخروجی ایشان گردید . قبلا تذکر دریافت کرده بودم که چون برادر محکوم علیه در اداره اطلاعات کار می کند شکایت به دادگاهها منتج به نتیجه نخواهد شد .
متاسفانه تقریبا چهار سال قبل ، اجرای احکام شورای حل اختلاف مجتمع شهید قدوسی بدهی محکوم علیه به اینجانب را به عوض واریزکردن به حساب اینجانب ، بدون اجازه و اطلاع اینجانب به حساب شماره 217290456000 به نام دادگستری واریز و پرونده را مختومه کرده است که گویی اینجانب کوچکترین حقی ندارم . زیر مجموعه قوه قضائیه با حمایت از متهم ، اصل بی طرفی را زیر سوال برده و ظلمی را در حق اینجانب روا داشته است که احتمالا توان احقاق حق را نیز ندارد . به علت تورم لجام گسیخته در سالهای اخیر و اهمال شورا از ارزش آن پول دهها برابر کاسته شده است .
خواهشمندم بفرمائید احقاق حق اینجانب در این نظام اسلامی بر عهده کدام مرجع قانونی است ؟ آیا مراجع قانونی توان احقاق حق را دارند یا نه ؟ اگر دارند پس چرا شورای حل اختلاف و دادگستری چنین ظلمی را در حق اینجانب روا داشته اند ؟
اینجانب به علت متواری شدن خوانده به ترکیه و بعد از صدور اجرائیه از طرف اجرای ثبت تبریز مجبور شدم وام دریافتی خوانده را که ضمانت کرده بودم در مورخه 10 /11 / 97 با قرض از دیگران تسویه کنم و چون آشنایان خوانده حاضر نشدند قسمتی از آن مبلغ را تقبل کنند در مورخه 5 / 12 / 97 با فروش یک قطعه زمین بدهی های خود را پرداخت کردم و خوانده ممنوع الخروج شد . گویا خوانده موقع برگشت به ایران دستگیر می شود و وی را مجبور می کنند در مورخه 21 / 7 / 98 مبلغ بدهی را به حساب دادگستری واریز کند و اینجانب چهل ماه از آن واریزی بدون اطلاع بودم و آن مبلغ به علت اهمال یا عدم دانش کافی شورای حل اختلاف مجتمع شهید قدوسی تبریز از یک چهارم قیمت پراید به یک چهارم قیمت دوچرخه تنزل پیدا کرده است .
بعد از مدتی به پیشنهاد شخص شما ( رهبرمعظم ) و جناب روحانی ریاست محترم جمهورمابقی پول قطعه زمین را در بورس سرمایه گذاری کردم تا حمایتی هم از دولت کرده باشم که آن زمان ارزش چندین دستگاه پراید را داشت . متاسفانه آن هم توسط صاحبان نفوذ و قدرت به تاراج رفت و در مورخه 12 / 11 / 1401 مجبور شدم سهام بورس خود را واگذار کنم که ارزشی تقریبا یک چهارم یک دستگاه پراید را دارد.
اینجانب با اعتماد به مقامات کشور که خیرخواه مردم هستند در بورس سرمایه گذاری کردم و ضرر جبران ناپذیری را متحمل شدم !
روزانه در حال غارت شدن توسط صاحبان نفوذ و قدرت هستیم . باید دو سه مورد از ظلم هایی را که به اینجانب روا داشته اند اشاره کنم تا درد سایرین نیز عیان تر شود آن هم در کشوری که اولین مالیات را از حقوق ضعفا یعنی ماها کسر می کنند .
- تقریبا ده سال پیش دیوان عدالت اداری در یک فرایند دادرسی بسیار طولانی ، آموزش و پرورش را محکوم به پرداخت دو سال حقوق به اینجانب کرد که آن زمان ، اعتبارش تامین نشد و اکنون می فرمایند اگر مصرانه پیگیری کنی نهایتا ، دو سال حقوق 30 سال پیش را خواهند پرداخت که می شود دویست هزار تومان ! زمانی که اعتبار مبالغ جزئی حق الناس تامین نمی شد ، مگر مردم مقصر بودند که اکنون باید تاوانش را مردم بپردازنند ؟ پس چرا مبالغ کلان خودیها و سایر گروه ها تامین می شد ؟
- وزارت آموزش و پرورش پاداش پایان خدمت بازنشستگان سال 1400 را که اینجانب یکی از آن بازنشسته ها می باشم بعد از 16 ماه تاخیر پرداخت کرد در صورتی که در اثر سوء مدیریت قیمت مایحتاج ضروری مثل روغن پنج شش برابر ، مرغ دو سه برابر ، تخم مرغ دو سه برابر ، دلار و سکه هم تقریبا دو برابر و صدها قلم کالا نیز افزایش های چشمگیری داشته اند . ارزش آن پاداش به دوازده سکه امامی کاهش پیدا کرد در صورتی که ارزش پاداش همکاران پنج شش سال قبل به بیش از هشتاد سکه امامی می رسید !
- ده دوازده سال با جدیت هر چه تمامتر پیگیر رتبه بندی معلمان بودم که گاها مورد خشونت غیر منطقی و بی دلیل نیروهای امنیتی نیز به خاطر دهها بار تحصن در محل اداره کل آموزش و پرورش تبریز نیز قرار می گرفتم و بعضی از مسئولین اداره آموزش و پرورش ناحیه 5 تبریز از این تحصن ها به خاطر حفظ منافع خود با الفاظ رکیکی مانند به دست گرفتن کاسه گدایی یاد می کردند در صورتی که خودشان دریافتی بیشتری دارند و در هر افزایشی نیز به علت خودی بودن سهم بیشتری می برند .
اکنون بعد از 13 سال حق خواهی و ایستادگی در برابر بسیجی ها و جان سالم به در بردن و بعد از بازنشسته شدن ، افزایشی از این رتبه بندی شامل بازنشستگان فرهنگی سالهای قبل از مهر 1400 نمی شود و آنها باید هنوز هم به این پروسه انتظار بی پایان ، سالها ادامه بدهند که شاید از طریق همسان سازی حقوق بازنشستگان کشوری ، افزایش ناچیزی شامل حالشان بشود که آن هم در برابر این ابرتورم و بیمه تکمیلی بسیار ناکارآمد ، حتما رنگ خواهد باخت !
- تقریبا بیست سال قبل با تبلیغات فراوان فرهنگیان را وادار کردند عضو صندوق ذخیره فرهنگیان شوند و می فرمودند بعد از بازنشسته شدن با پس انداز این صندوق می توانید کسب و کار جدیدی را شروع کنید . با پرداخت اولیه به ارزش دو عدد دوچرخه با کیفیت و بعد از بیست سال پرداخت ماهیانه و بعد از بازنشسته شدن ، با اختلاس پانزده هزار میلیاردی که از این صندوق توسط صاحبان نفوذ و قدرت انجام گرفت سهم ما بیست میلیون تومان به ارزش یک دوچرخه بود !
- اگر در گزینش افراد دقت می شد و مبنای گزینش بعضی از مدیران را کاردانی ، کفایت و ایمان راستین به الله در نظر می گرفتند ، مسئولین بیمارستان شفای تبریز هم جرات نمی کردند به بعضی از پزشکان اجازه بدهند که هزینه های جراحی را به دلایلی از جمله فرار مالیاتی ، به حساب شخص دیگری ( 8238 2128 ...... ...... به نام ق . ش ) واریز کنند ، مثل کشورهای پیشرفته اجازه نمی دادند که یک پزشک از صبح تا نیمه های شب عمل جراحی زیبائی انجام دهد و حتی اجازه نمی دادند که این پزشکان در روز جراحی مبالغ اضافی را برخلاف قول و قرارشان از بیماران ( به دام افتادگان اینستاگرامی ) اخذ کنند . فقط قانون سودجوئی می تواند این اجازه ها را به روسای بیمارستانها و پزشکان بدهد چون منافع سرشاری را هم عاید بیمارستانها می کند که چشم پوشی از این منافع مادی نمی تواند در قدرت هر انسانی باشد .
متاسفانه مدیریت کشور به گونه ای رقم خورده است که بعضی از پزشکان به بیماران خود به چشم یک دستگاه خودپرداز نگاه می کنند !
دهها مورد دیگر هم وجود دارد که اگر دقت کنید از جانب حکومت بر اینجانب و مردم مظلوم و غیر خودی تحمیل شده است و سرمایه های مردم به تاراج رفته و بر سرمایه های صاحبان نفوذ و قدرت از ره چپاول مردم ، افزوده شده است . آیا نظام اسلامی قدرتمند باید حاقظ منافع مردم باشد یا حافظ منافع غارتگران ؟
به نظر شما یک انسان عادی ، یک معلم بازنشسته چقدر تحمل این حجم از ظلم ، در نظام مقتدر اسلامی را دارد ؟
کم کاری و شاید ندانم کاری شورای حل اختلاف مجتمع شهید قدوسی تبریز سخت اینجانب را آزرده و علت اصلی نوشتن این نامه شده است و چون شکایات پروسه ای زمان بر است و اکثر کارکنان قوه قضائیه به علت نگاه از بالا جواب های زننده ای تحویل می دهند و به شدت از همدیگر حمایت می کنند به ناچار مجبور شدم قسمتی از این نامه را مختصرا و دستی تقدیم معاونت دادگستری تبریز در امور شوراها و الکترونیکی تقدیم اداره کل ارتباطات مردمی قوه قضائیه و رهبری کنم و احتمالا سربازان گمنام امام زمان عج به علت حمایت از همدیگر ، این نامه را از دید مقامات پنهان خواهند کرد .
بنابراین نامه را به صورت سرگشاده نیز تقدیم محضرتان می کنم تا انشاالله رسیدگی عادلانه درجهت تسکین آلام مظلومان از جمله اینجانب و پایان دادن به خود کامگی های بعضی از مسئولین و کارکنان قوه قضائیه ، نهادهای امنیتی و سایر اداره ها و جایگزین کردن افرادی سالم با توانائی علمی لازم در جهت احقاق حق مظلومان صورت گیرد .
با تقدیم احترام
علی پورخسروپرویز
دبیر بازنشسته 1400 اداره آموزش و پرورش ناحیه 5 تبریز
« دیدگاه ها و نظرات افراد و گروه ها لزوما نظر صدای معلم نیست ؛ این رسانه آماده انتشار پاسخ مسئولان و افراد مخاطب می باشد »
« آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در صدای معلم »
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
بازنشسته فرهنگی و جزو استعدادهای درخشان رشته و رسته ی خودم هستنم...
خیلی از کارهام مونده رو زمین و این حقوق به درد لباس خریدنم نمیخوره چه برسه به تولید و...
بسیار متاسفم برای چنین سیستم ناکارآمدی... که عمرم رو تلف کردم با نواقصش... نه همسانسازی کردن... نه بلدن مسوولین درست مدیریت کنن و نه میخوان کاری کنن که زندگی مردم بچرخه... کلا منفعلن و معطلن خیلی از دست اندر کاران...خب استعفا بدن لطفا... سمت و پست، نخود و کشمش که نیست... تعهد و وجدان کاریه... ما اگه ۲۵ صدم به بچه نمی دادیم کلی داستان داشتیم... چطور اینهمه اختلال در سیستم هست و کسی پاسخگو نیست؟؟؟... این بی توجهی یا بی کفایتی یا غرض ورزی... یا جهالت و... هر چی هست باید با نظارت و حل مساله برطرف بشه... وگرنه نسلهای بعد هم استعدادشان میسوزه...