خسته و کوفته پله های اداره را طی کردم تا به طبقه سوم رسیدم .
اتاق کارگزینی درش بسته بود.
روی نیمکت نشستم و منتظر خ جعفری ماندم .آمدند ولی انگار من دیگه پرسنل اونا نبودم .سراسیمه پرسیدم خ پس حکم رتبه بندی ما چی شد با کمی مکث گفت : آقا رحمان فعلا دستور العملی برای شما نیومده است .
عمرم و نفسهایم در دور افتاده ترین روستاها گذشت .
اول خدمت مدرسه ای بودم که از آ۷رین روستا پیاده می رفتم . روز اول وارد آنجا که شدم شغالی سه تا بچه داشت به شوخی بهش گفتم باید از اینجا برین من آقا معلم حارت آباد شدم و اون زوزه ای کشید ..
حالا من آهی کشیدم بعد از ۲۶ سال ...
« دیدگاه ها و نظرات افراد و گروه ها لزوما نظر صدای معلم نیست ؛ این رسانه آماده انتشار پاسخ مسئولان و افراد مخاطب می باشد »
« آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در صدای معلم »
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان