مدتی است صدای پای بازرس های کشوری و استانی آموزش و پرورش به گوش می رسد اما هنوز به مدرسه ی ما نرسیده اند!
بازرس ها می آیند تا معلم را رصد کنند طبق بخشنامه ای سرشار از ماده های متعدد که اگر قبلا تنها کاغذ بازی بود اکنون درج فعالیت های کلاسی در مجازی ، حضور و غیاب ،ارائه ی تکالیف، نحوه ی تدریس ، نوع ارزشیابی ، گروه بندی دانش آموزان ، نوع عملکردشان ، محتوای تولیدی معلم، محتوای تولیدی دانش آموز ، خلاقیت های حاصله و.... هر یک در برگه ای جداگانه ، تنظیم شده در سی دی های متعدد که بگویی من کارم را درست انجام داده ام !
اما این میان جناب بازرس من می توانم همه ی این موارد را روی سی دی یا فلش بریزم تا شما در کنار عضویتت در گروه کلاسی من در شاد ،وات ، نمی توانم تو را به دیگر پیام رسان ها چون اسکای روم، ادوب کانکت ، مدرسه یار ، مدرس ،... عضو کنم چون لحظه ای رفته ام تدریس کرده ام و بازگشتم چون گوشی من معلم به قدر حقوقم خریداری شده نه به قدر انتظارات شما،حافظه اش یاری نمی کند و من معلم مجبور شده ام تدریس های مختلفم را ، حتی محتوا سازی زیبای شاگردانم را حذف کنم ، چون همان لحظه به دلیل نبود اینترنت شاد باید در واتساپ تدریس می کردم و چون حافظه نداشتم واتساپ به من اجازه ورود نمی داد و من مجبور میشدم چون وقت کلاسم می گذشت محتواها را که حاصل جان کندن من و شاگردانم در این فضای بی در و پیکر مجازیست حذف کنم و بتوانم به کلاس بعدم وارد شوم . حال چگونه دوباره ، چندباره از شاگردانم که اوضاع گوشی هایشان از من بدتر است بخواهم محتوای تولیدیشان را نگاه دارند .
بازرس های عزیز، حقیقتش آمدم دردهایم را بر روی سی دی و فلش بریزم دیدم نمی شود ، گفتم برایتان بنویسم قبل از آزمون درسی مدیر مدرسه ام خواست رفع اشکال کنیم ،من که روز بعد با چهار کلاس از دو مدرسه آزمون داشتم گفتم هر کلاس در ساعتی خاص اشکال هایشان را بپرسند اما شاگردان من انگار نشنیدند و این رفع اشکال چهارساعته از چهار کلاس از ساعت نه صبح آغاز شد و تا ساعت پنج صبح روز بعد ادامه یافت هر لحظه یکی سرش به دلش خوش می آمد و سوال میپرسید و من به دلیل درگیری دو انگشت راستم برای تایپ مطالب چون گوشی فضا برای ارسال صوت نداشت ، از روز بعد از آزمون موجی شدید عین موج برق گرفتگی تا بازویم می آید و امانم را ربوده است، درد گردن و دست ،آزردگی روحی از گفتار تلخ برخی فراگیران و خانواده هایشان هر چه کردم نتوانستم روی سی دی قرار بدهم چون راهش را بلد نبودم !
بازرسِ جان، یک نکته ی دیگر هم در سی دی من جا نشد خستگی خانواده ام که همپای من درگیر این فضا هستند ، امر به سکوت من در فضای خانه عین پادگان نظامی ، همه گوش به فرمان ، چون اگر نباشند حیثیت خانوادگیمان می شود مضحکه ی افراد بیکاری که خوراکشان این روزها ریشخند معلم و دانش آموز است که به سرعت برق و باد در محله ی جهانی دست به دست گردد، نتوانستم کارگردانی فرزندان و همسرم را در تهیه و تدوین فیلم های تدریس و محتواها به تصویر بکشم و در سی دی تنظیم کنم گفتم تا بدانید ، تا بدانید معلم خودش نگران آینده ی آینده سازان این مرز بوم است چه بازرسی باشد چه نباشد چون معلم بازرس زندگی اش خداوندیست که او را آفریده و او را در همه احوال ناظر و حاضر بر اعمال ورفتار خود می داندو می بیند .
معلم نیاز به سرکشی ندارد آن هم در این آشفته بازار مجازی که زندگیش درگیر تدریس بهتر و فراگیری عمیق تر شاگردانش هست . لطفا به احترام تمامی معلم های ایران و معلم های سخت کوش دیار کریمان بایستید نظام بدهید و بر تلاش مستمرشان بوسه ی قدردانی بزنید که معلم خودش بازرس خودش است این را از آموزش معلم های نازنین فرزندانم هرلحظه می بینم و می آموزم درس شکیبایی ، سعه ی صدر و از خود گذشتگی یا بهتر بگویم پاکبازی را ،لطفا بازرس ها صفای روح معلم بشوید نه سوهان روح و جسم خسته ی مدافعان گمنام آموزش و پیشرفت ایران و دیار کریمان.
« دیدگاه ها و نظرات افراد و گروه ها لزوما نظر صدای معلم نیست ؛ این رسانه آماده انتشار پاسخ مسئولان و افراد مخاطب می باشد »
« آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در صدای معلم »
نظرات بینندگان