با سلام و درود
متاسفانه باوجود اینکه ارباب و رعیت، هرکدام در پستوی تاریخ محو شدند، اما رسم و آیین آنها همچنان به وسیله مسئولان مملکت ما، حداقل در آموزش و پرورش، پابرجا بوده و پاس داشته می شود...! سیستمی که بناست از کودکان ما انسانهایی شجاع، آزاده، حق گو، حقیقت طلب، صادق، راستگو، جراتمند، بشر دوست و ... تربیت بکند، خودش هنوز در گیرودار مسائلی مانده که محال است در این سیستم تربیت صحیح بوقوع پیوندد...
کار اصلی در مدرسه صورت می پذیرد و کنندگان آن معلمان و مدیران و معاونان هستند و امّا این کارکنان زحمت کش، همان هایی هستند که از کم ترین امکانات برخوردارند، مدارس اکثراً سرانه ای به حسابشان واریز نمی شود، مدیران مجبور هستند با انواع روشها نسبت به تامین منابع مالی اقدام نمایند، معلم مجبور است با کمبود امکانات، وسایل کمک آموزشی به نوعی کنار بیاید ولی هرگز از انجام وظیفه اش، دست برنمی دارد، در عوض پرسنل اداری هیچ نقشی در تعلیم و تربیت ندارند، بهترین امکانات، بهترین محیط ها و ... در اختیار آنهاست و بدتر از هرچیز، بجای اینکه معلم و مدیر از آنها مطالبه گری داشته باشند، آنها از مدارس طلبکار هستند! طی بازدیدها مدام به دنبال نقاط ضعف هستند تا تذکّری بر معلمی یا مدیری داده باشند...! همیشه مافوق از زیردست انتظار اطاعت بی چون و چرا و فرمانبری از مافوقش را می خواهد، نه اعتراضی، نه حرفی و حدیثی ...! کافی ست که مدیری به درخواست نامعقول و غیرقانونی مافوقش کم توجهی بکند...، اینجاست که ارباب درصدد تنبیه رعیت گستاخ برخواهد آمد...!
تا کی ما شاهد این نوع برخوردها و طرز تفکرات خواهیم بود؟ آیا زمان آن نرسیده که سیستم آموزش و پرورش به این نتیجه برسد که هرچه دارد از صدقه سری کارکنان مدارس دارد...؟ اگر از مدیر و معاون و معلم انتظار داشته باشیم که این وظیفه مهم و خطیر (تعلیم و تربیت) را به نحو مطلوب به انجام رسانند و درخلال این امر، در جواب رفتارهای زشت و دیدگاه های آلوده عوامل اداری هم هیچ نگویند و سر تعظیم فرود آورند، این چه انتظاری ست که از سیستم تعلیم و تربیت داریم تا کودکانی تربیت بکند که آزادمرد باشند!؟ که عدالت پیشه و صادق و دلسوز و ... باشند، نه ظلم بکنند و زیر بار ظلم بروند و... آیا می شود از کسی که خودش طعم آزادی را نچشیده و درحال حاضر خودش اسیر و برده مافوق خویش می باشد، انتظار داشت که آزادی و شجاعت و ظلم ستیزی را به کودکان ما بیاموزد...!؟ کسی که در عمرش نه بالی داشته پرواز کند، نه پولی داشته سوار هواپیما شده و پرواز را تجربه بکند، چطور می تواند از لذت های پرواز بگوید، از ترس ها و دلهره هایش بگوید؟
آیا زمان آن نرسیده که اداره نشین های گرانقدر به این باور برسند که معلم تاج سر آموزش و پرورش هست و باید بالاترین مقام بر وی تعلق گیرد چرا که یک نوکر و زیردست، نمی تواند ارباب و پادشاه تربیت بکند...!
مافوق گرامی نه تو اربابی و نه من معلم نوکر... لطف کن منبعد هر کداممان جایگاه خودمان را بشناسیم و بر دیگری برتری نطلبیم، ما هردو وظیفه داریم در راه پرورش انسانهای سالم خدمت کنیم، پس شما هم لطف کن به این موضوع بپرداز نه به کنترل من معلم و بازخواست از من...!
امیدوارم که باعث رنجش هیچ همکاری نشده باشم. حرفی بود که باید می گفتم.
زنده باشید و سرافراز
« دیدگاه ها و نظرات افراد و گروه ها لزوما نظر صدای معلم نیست ؛ این رسانه آماده انتشار پاسخ مسئولان و افراد مخاطب می باشد »
« آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در صدای معلم »
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.