سلام
مفتخرم یک آموزش دهنده ام. هفت سال است بدون وقفه محله به محله کوچه به کوچه وخانه به خانه در بین مردماني در حال رفت و آمد هستم .
وزیر ذره بین افرادی که هر کدامشان به دید خود مرا می سنجند البته حق هم دارند چرا باید این فرد درب همه خانه ها را بکوبد و هر از گاهی بعد از کمی صحبت با صاحب خانه با صدای فریاد و توهین سرش را پایین بیاندازد و برود و فردا باز گردد ؛ مگر چه می خواهد راستی این کارها برای چه بود ؟ بهایش چه بود ؟
آری !
من دنبال بی سواد می گشتم ولی غافل از این که بر چسب بی سوادی بر پبشانی خودم خواهد خورد.
آری !
من بی سوادان را ارج نهادم و اآها را در کلاس درس نشاندم و شدم سنگ صبور آنها شدم مشاور خانواده شدم ، کارشناس مسایل دینی شان ، آشپز خیاط و هر آنچه که آنها نیاز داشتند.
دختر یک ساله ام در خانه اشک می ریخت در حالی که در کلاس درس در یک دست گچ داشتم و در دست دیگرم فرزند شیرخواره سواد آموزم قرار داشت ولی با عشق این کار را می کردم که سواد آموز بهانه بچه داری نکند.
هر کاری انجام دادم با رضایت بود به امید روزی که نتیجه ی کارم را ببینم ولی غافل از این که اصلا دیده نشدم نه آینده شغلی نه بیمه نه حقوق به موقع .
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در صدای معلم
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.