اندر مصیبت زلزله زدگان و سیل زدگان و دزد زدگان
مسؤلان!
بیدار شوید زلزله آمد
باز کنید چشمان خمار و پف کردۀ خویش زاین غفلت مُزمن
بازکنید! چشم کج خویش و ببینید! که سیل آمد و برد،کاشانۀ ما را
بازکنید! چشم پُف کردۀ خویش را شاید که ببینید به یغما بردگی جان و تن ما
بازکنید! بلکه ببینید نسل به خزان بنشانده و پژمردۀ ما را
بیدار شوید زین غفلت سنگین!
مسؤلان! به خودآیید و بشویید روی سیهِ خویش ازین رنج و تباهی
با ناز و کرشمه نتوان کردحکومت مفریبید نه خود را و نه کَس را
هم به تهدید و به ارعاب نشود هیچ میسر
اما به تدبر؛ هم به تفکر؛ که برخواسته باشد ز علم و خرد و تجربۀ تو
صد حیف که امیدی نماندست بجای
مجلسیان برخیزید!
پای کوبید و برقصید که موسم، موسم پاشیدن بذر است به میدان
بشتابید و بنمایید چهرۀ خویش را بر پهنۀ میدان
که موسم موسم پاشیدن بذراست به میدان
گاهی برپشت تریبون، گاهی به مسجد یا به مجلس
فریاد زنید بر این وبر آن:
که این فاجعه وُ آن فاجعه تقصیر فلان است ویا آن
بگشایید عقدۀ خویش را و ببارانید برسراین و یا آن
بلکه برانید حریف را ز میدان. که فصل،فصل پاشیدن بذر است به میدان
شاید ؛ بدرویدثمر خویش به هنگام درو
صدحیف که امیدی نماندست بجای
مردم!
ای خلقِ فریب خورده
بگریید و بنالید برجان عزیزِ زکف دادۀ خویش
داد جگرسوز کشید،مویه کنید و بخراشید وبه خون آرید چهرۀ رنج دیدۀ خویش را
شاید که سوز دل تو آرام پذیرد زینهمه داغ جگرسوز،
صدحیف که آرام نگیرد، نگیرد،نگیرد که نگیرد؛این جگر از سوز
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در صدای معلم
نظرات بینندگان
واقعا که آموزش و پرورش دچار زلزله شده است.