سی ام فروردین برابر با ۱۹ آوریل، یکصد و پنجمین سالروز کشته شدن معلم آمریکایی، هوارد باسکرویل، در شهر تبریز است. این جوان ۲۳ ساله که دانش آموخته رشته الهیات از دانشگاه پرینستون نیوجرسی آمریکا بود،در پاییز ۱۹۰۸ از ایالات متحده آمریکا، برای تدریس تاریخ در مدرسه آمریکایی مموریال به تبریز آمد و پس از مدت کوتاهی داوطلبانه به صف مشروطه خواهان آذربایجان پیوست و جان خود را در راه آزادی ایران فدا کرد.
هفته نامه فارغ التحصیلان دانشگاه پرینستون در یک صدمین سال فارغ التحصیلی باسکرویل نوشت: "در آمریکا کسانی کار باسکرویل را با ژنرال لافایت فرانسوی که داوطلبانه به کمک انقلاب آمریکا شتافت، مقایسه می کنند. این مقایسه غلط است زیرا باسکرویل، یک نظامی حرفه ای نبود، او حتی مانند لرد بایرون، که در جنگ استقلال یونان علیه ترک ها شرکت کرد، اهل تخیل نبود. باسکرویل مانند لژیونرها به خاطر افتخار نظامی و پول نجنگید. او جوانی بود که می خواست کشیش بشود. اما خودش را به عنوان معلم تاریخ در کشوری یافت که مردمش درگیر نبرد با استبداد سلطنتی بودند و در یک موقعیت اخلاقی ناچار به انتخاب شد."
عارف قزوینی شاعر بلند آوازه مشروطه در سال ۱۳۰۲ شمسی یعنی ۱۴ سال بعد از شهادت باسکرویل به اتفاق جمعی از آزادیخواهان بر مزار او در تبریز حاضر شد و این رباعی را سرود:
"ای محترم مدافعِ حریّتِ عباد
وی قاید شجاع و هوادارعدل و داد
کردی پی سعادت ایران فدای جان
پاینده باد نام تو، روحت همیشه شاد."
عنوان این رباعی چنین است: "برایِ لوحِ آرامگاه هوارد باسکرویل، فدایی مشروطیت ایران". هر چند این رباعی در مقایسه با تصنیف های انقلابی عارف، ضعیف و خالی از شور است اما نشان می دهد که حضور باسکرویل در کنار انقلابیون تبریز در حافظه تاریخی و ادبی ملت ایران ثبت شده است.
بعد از به توپ بستن مجلس و شروع دوره استبداد صغیر، مردم تبریز به رهبری ستارخان و باقرخان قیام کردند. مجاهدان زیادی از منطقه قفقاز (ترک و ارمنی و گرجی) دوش به دوش آزادیخواهان ایرانی علیه مستبدان می جنگیدند. اما در این میان هاوارد باسکرویل یک استثنا بود.
باسکرویل از کشوری دور دست آمده بود که ایرانیان اطلاعات کمی در باره آن داشتند. باسکرویل نقشی را که کلیسا و کنسولگری کشورش برای او تعیین کرده بودند رها کرد و به ندای وجدان خود پاسخ گفت.
مدرسه مموریال تبریز (Memorial School American) در سال ۱۸۸۱ میلادی توسط مبلغین مذهبی فرقه پرسبیتری (Presbyterian) آمریکایی که از شاخه های مذهب پروتستان است، تاسیس شده بود. این مدرسه در خیابان شهناز شهر تبریز واقع شده بود.
نقش مثبت و منفی این مدارس که توسط میسیونرهای مسیحی اداره می شدند، نیاز به بررسی مستقلی دارد که موضوع این یادداشت نیست.
مدرسه مموریال بعدها تحویل ایرانیان گردید و دبیرستان دخترانه پروین نام گرفت.
صادق رضازاده شفق یکی از شاگردان باسکرویل در مدرسه مموریال، به مناسبت پنجاهمین سال درگذشت باسکرویل نوشت: "او بسیار خوشنام بود و عده زیادی میخواستند در کلاسهای تاریخ او شرکت کنند. تعدادی از شاگردان قدیمی از دکتر ساموئل ویلسون (مدیر مدرسه)خواستند که کلاسی در حقوق بین الملل دایر کند؛ او نیز پذیرفت و کلاس را به عهده باسکرویل گذاشت."
ورود باسکرویل به تبریز، با محاصره تبریز و قیام مردم به رهبری ستارخان و باقرخان، همزمان شد.
جان فشانی های مردم تبریز که با تحمل فقر و گرسنگی و محاصره قوای دولتی، علیه مستبدین می جنگیدند بر روحیه حساس این جوان آزاده آن چنان تاثیری گذاشت، که تصمیم گرفت "به جای تدریس تاریخ مردگان به آفرینش تاریخ همراه زندگان" بپردازد.
در مدت کوتاهی بین باسکرویل و همکاران ایرانیش در مدرسه مموریال پیوند دوستی عمیقی برقرار شد. سیدحسن شریف زاده از معلمان مدرسه، دلایل انقلاب مشروطه و قیام مردم تبریز را برای او توضیح داد هنگامی که شریف زاده نزدیک ترین دوست باسکرویل، در جنگ های خیابانی تبریز به شهادت رسید ، عزم او برای مبارزه علیه استبداد جزم شد.
باسکرویل در آمریکا خدمت سربازی را انجام داده بود و با فتون نظامی و کار با اسلحه آشنا بود. وی گروهی از شاگردان مدرسه و جوانان تبریزی را آموزش نظامی داد و آماده جنگ کرد.
سرپرست مدرسه آمریکائی و کنسول آمریکا فعالیت های نظامی باسکرویل را نقض بی طرفی آمریکا و دخالت در امور داخلی ایران دانسته و از او خواستند پای خود را از معرکه بیرون بکشد. اما باسکرویل پاسخ داد: "چون مردم ایران در راه آزادی می کوشند، من هم به آنها پیوسته ام. تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است و این فرق بزرگی نیست."
باسکرویل فوجی از جوانان تشکیل داد و نام آن را "فوج نجات" گذاشت. روز ۲۹ فروردین سال ۱۲۸۸ شمسی، ستارخان به کلیه مجاهدین تبریز دستور داد که بامداد روز بعد با اسلحه در محله قرا آغاج حاضر شوند تا به "شام غازان" حمله کنند.
تبریز توسط قوای صمدخان محاصره شده بود و وضع شهر از نظر آذوقه وخیم بود. نقشه ستارخان این بود که با تصرف "شام غازان" ارتباط قوای صمدخان با "قراملک" را قطع کند.
در همان آغاز جنگ شام غازان، باسکرویل قدم به میدان گذاشت و به فوج خود فرمان حمله داد. او که پیشاپیش فوج نجات حرکت می کرد نخستین کسی بود که هدف تیر دشمن قرار گرفت و جان سپرد. شهادت او در روز ۱۹ اوریل ۱۹۰۹ میلادی (۳۰ فروردین ۱۲۸۸ ) اتفاق افتاد. او در اوریل به دنیا آمده بود و در اوریل از دنیا رفت.
روز بعد یعنی ۳۱ فروردین ۱۲۸۸ خورشیدی مراسم تشییع پیکر باسکرویل با شکوه فراوان برگزار شد.
احمد کسروی که خود شاهد تشییع پیکر باسکرویل بوده، می نویسد:
"... چون او میهمان به شمار میرفت، هر کسی از شنیدن مرگش اندوهگین و پژمرده میشد. به این لحاظ برآن شدند که جسد کشته را با تجلیل و شکوه بسیاری به خاک بسپارند. با آن که گرسنگی همه را آزرده ساخته و در این روزها آگاهیهای مدهشی از سرحد جلفا می رسید،در بند اینها نشده خواستند روان جوان آمریکایی را از خود خشنود سازند... سراسر راه را از شهر تا گورستان، مجاهدین این سو و آن سو رده کشیده با تفنگهای وارونه ایستادند. شاگردان باسکرویل و دسته فدائیان او، ارمنیان، گرجیان، آمریکاییان و همه آزادی خواهان از بزرگ و کوچک با دسته گل به دست پیرامون جنازه را گرفته روانه شدند..."
به گفته کسروی پس از مراسم خاک سپاری، "انجمن ایالتی آذربایجان میخواست پولی به آمریکا برای مادر پیر باسکرویل بفرستد ولی دکتر وانیمان که بزرگ آمریکایی ها در تبریز بود خرسندی نداد... و قرار شد تفنگ رزمی باسکرویل را به رسم یادبود برای مادر پیرش بفرستند." تفنگ او را پس از آن که اسمش را بر روی لولۀ تفنگ کندند برای مادرش در آمریکا فرستادند.
کسروی می نویسد: "یکی از کارهای نیکی که در آن روزها رخ داد این بود که به دستور [شیخ محمد] خیابانی یک گاردن پارتی برپا شد که از درآمد آن خاک های کشتگان راه مشروطه را بالا آوردند. خیابانی و دیگران گفتارهایی راندند و چنین نهاده شد که فرش گران بهای ارج داری که دارای پیکره باسکرویل باشد ببافند و برای مادر آن جوان به آمریکا بفرستند."
باسکرویل در گورستان مسیحیان ارمنی تبریز به خاک سپرده شد. تندیس طلایی رنگ این معلم فداکار و آزادی خواه در خانهٔ مشروطهٔ تبریز به بازدید کنندگان موزه یادآوری می کند که یکصد و ۵ سال پیش ایرانیان برای مبارزه با استبداد و اجرای عدالت به پا خاستند و آرمان آنها به قدری جذاب و انسانی بود که افرادی را از آن سوی کره زمین به خود جلب کرد.
از حدود ۲1 سال پیش، قرار است مسعود جعفری جوزانی کارگردان ایرانی، زندگی هوارد باسکرویل را در قالب یک فیلم سینمایی بازآفرینی کند. فیلم نامه "باسکرویل" در سال ۱۳۷۳ توسط این کارگردان نوشته شده، اما این فیلم تاکنون ساخته نشده است. حتی گفته می شود جوزانی قرارداد مشارکت برای ساخت فیلم با یک شرکت آمریکایی منعقد کرده است.
جوزانی در سال ۹۲ گفت: فیلم نامهی "باسکرویل" هم را حدود ۱۰ سال قبل به ارشاد تحویل دادم و برای آن هم هنوز پاسخی نگرفتهام.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
.ما از تو شرافتمند تریم چون ...
در کدام کشور معلمان از این میزان رفاه برخوردارند معلمان ایران حتی از معلمان کشور دشمن و متخاصم جمهوری اسلامی که شما بهش تردد می کنید وضعیت بهتری دارند.این قدر مته به خشخاش نذارید.
معلم یا کارمنده یا جزء آموزش عالیه در صورتی که در جامعه بعلت وجود مدیران نالایق و عدم مدیریت منابع هیچ جایگاهی نداره
چرا اینقدر این فانی کار نکرده رو تبلیغ میکنه
دوست عزیز
این مقایسه ای نادرست است .
آقای باسکرویل به منظور یک هدف عالی که همان آزادی و بازگشت به اخلاق و کرامت انسانی بود جان خود را در طبق اخلاص قرار داد .
او با مردمی هم آوا شد که دغدغه آزادی داشتند .
او شفاف عمل کرد و به چیزی که می گفت پای بند بود و هدفش خودنمایی ، بازار گرمی و ... و راه انداختن دسته و مرید به دنبال خودش نبود .
اما کسانی که شما با نام " کاسبان صنف " نام بردید تابلو صنف برافراشته اما پشت این تابلو و بنر زیبا ... معلوم نیست که به دنبال چه اهداف و یا مرامی هستند ....
قبلا هم گفتم قهرمانان تا زمانی قدیس و تندیس احترام هستند که سپر بلای دیگران باشند اما زمانی که نخواستند دیگر ارج و قربی ندارند !
دوران قهرمان بازی به سر آمده است !
باید به معلمان و مردم یاد داد که به دنبال قهرمان نباشند .
همه سرنشینان یک کشتی هستند ...
پایدار باشید .