- گروه گزارش سخن معلم :
5 سال تدریس در یک کانتینر ! خانم خاتون جا باد پر ؛ آموزگاری که با 27 سال سابقه کار هنوز هم خاطراتش را در این مدرسه فراموش نکرده است ....
او عاشق معلمی است و بهترین خاطراتش را در " مدرسه کانتیتری " دارد .
سخن معلم این بار پای صحبت این آموزگار مهربان نشست ... - لطفا خود را معرفی کنید .
خاتون جان باد پر هستم . 27 سال سابقه کار دارم و از ابتدا در این منطقه بوده ام .از سال 1381 تا 1385 بر خلاف میل خودم به یک کانتینر برای تدریس فرستاده شدم .نام این مدرسه شهید عارف نسب بود . آن مدرسه را بعدها آموزش و پرورش ساخت و به شهرداری اجاره داد .دانش آموزان آن جا پراکنده شده و هر کدام به جایی رفتند .
وزیر وقت آقای علی احمدی و آقای یزدانی به کلاس من آمدند . من حتی فیلم آن را هم دارم .آن ها به کلاس من آمدند و من هم روی تخته سیاه نوشتم :
" با تشکر از آقای علی احمدی و آقای یزدانی ."
- الان کجا تدریس می کنید ؟
مدرسه شهید میلانی هستم .البته الان هم مدرسه ام دور است و روزی 15 هزار تومان کرایه آمد و شد می دهم .
- خانم بادپر . فرمودید از سال 81 تا سال 85 در مدرسه شهید عارف نسب واقع در پل مدیریت تهران مشغول به کار شدید .چرا به این مدرسه فرستاده شدید و در صورت امکان گوشه ای از خاطرات خود را بیان کنید .
سال 81 به خاطر فعالیت های صنفی مرا به این مدرسه فرستادند و به مدت 5 سال در این مدرسه بودم .
در سال 85 دراین مدرسه آتش سوزی شد .البته من با آن مدرسه انس گرفته بودم اما چون آموزش و پرورش می خواست آن را بسازد از آن مدرسه بیرون آمدم .
در آتش سوزی که رخ داد من بخاری نفتی را با دستم بلند کرده و بیرون انداختم ...
در این آتش سوزی دچار جراحت و صدمه شده و پس ازگذشت چند سال هنوز هم دست هایم خوب نشده است و به دکتر مراجعه می کنم .
هنوز هم دست هایم درد می کند و آن ها حس ندارند .
متاسفانه از مسئولان آموزش و پرورش وقت کسی مراجعه نکرد و فقط " در شهر " به مدرسه من آمد .
گزارشی تهیه کرده و رفتند .البته همه چیز در آتش سوخت ...
بهترین خاطره من با دانش آموزانم این بود که من به جاهای مختلف می رفتم و با پول خودم برای دانش آموزانم وسایل تهیه می کردم . وقتی هدایا را می آوردم ، بچه ها خیلی خوشحال می شدند .این ها بهترین لحظات عمر من بودند ...
البته دانش آموزان من جزء اقشار محروم بودند و از شهرستان های دور آمده بودند .خانواده های آن ها پر جمعیت و خیلی فقیر بودند .
- این آتش سوزی در 12 آذر سال 85 اتفاق افتاد . علت حادثه چه بود ؟
بخاری نفتی کلاس من سوراخ بود .نفت نشت کرده بود و یک دفعه کل کلاس آتش گرفت اما خوشبختانه به هیچ دانش آموزی آسیب نرسید .
این 5 سالی که من درتبعید بودم این مدرسه فاقد هر گونه امکانات مانند سرویس بهداشتی بود .
متاسفانه هیچ یک از مسئولان به این مدرسه توجهی نمی کردند .5 تا معلم بودیم .کل دانش آموزان ما 80 نفر بودند .فقط آب سرد داشتیم .من در آن جا خیلی سختی کشیدم .به خاطر کمبودها ، بعضی وقت ها گریه می کردم ...
خیلی ها جاها رفتم اما کسی توجهی نمی کرد و من خیلی زحمت کشیدم .
- در پایان اگر صحبتی با معلمان و مخاطبان سخن معلم دارید بفرمایید .
من از سخن معلم تشکر و قدردانی می کنم .واقعا از زمانی که سخن معلم در جامعه فرهنگیان ایران طلوع کرده است خیلی خوشحال هستم .
سخن معلم دردهای معلمان را منعکس می کند .هر وقت این سایت را می بینم ، قوت قلبی برای من است .حتی به دانش آموزانم گفته ام که این سایت را حتما ببینند .
موقعی که می خواستم خداحافظی کنم به بچه هایم گفتم در دفترشان این جمله را بنویسند :
" ما در کانتینر درس خواندیم "
نظرات بینندگان
در سایه الطاف خداوند مستدام و پایدار باشید .
حقوق تان چقدر است؟
باعث افتخار بنده است که از نزدیک در جریان دلسوزیهای شما در آموزش و پرورش هستم امیدوارم در پناه حق همیشه موفق و پیروز باشید.
بنده امروز باسايت شما آشنا شدم ورود اوليه من مصادف با گزارش ويژه شما را ديدم .فكر مي كنم اگر كمي عميق تر مي نگريستيد مي توانستيد سوژه هاي ويژه خاص زياد پيدا مي كرديد.!!!!!!!
من مادر یکی از همین دانش آموزانم ..متاسفانه در قلب منطقه تهران جمهوری اسلامی برای دانش آموزان منطقه ۲ که مجبور بودن مسافت طولانی روطی کنن و از اتوبان چمران که آن زمان پل هوایی هم نداشت بگذرن وبه ده ونک برای تحصیل بروند به جای مدرسه کانکس گذاشت مثل اردوگاه فلسطینیان و از همه بدتر آموزش وپرورش هر چی معلم از کار افتاده یا به نحوی تنبیهی رو به این مدرسه تبعید میکرد که چیزی نمونده بود که بلای دانش آموزان شین آباد به سر بچه های مردم بیاید و شماها رو ما خوب میشناسیم البته نمک نشناس هم خوب نیستیم ولی همینم به سر شماها زیاد بود لااقل از اخراج از تدریس برایتان بهتر بود .....جهت آگاهی خوانندگان عزیز که یه طرفه به قاضی نروند