در زبان انگلیسی یک اصطلاحی است که می گوید :
The Devil's Advocate
وکیل مدافع شیطان !
وظیفه وکیل مدافع شیطان این است که تا بحث شکل بگیرد و گفت و گو گرم بشود یک نفر نقش مخالف خوان را ایفا می کند ، بقیه را طرد می کند ، بحث می کند و ...
خوشبختانه یا متاسفانه من نقش وکیل مدافع شیطان را در این برنامه بازی کردم . خوشبختانه ایده مرگ مدرسه هم همین طور شد –البته ایده ای بود که توجه را جلب کرد.
واقعیت این است که مشکل آموزش و پرورش از نظر من این است که ما در تعزیه هایمان امام خوان داریم البته هم شمر و هم امام حسین و مردم هم عزاداری می کنند و یکسان ثواب می برند. اما می دانید که بدون شمر تعزیه وجود ندارد. من مطمئنم آموزش و پرورش باید از خدایش باشد که دو تا گروه ، دو تا تفکر دو تا پارادایم شکل بگیرد پارادایمی که از حیات مدرسه صحبت می کند و پارادایمی که از مرگ مدرسه صحبت بکند و حتی باید ضمانت آزادی برای این گفت و گو را هم فراهم بکند
باید اجازه بدهیم که آموزش و پرورش هم شمر داشته باشد. امثال آقای صادق زاده و دوستان شان اجازه نمی دهند به معنای ساختاری نوع تفکرشان اجازه نمی دهد که از صادق ترین و شریف ترین انسان هاست ولی اجازه نمی دهند شمر داشته باشد برای همین تفکر در آموزش بالغ نمی شود ، بالنده نمی شود چون یک تنه یک صدا دارد و همین طور می گوید: شایستگی ها ، آرمان ها ، حیات طیبه و... چهل سال است که داریم می گوییم اصلا کاری نداریم که در مدرسه چه اتفاقی می افتد ، در جامعه چه اتفاقی می افتد عالم کجا هستیم ما ، به قول آقای دکتر قائدی که خوب گفتند بزرگترین مسئله ما فهم پذیر کردن موقعیت ماست. موقعیت ما فهم پذیر نمی شود و بدبخت آن کسی که این مسئولیت را قبول کند. آرمان ها چه شد؟ عده ای هم آماده اند چند تا آرمان در آستین شان دارند بزنند به سرش که آرمان ها را فراموش کردید !
مرگ مدرسه ایده است مثل خیلی چیزهای دیگر. دوستان توضیح دادند و می دانند از سال 1360 این ایده آمده یک ترم تئوریک است.
خیلی تعجب می کنم که بعضی از دوستان می گویند که مردم را ناامید نکنید اولیا ناامید می شوند، این گونه بحث نکنید و یک عده ای می گویند بعضی از مدرسه ها خوبند بعضی از معلمان زحمت کشند.
من نمی فهمم وقتی استاد این حرف ها را می زند یعنی چه !
نمی داند که ایده مرگ مدرسه یک ایده است ، یک ابزار انتقادی است برای واکاوی بعضی از بنیادهای انتقادی این فضای آموزشی یا به آن می گوییم متا آموزش. حالا اگر یک عده بگویند که منصفانه حرف بزنید، خوبی هایش را بگویید ؛ نمی دانم بعضی ها زحمت می کشند یا از کف مدرسه باید حرف بزنید ، شما مدرسه بودید ؟!
مرگ مدرسه یک ایده است. ایده ای است برای نقادی برای بحث کردن برای به چالش کشیدن خودمان. درست مثل این می ماند که در تعزیه کسی که نقش یک شمر را بازی می کند فکر کنیم واقعا شمر است. در این فیلم ها و کلیپ های مجازی بود در یکی از روستاها که شمر را کتک زدند ! چقدر مضحک است و همان اندازه مضحک است که ما ایده ای را بیاییم بحث کنیم که منصفانه حرف بزنیم ، بعضی از معلمان زحمت کشند یا کسی که در کف مدرسه نبوده چرا دارد بحث می کند ؟!
کم کم باید یاد بگیریم که با مفاهیم، مفهومی فکر کنیم. قط یک چیز بلد شدیم این که یک عده سکولارند ( سکولار یک فحش است) ،یک عده هم سکولار نیستند. حالا هر کس که حرف بزند این که سکولار است، خوب یعنی چه ؟!
دوست خوبم آقای دکتر رحیم پور بسیار دقیق صحبت کردند بر خلاف برادرشان برای این تحقیق خیلی سنجیده و مفهومی و تئوریک صحبت کردند و این بسیار برای من آموزنده بود.
گفتند بیایید مفهوم مرگ مدرسه را تحلیل بکنید. شاید پیشنهادشان این بود از لحاظ مفهومی ما در موقعیت مرگبار هستیم باز یک عده به سرشان نزنند که مرگباریم ! خوبی هایش را هم بگو ! منصفانه حرف بزن ! دیگر حرفی برای گفتن نخواهیم داشت ؛ یعنی چه که منصفانه حرف بزنیم. مرگبار یک کانسپت را دارد بحث می کند.
ما باید متوجه بشویم که CONCEPTUALIZATION ( مفهوم سازی ) یعنی چه؟ فوری این استعاره مفهومی را نیاییم در واقعیت تجربه به معنای انضمامی غیر تئوریکش بگوییم که این همه ساختمان برای چیست که معلمانش به سر کلاس می روند. این همه دانش آموز برای چه هستند.
می خواهم بگویم و دعوت کنم- ببخشید جسارت می شود - به این که اولا بحث های مفهومی تئوریک را گسترش بدهیم نه به معنایی که آقای صادق زاده فرمودند بیاییم آرمان هایمان را بحث بکنیم و از شایستگی حرف بزنیم و از این حرف ها نه ! به معنای CRITICAL ( انتقادی اش ) بحث بکنیم. روی یک نقطه انتقادی بایستیم. آموزش و پرورش ما پائولو فریره ندارد و... ، شمر ندارد. واقعا می گویم ندارد. اینهایی هم که حرف نقد می زنند نقدهای تکنیکی می کنند ، نقدهای فکری نمی کنند.
آقا اینجایش را این طوری کن آن جا آن طوری کن نقدهای بوروکراتیک می کنند. نقدهای مفهومی که دیدگاه را طرحی کند و ما امروز بگوییم که این تفکر این نماینده را دارد .
اجازه هم نمی دهیم داشته باشیم. اجازه نمی دهیم که منتقدینی متفکر ، صاحب تفکر دیدگاه مستقل باشد. مگر این که اول برادری اش را ثابت کند ، وابستگی اش ثابت کند و هزار چیز دیگر ثابت بکند ... خوب این هم شدنی نیست به خاطر این که متفکر مستقل است.
مرگ مدرسه اتفاقا به مثابه یک ایده وجه بنیادیش همین است که مرگ مفهوم در نظام آموزشی ماست. مرگ تفکر در نظام آموزشی ماست.
ما یک مجموعه وسیعی از متن ها ، مجموعه وسیعی از آئین نامه ها و قوانین ، مجموعه وسیعی از مانفیست ها و سندها و... اینها تفکر نیستند اینها فن اداره نظامند. سیستم مدارس آموزشی هستند. جریان های فکری مستقل و رقیب در سیستم نظام آموزشی ما وجود ندارند.
فقط یک چیز بلد شدیم این که یک عده سکولارند ( سکولار یک فحش است) ،یک عده هم سکولار نیستند. حالا هر کس که حرف بزند این که سکولار است، خوب یعنی چه ؟!
از هر کسی که خوشمان نیامد بگوییم سکولار ؟!
و هر چه مفهوم و نقدش را نپسندیدیم به او بگوییم سکولار. با این وضع ، نظام آموزشی ما کجا باید بیاندیشد ؟
کجا می خواهد بنیادها و شالوده های خودش را محو بکند ؟
در این چهل سال نکردیم ، بنیادها و شالوده هایش را نکرده فقط مدام خواسته یک گوشه اش را نقاشی کند ، صندلی اش را عوض کند نقاشی اش را عوض کنیم چیزی است که الآن شده این وضعیتی است که هست.
بنابراین مفهوم مرگ مدرسه نه به معنای کالبدی است که بگوییم مدرسه کالبدش مرده است ،چنین چیزی مضحک است ؛ برای مرگ کالبد مدرسه احتیاج به مفهوم نداریم ، ایده نیاز نداریم. لودر بیاورید تا این ساختمان ها را خراب کند.
به یک دستور اداری نیاز است که بگوید این بخش ها باید تعطیل بشود. مفهومی ندارد. نه به معنای نادیده گرفتن خدمات یک عده آدم های زحمتکش است و نه نیاز به این دارد که یک عده کف مدرسه بوده باشند. یک عده معلم که زحمت کش هم هستند ، دلسوز هستند و... کلی مطلب نوشته اند که اینهایی که از مرگ مدرسه می گویند چقدر در مدرسه بوده اند ؟
این یعنی چه؟ مثلا کسی که می خواهد پزشکی تشخیص می دهد بیمارش سرطان گرفته باشد باید خودش سرطان گرفته باشد یا اگر تشخیص داد برای این که بیمار ناامید نشود نباید بگوید که تشخیص من این است که بیمار سرطان دارد.
می خواهم بگویم مفهوم ایده مرگ مدرسه ایده تئوریکی است که در یک چهارچوب گفتمان انتقادی در حوزه ای به نام آموزش در جهان از جمله در ایران مطرح شده است .
کسانی که می خواهند بحث بکنند باید به این چند پرسش پاسخ بدهند.
یک پرسش این که ایده مفهوم مرگ مدرسه در یک مفهوم خیلی محافظه کارانه اش این است که بگوییم کارکردهای اساسی مدرسه دچار چالش هستند . این اتفاق خیلی محافظه کارانه است. مثلا بگوییم یکی از کارکردهای اساسی آن سوادآموزی است. همین که می گوییم بیست و یک میلیون نفر برابر آمار سال 95 کم سواد و بی سواد داریم ، اطلاعات دیگری که همه می دانید راجع به وضعیت انواع سوادها همین را مبنا قرار بدهید این ساده ترینش است اما لایه های پیچیده تری دارد.
یک سبک دیگر مرگ مدرسه همین است که در جلسه هم دیدیم که همه دوستان دارند از این صحبت می کنند که تفکر نظری و تفکر فلسفی ما نداریم ، سردرگمیم البته یک دیدگاه دیگری هم هست که دیدگاه رسمی قدرت است و آن تکلیفش روشن است . امر و نهی های خودش را دارد اما یک سبک دیگر در دانشگاه در حوزه عمومی در حوزه فکر ؛ ببینید آیا مدرسه توانسته به مثابه یک مفهوم خودش را توضیح بدهد یا نه.
گفتم مفهوم مرگ مدرسه چیست. به لحاظ تئوریک گفتمان مفهوم مرگ مدرسه آشفته و سردرگم باقی می ماند .
سطر سومش که در کتاب مرگ مدرسه آن را شرح دادم در سال 1389 کتابم را ( مدرسه فردا ) نوشتم که همکاران آن را چاپ کردند ؛ من گفتم مدرسه به مثابه میدان معنا. گفتم آن چیزی که به مثابه نهاد مدرسه می گفتیم دچار نهادزدایی شده است. (De-institutionalization ) یعنی دیگر نمی تواند در چهارچوب نهاد ، کاری که می گوید را انجام بدهد. آنجا توضیح دادم چرا این اتفاق افتاده است.
گفته ام که رسانه ای شدن، مجازی شدن، دیجیتال شدن . گفته ام که مسئله خانواده تک فرزندی شدن که بافت جمعیتی عوض شده است. این که خانم ها و مادران تحصیل کرده شدن و خیلی چیزهای دیگر... گفته ام محیط یاد دهی و یادگیری رااز درون مدرسه ای به نام " نهاد " گرفته ، به همین دلیل مرگ مدرسه اتفاق افتاده چون مدرسه دیگر محیط یادگیری نیست.
این چیزی را که من می گویم بحث جهانی هم هست فقط در ایران نیست. کتاب پارادایم فردا –آیا ما می توانیم با همدیگر زندگی کنیم - این را مفصل شرح می دهد نهادزدایی از تمام نهادهای مدرن که بخش مهمش نظام آموزش است. نهادزدایی دارد صورت می گیرد فقط در مورد آموزش نیست ، شما به بخش های دیگر هم نگاه کنید همین است. کل نظام بوروکراسی دچار بحران شده نه فقط در ایران بلکه در سطح جهان اتفاق افتاده است .
البته ما به طریق شدیدتری دچار بحران شده ایم. دلیلش هم این است که ما ( weak state ) هستیم یعنی دولت ضعیف داریم . منظور زور و قدرت نیست ضعیف به معنای نظام بروکراسی، نظام اداره .
Administration ضعیف داریم ولی اینها زودتر از همه پاشیدند.
کشورهایی مانند انگلستان که مدیریت قوی داشتند آنها دارند می گویند پاشیده است ، ما اصلا شکلی نداریم که از هم بپاشیم !
به همین دلیل وقتی من دارم از این صحبت می کنم که مرگ مدرسه به مثابه ایده، یک مفهوم تئوریک است دارد از نهادزدایی نهاد آموزش صحبت می کند. اگر می خواهیم بحث بکنیم باید بحث نظری کنیم.
آیا شما می خواهید با این مفهوم بحث بکنید که نهادزدایی شده یا نشده است، این یک سمت.
دوم، آیا مفهوم مدرسه ، گفتمان آموزش در جامعه ما معنای متغیری پیدا کرده یا نکرده است ؟
اگر نکرده مرگ مدرسه است یعنی اصلا به دنیا نیامده که بمیرد.
سوم، ساده ترین اش کارکردهای آموزشی است.
من عذرخواهی می کنم از همه معلمان ، از همه استادان و همه دوستانی که احیانا فکر کرده اند که با ایده مرگ مدرسه به آنها توهین شده است.
مسلم است که همه دارند زحمت می کشند ، همه اینها که اینجا نشستیم دلسوزیم هیچ شکی در آن وجود ندارد. بعد از همه ،همه مسئولان و مدیران و کسانی که می دانم ممکن است یک عده ای دزدی کنند ولی خوب دلسوزانی هم در جامعه هستند .
من همیشه گفته ام یکی از آفت های بزرگ تفکر در جامعه ما مفهوم پاتولوژی است . ما کلیتش را اینجا نمی فهمیم . چرا ؟چون اقتصاد سیاسی ما را وادار می کند که آسیب را تشخیص بدهد هر کس آسیب را بهتر تشخیص بدهد به او جایزه می دهند و همین باعث شده من نفهمیدم که چه اتفاقی در نظام آموزشی افتاده است ؟
همین گونه است.
من عذرخواهی می کنم اگر کسی از ایده مرگ مدرسه این گونه برداشت کرده که به نهاد آموزش توهین شده است. چه توهینی؟ یعنی چه؟
بخش ( common sense )غلبه می کند به ذهنیت ها ، آن شعور متعارف نه از آن چیزی که از مرگ در زندگی واقعی می فهمیم همان را می گوییم بدون این که فکر بکنیم که چه می گوییم .
هیچ کس را ندیدم که این کتاب را خوانده باشد. حتی همان آقای ذوعلم کتاب را نخوانده بود. گفته بود تندروی شده. یعنی چه تندروی شده.
آقای محترم !
بروید کتاب را بخوانید !
بخوانید و بگویید دقیقا کجای این متن تندروی شده است ؟ فقط عنوان را دیدید !
بدون این که متوجه باشید عنوان ایده مفهومی تئوریک است.
سال گذشته وقتی به آقای نظری گفتم مرگ مدرسه رعایت کرد و گفت احتیاط کردم که علامت پرسش بگذاریم که که فقط به عنوان پرسش باشد. ولی من خودم بودم این علامت سوال را بی معنا می دانم که این ایده مرگ مدرسه اصلا پرسش نیست.
حالا آقای دکتر باقری تلفیقش کردند گفتند مدرسه محلی ... اگر به من باشد می گویم مرگ مغزی مدرسه چون از لحاظ تئوریک فکر نمی کنند. تفکر نمی کنند . چون تفکر انتقادی را برنمی تابد. یک عده به خودشان می گیرند ، فکر می کنند مسئله شخصی است. به خودتان نگیرید به خودمان نگیریم.
بگذارید بحث بکنیم ، گفت و گو بکنیم . ما گفتیم مرگ مدرسه ؛ شما هم اگر ایده ای دارید به نام حیات مدرسه البته اگر ایده باشد نه شعار و از این چیزها....
اگر ایده ای به نام حیات مدرسه است بفرمایید ایده ها با همدیگر رقابت کنند چه چیزی بهتر از این ؟
من مطمئنم آموزش و پرورش باید از خدایش باشد که دو تا گروه ، دو تا تفکر دو تا پارادایم شکل بگیرد پارادایمی که از حیات مدرسه صحبت می کند و پارادایمی که از مرگ مدرسه صحبت بکند و حتی باید ضمانت آزادی برای این گفت و گو را هم فراهم بکند.
خیلی عذرخواهی می کنم وقت خیلی کم بود و سخن ها بسیار زیاد.
امیدوارم فرصتی فراهم بشود دوستان از آموزش و پرورش اینجا هستند و امیدوارم آنها کمک بکنند که این گفت و گوها بیشتر بشود .
بیایید به این شمر پاداش بدهیم و چند تا شمر دیگر هم تربیت بکنیم . بیایید کمک بکنید و یک راه حلی برایش پیدا بکنید .
یک تعزیه خوب برای آموزش و پرورش برگزار بکنیم.
شاد باشید. خیلی ممنون.
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
نظرات بینندگان
کلمه سرکوب گفتار و نوشتار و شخصیت منتقدیناصلاح طلب شده؛
س ک و ل ا ر
ف ت ن ه
سند ۲۰۳۰
برادر و همکار محترم جناب پورسلیمان
چرا خبری در مورد سخنان اخیر جناب حسینی در مورد افزایش ۴۰۰ تا ۶۰۰ت با رتبه بندی جدید!! که شامل همه!! معلمان میشود خبری انتشار ندادید؟؟
خبرش مشکوک نیست؟
چطور برا مطالبات دبیران و...حق التدریس و...پول نیست اما برا رتب...پول هست!!!
رتبه بندی قبلی از۱۰۰تا۴۰۰ اصافه شد چطور تو این شرایط تحریم وعده ۴۰۰ تا ۶۰۰ دادند؟؟؟!!!
می فرماید:خروجی مدارس شما در این ۴۰ سال موجودات بی فکری بوده اند
کاش مدارس و دانشگاههای ما مرده بودند - انها کارخانه های خرسازی و بنگاههای اقتصادی هستند.
این انسان بسیار با ادب اصلاً بلد نیست به بقیه توهین کند.
این موضوع حاکی از آن است که حجه الاسلام و المسلمین آقای ذوعلم از توانمندی لازم برای اداره مجموعه سازمان پژوهش برخوردار نیستند.
چرا که این همه استعفا و کناره گیری آن هم در سطح مدیران سازمان آن هم در این مدت بسیار کوتاه نشانه ها و پیام های متعددی را به اذهان متبادر می سازد.
آن ها هم به این ها می گویند : انجمن حجتیه
و بعد تحت لوای این برچسب ها، جواز تهمت و غیبت صادر می شود.
آیا این بود مسلمانی؟!!!