در اسفندماه که اعتراضهای صنفی فرهنگیان به اوج خود رسیده بود فرادستی از یکی از شهرهاي نام آشنای کشور درباره این اعتراضها گفت :«آیادرست است که سیستم آموزشی منجر به این شودکه 30هزار دانشآموز در حیاط مدارس بایستند و فضای درس و مدرسه را به تحصن بکشانند؟
آیا خط فقر 2 میلیون و 400 هزار تومانی منحصر به قشر معلمان است؟ و درست است که مدیرکل آموزش و پرورش در میان تحصن معلمان حاضر شود و این مطالبه را از خواسته های معلمان از دولت تدبیر و امید بداند؟»
هر بار که اعتراضهای معلمان فراگیر میشود و بروز بیرونی مییابد، نخستین چیزی که فرادستان دولتی، امنیتی و حتی آموزشی مطرح میکنند این است که اعتراضهای فرهنگیان حق دانشآموزان را پایمال کرده و به درس آنها ضربه میزند.
بیگمان این گفتهها میتواند بر افکار عمومی جامعه بسیار کارگر افتد و وجدان عمومی را از اندیشه درباره ریشههای این اعتراضها منحرف كند. اما تا چه اندازه این دیدگاه درست است؟
دکتر شریعتی در چند اثرش جستاری دارد با عنوان «حق بزرگ» و «حق کوچک». او در یکی از کتابهایش مینویسد: «اغفال ذهنها از یک حق بزرگ و حیاتی به وسیله پرداختن ذهنها به یک حق کوچک و غیرحیاتی، یکی از روشهای موثر در نپرداختن به حقوق بنیادین جامعه است. هرگاه حق کوچکی در برابر حق بزرگی مطرح شود و به آن پر و بال داده شود، پس از مدتی حق کوچک جای خویش را در میان مردم باز میکند و اندیشهها درگیر آن میشود و حق بزرگ خود به خود از ذهنها رخت میبندد و پایمال میشود.»
بیگمان حق دانشآموزان نیست که در حیاط مدرسه سرگردان باشند. اما در این میانه حقهای بزرگی از دانشآموزان و فرهنگیان نادیده گرفته و پایمال میشود. برای نمونه دانشآموزان حق دارند آموزگارانی داشته باشند که همه وقت و انرژی خویش را صرف دانشآموزانشان کنند، نه معلمانی که در کلاس و در هنگام آموزش در اندیشه تامین نخستین نیازهای اقتصادی خویش باشند.
دانشآموزان حق دارند معلمانی داشته باشند که نیازهای اقتصادی آنها را وادار به برگزیدن شغلهای دوم و سوم، کار در کلاسهای خصوصی یا آموزشگاههای آزاد، رانندگی تاکسی، پادویی بنگاههای معاملاتی یا در بهترین حالت دلالی و بساز بفروشی نکنند ، بلکه باید بهترین و ارزندهترین دانستههای خویش را با برانگیزانندهترین روشها در دسترس دانشآموزانش قرار دهند و مانند پدران و مادرانی دلسوز پیگیر شادی و غم آنها باشند. دانشآموزان حق دارند کسانی آنها را درس دهند که دلنگرانیهای معیشتی- منزلتی، تن و جان آنها را نفرساید بلکه معلمانی میخواهند که آن چنان سرزنده و شاد باشند که حتی ناآرامترین و ناسازگارترین دانشآموز را نه تنها تاب آورند بلکه با رویی خوش و روشهای انسانی در پی ساختن آنها باشند تا شاید مدرسهها شاهد این همه خشونتهای دو سویه نباشد.
دانشآموزان حق دارند که شمار آنها در کلاس در حد استانداردهای جهانی یعنی 15 تا 25 تن باشد، نه چپاندن 35 تا 50 تن در کلاسهای رنگ و رو رفته و روشها و درونمایههای خستهکنندهای که زمینه پدیدآمدن تنش میان دانشآموز و آموزگار شده و ...
اینها تنها بخش کوچکی از حقوق دانشآموز و آموزگار است که سالها نادیده گرفته میشود و بیگمان زمینه افت شدید آموزشی و گریز دانشآموزان و معلمان را از درس و مشق فراهم كرده است.
بنابراین یک ساعت و دو ساعت و یک روز و دو روز چندان بر روند ناکارآمد آموزش تاثیر ندارد.
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.