اول مرداد ماه 1404 خبری تحت این عنوان در برخی از خبرگزاری ها درج شده بود:
« در سه سال گذشته اسکناس در دست مردم چه قدر بوده است؟
در سال 1403 اسکناس پول و مسکوکات در اختیار مردم ، 1.8 درصد از نقدینگی کشور بوده که حجم آن به 179 هزار میلیارد تومان میرسد. این در حالی است که در سال 1401 حدود 122.6 هزار میلیارد تومان و در سال 1402 حدود 146.8 هزار میلیارد تومان، اسکناس و مسکوکات نزد مردم بوده است. در سال 1403 این میزان با رشد 22 درصدی به 179.1 هزار میلیارد تومان رسیده است » .
در حالی که بیشتر مردم با استفاده از انواع کارت بانک ها دیگر امروزه نیازی به همراه داشتن پول نقد ندارند و حتی بسیاری از اصناف پول نقد قبول نمی کنند و یا مثل نانوایی ها برای کنترل میزان فروش نان و مصرف سهمیه آرد در یک روز، اصلا نمی توانند پول نقد قبول کنند.
شاید شما هم در پیرامون خود با افرادی بیکار و حتی تحصیل کرده یا یکی از نزدیکان برخورد داشته اید که به جای انجام کاری بر اساس مهارت و رشته تحصیلی خود، درگیر « شغل کاذب » شده اند. این افراد در ظاهر دارای درآمد و شغل هستند اما چون نتیجه فعالیت آنان در نظام اقتصادی مفید شمرده نمی شود به آنان « بیکار پنهان » می گویند. افرادی که هم ردیف عتیقه فروشان عمل می کنند اما همسنگ آنان نیستند.
کسانی که بدون هر گونه نیاز به مغازه یا پرداخت حق سرقفلی و مالیات و عوارض به شهرداری ها در جاهای خاصی از شهر، مشغول فروختن مسکوکات و اسکناس های تازه تا نشده پهلوی و جمهوری اسلامی هستند.
قیمت اسکناس به تناسب امضای رؤسای گوناگون بانک مرکزی، سال چاپ و یا حتی اشتباهات نادر چاپی، افزایش می یابد. مثلا یک بسته 100 تایی اسکناس 20 ریالی پهلوی، چندین میلیون تومان ارزش دارد.
مسکوکات را نیز کیلویی 450 تا 900 هزار تومان و با ارزش تر های خاص را تکی، باز به قیمت میلیونی می فروشند. آموزش و پرورش می باید تابوزدایی کند و در به وجود آمدن یا تداوم و تثبیت هر نوع تابویی که منجر به فوبیای گفت و گو می شود پرهیز کند
عدم تعادل و نا به سامانی در جامعه ما به دلیل نبود ثبات اقتصادی و اجتماعی بسیار است. جامعه هر روز آبستن زائیده های اضافی ناخوشایندی است که بر پیچیدگی معضلات قبلی اضافه می شود. یکی از دردهای بی درمان جامعه ما ارزش و اهمیت قائل نشدن به پول ملی و نبود قانون برای کنترل نقدینگی است. از نحوه استفاده و نگه داری تا ثبت و ضبط اسکناس و مسکوکات توسط عده ای سودجو فرصت طلب که مردم را در شرایط نامساعد قرار می دهند. برای پرداخت کرایه تاکسی، مدام از رانندگان می شنویم که 2000 یا 5000 تومانی ندارند. و ما از همه جا بی خبر، کنجکاو می شویم اگر برای این مبالغ در جامعه خدمتی انجام می شود پس چرا نباید در دسترس مردم قرار بگیرد؟ این افراد نیاز خود را به طور مستقیم از طریق بانک ها تأمین می کنند اما کلکسیون دار نیستند، چون آن وقت اقدام به فروش آن ها نمی کردند.
ناآگاهی عده ای در انجام چنین فعالیت کاذبی، موجب ایجاد عدم تعادل در جامعه می شود. مشاغلی که هیچ ارزش اقتصادی ندارند و فقط منافع معدود افرادی را برطرف می کنند اما در ساختار اقتصادی، آفت محسوب می شوند. دستفروشانی که تردد مردم در پیاده روها را مختل و چهره شهرها را کریه المنظر می سازند.
آنان فقط به منفعت شخصی و آنی خود می اندیشند و به عواقب یا بازخورد نتایج کار خود نمی اندیشند.
در اینجا به دو فرضیه می توان اشاره کرد:
فرضیه اول؛ مشاغل گوناگون و کار مفید در یک نظام اقتصادی برای این افراد از دوران کودکی و نوجوانی به درستی تعریف یا شناسانده نشده است تا حق انتخاب بایسته داشته باشند.
فرضیه دوم؛ مشاغل کاذب، خود زائیده اقتصاد ناسالم است.
به نظر می رسد جای واحد درسی « معرفی مشاغل » در مدارس ما خالی است. هر چند به طور نمایشی و جلب رضایت ساده باورانه، معرفی مشاغل در هفته اول اردیبهشت ماه هر سال در مدارس برگزار میشود، اما هرگز نمی توان به اهداف این هفته، یعنی آشنایی دانشآموزان با انواع مشاغل و کمک به آنها در انتخاب رشته تحصیلی و شغلی مناسب رسید. چون زمان و محتوای برنامه، با توجه به ذهن کنجکاو نوجوانان جهت انتخاب رشته تحصیلی به عنوان پل رابط با شغل آینده، پاسخ گویی مناسب نیست.
برخلاف تصور یا باور وزارت آموزش و پرورش که هفته معرفی مشاغل را فرصتی برای شناخت، انتخاب و ساختن آیندهای روشن برای دانشآموزان می داند، باید گفت در این مدت کم نمی توان با بی شمار تعداد شغل آشنایی یافت و به اهداف مدنظر یعنی: معرفی مشاغل، معرفی رشتههای تحصیلی، شناخت استعدادها و تواناییها، ارتباط با صاحبان مشاغل و برنامهریزی برای آینده دست یافت.
در کشورهای برتر آموزشی، برای تحقق این هدف طبق برنامه ای مشخص، پدران و مادران دانش آموزان هر کلاس از دوره ابتدایی، به معرفی شغل خود می پردازند. حسن این کار ، شکستن قباحت برخی از مشاغل در باور عامه است. دانش آموزان بدین طریق می فهمند که وجود هر شغلی در جامعه ضروری است و هر فرد بر اساس علایق و استعداد یا شرایط اجتماعی و اقتصادی خود برای انتخاب رشته تحصیلی و شغل آینده تصمیم می گیرد.
علاقه به یک شغل میتواند انگیزه و اشتیاق فرد را افزایش دهد و استعداد، توانایی فرد را برای انجام آن شغل نشان می دهد.
بهتر است در معرفی مشاغل به دانش آموزان، مزایا و معایب هر شغل بیان شود تا کودکان و نوجوانان، حق انتخاب داشته باشند. به جای اصرار و تهدید فرزند در انتخاب رشته یا شغلی خاص، بهتر است به حق انتخاب آنان احترام قائل شویم. مشاوران نیز فقط حق راهنمایی دارند.
بدبختی بزرگی است که یک دانش آموز علیرغم استعداد و علاقه خود و صرفا به دلیل اجبار ثبت نام در مدرسه ای خاص، او را مجبور کنند که در رشته ای تحصیل کند که بدان کششی ندارد. بعد هم به او برچسب تنبل، بی ادب، گستاخ بزنند.
پائین بودن میانگین نمرات نهایی خرداد ماه که هر سال کمتر و کمتر می شود فقط نتیجه بی انگیزه شدن یا تنبلی دانش آموزان و یا کم کاری معلمان نیست. امروز آموزش و پرورش می باید به این درک درست از جهانی شدن برسد که رمز موفقیت در تمامی عرصه ها دسترسی به دانش و مهارت است. مدارس تابلوی تبلیغاتی نیستند که نهادها و حوزه های مختلف، آن را از مسیر دقیق دانش اندوزی، مهارت آموزی و ایجاد توانمندی، باز دارند و اهداف خود را بر روی آن ترسیم سازند.
وقت آن رسیده است که تغییرات اساسی در تعداد و عناوین کتب درسی داده شود.
باید قبول کرد که با ساز و کار فعلی به ناکجاآباد هم نمی رسیم.
در یادداشت قبلی خود پیشنهاد ارائه واحد درسی « آداب معاشرت » را داده ام. ( این جا )
انتظار چیست؟
حداقل مسئول روابط عمومی آموزش و پرورش اهمیت موضوع و حساسیت آن را به گوش وزیر برساند. یا آموزش و پرورش یک واکنش مثبت - منفی نسبت به این پیشنهادات که حاصل یک عمر تجربه و دلسوزی برای آینده سازان و آینده ایران است از خود نشان بدهد. این همه بی تفاوتی نهایتا منجر به Overdose مکتب، ایدئولوژی و دین در مدارس می شود که نتیجه آن افت تحصیلی یا رسوایی آموزشی است.
به عنوان یک پیشنهاد و برای زیاد نشدن عناوین درسی، می توان درس آمادگی دفاعی را حذف کرد و به جای آن هفته ای دو ساعت و یک هفته در میان، واحد درسی « آداب و معاشرت » و واحد درسی « معرفی مشاغل » را جایگزین کرد. اگر آمادگی دفاعی برای عملیاتی شدن طرح راهیان نور، برنامه ریزی شده است، این طرح بدون کتاب و ساعت درسی نیز به عنوان یک سفر هدف دار، قابل اجراست. و اگر جهت آماده سازی نوجوانان برای مقابله با جنگ یا آشنایی با آرمان های شهدا تدوین شده است، ستاد تبلیغات اسلامی، انجمن اسلامی مدارس و اخبار و برنامه های رسانه جمعی به اندازه کافی، در این حیطه آموزش ها و تبلیغات لازم را ارائه می دهند.
چرا متوجه جایگاه، اهمیت و ارزش واقعی آموزش از دوران کودکی نمی شویم؟ یا اگر بدان واقفیم چرا قادر به برنامه ریزی آموزشی و ساماندهی نیروی انسانی متخصص در این راستا نیستیم؟
ظاهرا یک تفکر دگمی در عرصه آموزش و پرورش حاکم است که کتاب های درسی موجود را برای تحقق توسعه پایدار آموزشی لازم و کافی می داند. اما واقعیت آن که نتایج امتحانات نهایی و بین المللی ثابت می کند که آموزش و پرورش علیرغم تمامی تلاش های خود به بن بست رسیده است. آموزش و پرورش در نگارش اهداف، از فن نویسندگی بهره می جوید اما در عملیاتی کردن آن اهداف از فوت و فن و مهارت علم مدیریت، بی بهره است.
به کرّات گفته شده است که چندگانه بودن عناوین مدارس، متعدد بودن کانال های جذب نیرو برای یک شغل که ظاهرا همگی معلمی می کنند اما همه آنان یا علاقه ای به شغل معلمی ندارند و صرفا به دلیل کسب درآمد دولتی معلم شده اند و یا برای شغل معلمی ساخته نشده اند، عدم برنامه ریزی برای تربیت میان مدت و بلند مدت معلم، حجم زیاد کتب درسی، لایتغیر بودن عنوان و محتوای کتب درسی برای مدت 20 سال و شاید بیشتر، ثابت و لایتغیر بودن مؤلفین کتب درسی، تزریق نشدن افکار نو به آموزش و پرورش که سنتی بودن آن را تداوم می بخشد، عدم پذیرش و پیاده سازی سیستم آموزشی کشورهای موفق، روش های نوین و فعال تدریس، حفظ وضعیت موجود و عدم تمایل به تغییر و اصرار بر ادامه وضع فعلی، تا جایی که امکان هر نوع تغییر در مسیر بهبود و ارتقا آموزشی، غیرممکن می گردد، همگی علت العلل افت تحصیلی در جامعه ما هستند.
اضافه کنید سطحی انگاری یا تحمیلی بودن انتخاب رشته در مدارس را که به انتخاب نادرست شغل دانش آموزان نیز منجر می شود.
هر چند درد و درمان در نظام آموزشی ایران، شفاف و روشن هست اما باید بررسی کرد که چرا تغییر ساختار بیمارگون نظام آموزشی ایران فرضی محال گردیده است؟
چرا انسان قادر است آنچه را که با صرف کلی سرمایه، نیروی انسانی، زمان و انرژی ساخته است اما امروز کارآیی ندارد در عرض 7 یا 10 ثانیه تخریب کند تا بهتر از آن را بسازد، اما ما قادر به تخریب تدریجی این ویرانه ها نیستیم و بدتر آن که به صحت و سلامت آن نیز شدیدا معتقدیم.
به عنوان مثال اشاره می کنم به دو مورد از بلندترین ساختمانی که در عرض چند ثانیه در جهان تخریب شده اند. اول ساختمانی به بلندی ۱۱۶ متر در فرانکفورت آلمان که در عرض ۱۰ ثانیه و با استفاده از مواد منفجره تخریب شد. و دوم به سه برج مسکونی 89 متری در شهر گلاسکو اسکاتلند که در سال 1969 با استفاده از مواد منفجره در عرض ۷ ثانیه تخریب شدند. این ساختمان در سال 1960 ساخته شده بود. گذشت فقط 9 سال زمان مابین ساخت و تخریب این ساختمان، سوال برانگیز است!
ما که سپری شدن 20 سال زمان را برای نواندیشی در محتوای کتب درسی، کم یا غیرلازم می دانیم. تازه بعد از دو دهه، فقط چند پاراگراف، عکس و یا عنوان کوچکی در کتاب درسی خاص عوض می شود و از تغییرات کلی خبری نیست.
آموزش و پرورش می باید تابوزدایی کند و در به وجود آمدن یا تداوم و تثبیت هر نوع تابویی که منجر به فوبیای گفت و گو می شود پرهیز کند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اما آنان اصولا معتقدند تا متفکر
روابط عمومی.
انتظار ندارم، امیدوارم.
دوم: خوب و بد همه جا هست. مهم قابلیت شما در گزینش
خوب و بد برای دستیابی بدان هاست.
سوم: در تعجبم که چرا تمامی دروس دانشگاهی برخاسته از همین بدان به من و شما آموزش داده
می شود اما بعد در کشتی همان ها نشسته و با کشتی بان به جدال می پردازیم.(ضرب المثل ترکی)
چهارم: در ادامه سوم، خنده دار است بازی بیگانه زدایی کلمات و جایگزینی فارسی آن هاست که بعضا همانند ضرب المثل بنده خنده دار می شود.
مگر همه ما با همان لغات بیگانه نظریه ها و تئوری ها را نخوانده ایم و بدان عادت نکرده ایم که مدام بر وزیر و وکیل خرده می گیریم!
پنجم: کتاب دینی برای هر کلاس، جهت گرایش به مفاهیم دینی کافی نیست که این همه متمم و ماده و تبصره اضافه می شود؟
هفتم: برای اهمیت کار کردن در اسلام، لطفا عادلانه به ماهیت کار در جامعه اسلامی خودمان بیندازید؟ نگفته است اما احوالات سوداگری یا سرمایه داری که بدان متهم می کنید در جامعه فعلی ما قشر خاص را پدید نیاورده است؟ در هر گروه سنی، جنسی، شغلی، حزبی و...
هشتم: در متن به بیکاری اشاره ای نشده است صاحبان مشاغل کاذب بیکاری پنهان نامیده شده است که ظاهرا شغل و درآمد دارند اما در نظام اقتصادی مفید فایده نیستند و دردر آمدملی محاسبه نمی شود.
"چرا تلاش نمی کنید که با بهرهمندی از توان و محاسن دینی، تنها در این سال ها، به جای تأمل بر مبانی آن، برآن تاختهاید، محتواهای بلندش را اجرایی کنید؟"
اجرای محتوای بلند دین، رسالت طلاب و روحانیون محترمی است که دانش آن را فرا آموخته اند. منتهی نه در مدارس که مدارس ما مدارس علوم دینی نیست. چون مدرسه یک نهاد آموزشی است که به طور کلی برای فراهم کردن محیطی جهت یادگیری و آموزش دانشآموزان در سطوح مختلف تحصیلی طراحی شده است. مدرسه نه تنها به عنوان مکانی برای کسب دانش و مهارتهای علمی، بلکه به عنوان یک نهاد اجتماعی برای رشد و توسعه فردی و اجتماعی دانشآموزان نیز عمل میکند. مدرسه وظیفه آموزش دانشآموزان در زمینههای مختلف علمی و همچنین پرورش مهارتهای اجتماعی، ارتباطی، و رفتاری را برعهده دارد.
همه در غرب کافر و ملحد نیستند. مشکل ما با دانش بشری که بیشتر توسط آنان تولید می شود نیست. مشکل ما با سیاست دولت مردان زر و زور و تزویر است.
به قول حضرت امام خمینی : ما با دولت آمریکا مشکل داریم نه ملت آن. ما به هیچ وجه ملت امریکا را تحقیر نکرده ایم .
پس لطفا مسایل را با کلی گویی قاطی نکنیم که از متهم شدن هیچکس خشنود نیست.
من ایرانی ام و آرمانم اعتلای آموزش و پرورش است.
نهادی که باید به وظیفه اصلی خود یعنی آموزش دانش بشری بپردازد و مهارت های لازم برای بهتر زندگی کردن را بیاموزد.
مسئولیت همان مسئولان آموزش صرف مفاهیم دینی و ایدئولوژیک نیست؟
این تنبلی است یا ماموریت؟
محتوای هر آشی همان است که درون آن ریخته
می شود؟
بجز دانش آموزان فنی و حرفه ای و کارودانش، کدام دانش آموز در مدارس، مهارتی می آموزد؟ تازه آنان نیز
همانند مابقی مهارت نرم یا زندگی نمی آموزند.
دفاع از میهن و ارزش ها را در جنگ ۱۲ روزه دیدیم عشق به وطن تضمین می کند. این عشق با هر بار بالا رفتن پرچم در مراسم صبحگاهی تقویت می شود؟ اما در کدام مدرسه بالا می رود؟
عشق به وطن با شنیدن سرود ملی و احترام صبحگاهی نه تنها برای دانش آموزان که برای تمامی کادر مدرسه
فراهم می شود.
عشق به وطن با صداقت و جانفشانی تک تک مسئولان تعمیم می یابد .
بیان نمی کنم. مانند بسیاری رطب خورده منع رطب
هرگز نمی کنم.
مگر مدارس عین انتفاعی، سوداگری نیست؟
سایه آنان چگونه از آموزش و پرورش زدوده
خواهد شد؟ محرومیت و مظلومیت و مظلومیت مدارس دولتی کی و چگونه برطرف خواهد شد؟
به نظر شما مدارس عین انتفاعی مروج سرمایه داری نیست ؟ و منیت و خودخواهی دانش آموزانی را که با پول بابا درس خوانده اند افزایش نمی دهد و به عنوان تهدیدی برای آینده شمرده نمی شود؟
کی بینید که احدی حق نقد یا اعتراض بدان را
نداشته باشد؟
کار افرادی نظیر شما ناشناس که متاسفانه تعدادشان
زیاد نیز هست عرصه را بر حقانیت آموزش تنگ
می کند. اگر معلم حرف نزند پس چه کسی
سخن بگوید؟
ایشان نظرشان را نوشتند اما چون شما تحکم
نورزیده اند. یک پیشنهاد ارزش بررسی ندارد؟
و جلوی ترویج جرم و خلاف و مشاغل کاذب را بگیرد. انسان با دانستن برای میهن مفید می شود.
۴ عنصر اصلی طبیعت حکم می کند همه نیاز افراد و نه فقط نیاز به دین را پاسخ دهیم.
ذات انسان نیز تابع همین ۴ عنصر در طول زندگی و حتی طی یک روز تغییر می کند.
ما وظیفه هدایت و راهنمایی دانش آموزان را داریم نه اشباع با آموزش خطی را.
به شعور و حق انتخاب انسان ها نیز باید احترام بگذاریم.
نسل ما به طور مثال درس حرفه فن خواند اما به سرمایه داری یا کاپیتالیسم گرایش نیافت. شناخت اندکی از خیاطی، آشپزی و ابزار آلات چون چکش و... بدست آورد.
یادداشت آداب معاشرت بنده را اگر مطالعه نکردید لطفا بفرمایید بعد قضاوت کنید که چنین
آموزش هایی دین گریز یا میهن ستیز است؟
مهارت های ارتباطی:
شامل توانایی گوش دادن فعال، صحبت کردن موثر، مذاکره، ارائه و نوشتن است.
مهارت های بین فردی:
شامل کار تیمی، رهبری، حل تعارض، همدلی و مدیریت روابط.
مهارت های شخصی:
شامل مدیریت زمان، حل مسئله، تفکر انتقادی، خلاقیت، انعطاف پذیری و اخلاق کاری.
حال قضاوت کنید آموزش این مفاهیم که حقوق دانش آموز و تکلیف وزارت آموزش و پرورش است
یعنی میهن ستیزی یا دین گریزی؟
انسان پویا، دائم در حال شدن و بودن است. اسلام دین در جا زدن نیست. در حالت ظلم شما را به هجرت و جهاد تشویق می کند. حال به
نظر شما آموزش و پرورش ما در کدام وضعیت قرار دارد؟
فرد مسلمان واقع بین است نه واداده به ناکجاآباد.
فرد مسلمان به عدالت قضاوت می کند نه تعصب.
قبول کنید که وزارتخانه ای مستقل ندارید
و همه بجز خود آموزش و پرورش، آن را هدایت می کند.
تسهیل ارتباطات:
مهارت های نرم به شما کمک می کنند تا با دیگران به طور موثر ارتباط برقرار کنید و روابط خوبی ایجاد کنید.
افزایش کارایی:
با مدیریت زمان، حل مسئله و کار تیمی، می توانید کارایی خود را در محیط کار و زندگی افزایش دهید.
افزایش فرصت های شغلی:
بسیاری از کارفرمایان به دنبال افرادی با مهارت های نرم قوی هستند، زیرا این مهارت ها برای موفقیت در محیط کار بسیار مهم هستند.
توسعه فردی:
تقویت مهارت های نرم به شما کمک می کند تا به فردی بهتر و موثرتر تبدیل شوید.
تفکر انتقادی: توانایی تحلیل اطلاعات و ارائه راه حل های منطقی.
حل مسئله: توانایی شناسایی و حل مشکلات به طور موثر.
کار تیمی: توانایی همکاری و مشارکت با دیگران در یک گروه.
مدیریت زمان: توانایی برنامه ریزی و سازماندهی زمان برای انجام کارها.
ارتباط موثر: توانایی برقراری ارتباط واضح و موثر با دیگران به صورت شفاهی و کتبی.
رهبری: توانایی هدایت و انگیزه دادن به دیگران.
انعطاف پذیری: توانایی سازگاری با تغییرات و موقعیت های جدید.
مهارت ها به شما، به فرزند و دانش آموز شما آموزش داده شده یا می شود؟
آموزش دانش ابعاد گوناگونی دارد و افراط در یک بعد به علمی بودن آن صدمه می زند.
مهارت زدایی از آموزش یعنی تربیت انسان های دگم وازده.
سپاس
چرا ایرانیان تاریخ خود را نمیخوانند؟ / چرا معلومات دانش آموز فرانسوی از دانش آموز ایرانی در باره تاریخ ایران بیشتر است؟
فروش دو معدن طلا در ایران
معاون وزیر صمت و رئیس هیات عامل سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران (ایمیدرو) اعلام کرد که دو معدن مهم طلا بهزودی در اختیار سرمایهگذاران قرار میگیرد و اسناد مزایده آنها در آینده نزدیک در دسترس سرمایهگذاران قرار خواهد گرفت.
این معادن طلا در استان های زنجان و آذربایجان غربی واقع شده اند و به صورت مزایده واگذار خواهند شد.
ترویج سرمایه داری!
به گزارش عصر ایران و به نقل از زومیت، بیش از ۴۰ هزار دانشآموز در سراسر کشور با امضای نامهای خواستار اجازه ورود تلفن همراه به مدارس شدهاند. این کارزار که با ابتکار یک دانشآموز کلاس هشتمی تهران آغاز شد، با انتشار در شبکههای اجتماعی مثل تیکتاک و اینستاگرام، توجه زیادی را به خود جلب کرده است.