یک در از درهای جنت هست جهاد
که خدا بر روی خلقش در گشاد
خوش به حال بنده اش پوشد به بر
جامه تقوایی که باشد در ثمر
تیر آسیب بلا را هست سپر
پوشش غیبی است مؤمن را به بر
هر که در باب جهادی سست شد
جامه خواری خرید و نیست شد
در بلا شد بین خلقی خوار شد
خوار از خود سبزه را چون خار شد
در چمنزار ادب محکوم ذل
از عدالت دور و او محروم گل
من به نیرنگ آشنا بودم که من
خواندم و گفتم شما را در زمن
دشمنان را از مقابل بر درید
پیش از آن که حمله آرند خود برید
پیش گویی های مؤلا یک به یک
دیده شد رسوا شدند این بود پیک
حمله از هر سو شما را تاختند
شهرها را یک به یک انداختند
مرزبانان را فراری داده اند
پسر حسان بکر را کشته اند
دستبند و یاره و خلخال را
از سر و پای زنان وا کرده اند
گر مسلمانی بمیرد از وقع
جای خواری نیست می گویم به جمع
در حضورم این چنین مرگی سزاست
مردن تن بهتر از مرگ حیاست
ای نه مردان به صورت مرد دون
ای خرد کم ناز پرورده زبون
کاش نه دیدم شما را پیش از این
موجب خجلت شدید در کار دین
آشنا گشتم شما را بخت بود
زندگی بر کام من نه سخت بود
سینه پر خون شد مرا از دست تان
ساحت دل خشمگین از هست تان
این چنین گویید هستم مرد جنگ
جنگجو هستم ندارم برد جنگ
خنده گریه آور کنم دارم به دست
قدرتی فرمان ندارم از الست
تیغ را فرمان دهم سرها زند
تا ببینم کیست فرمان نبرد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.