من معلمی را دوست دارم حتی وقتی پنجره های کلاسم را چوب های وارفته ای محصور کرده که باد و گرد و غبار را به کلاسم می آورد و من با روزنامه ای باطله جلوش را می گیرم تا تو و من سرما نخوریم.
من معلمی را دوست دارم آن گاه که می بینم تو با شکمی گرسنه اما با چشمانی منتظر به تخته سیاه کلاس نظر دوخته ای تا الفبای آگاهی را بیاموزی و من تازه می فهمم که چقدر معلمی شیرین است و برایم مهم نیست که دیگران چه می گویند ! حتی وقتی که موتور قدیمی خود را برمی دارم و سرمای پرسوز زمستان تا مغز استخوانم می رود و نگاه تو را می بینم که پر از مهربانی هست، آرام می شوم ، اگر باز هم همان روز نفت مدرسه تمام شده باشد و مجبور باشیم زیر کرسی که تازه رحمت برایمان آورده ، درس را دوره کنیم ، باز هم معلمی را دوست دارم .
من بی هیچ چشم داشتی معلمی را دوست دارم ، نه می خواهم معلم نمونه بخشنامه ای شوم که دنبال تقدیرنامه های دیمی برایش می گردند و نه می خواهم نیروی اداری شوم که خدای ناکرده به تملق آلوده گردم .
من می خواهم فقط معلم باشم حتی اگر مرا فراموش کرده باشند ! من معلمی را دوست دارم ، نه تنها در روز معلم که روی پارچه ها برایم شعر بنویسند و در سالنی بزرگ برایم متن بخوانند و کف بزنند!
من عاشق معلمی هستم ، وقتی می بینم باید برای آگاهی تلاش نمایم. وقتی می بینم پسرک پشت کوه های الله اکبر ، وقتی می فهمد، چقدر شاداب می شود من باز می بینم که نمی شود از معلمی جدا شوم حتی اگر بالا نشینان به مدرسه من که هنوز کپری هست سری نزده باشند !
من معلمی را دوست دارم . وقتی می بینم حق ازحمه حق التدریسم را ماه هاست که پرداخت نکرده اند باز هم با خودم می گویم که من معلم هستم و معلمی را دوست دارم و آمده ام تا وظیفه ام را که آگاهی بخشی ست به انجام رسانم.
اگر چه باور دارم که باید همیشه حقم را مطالبه کنم و به دانش آموزم بیاموزم که برای احقاق حق خویش تلاش نماید.
من معلمی را خیلی دوست دارم ، وقتی می بینم دانش آموزم راه های ترقی را پشت سر هم طی می کند و می تواند فردی موثر برای جامعه خود باشد حتی اگر باز هم بین من و دیگر کارمندان فرقی قائل شوند و مرا خدای ناکرده برای این که از مجموعه ای بزرگ و پرجمعبت هستم اضافی تلقی کنند ، باز هم معلمی را خیلی دوست دارم .
این ها برایم مهم نیست و ذره ای نقصان در کارم ایجاد نمی کند ، چرا که من معلم نشدم تا بالا نشینان از من خوششان بیاید ، بلکه معلم شدم تا عاشقانه معلمی کنم و بگویم که آموختن کار شگرفی ست و آگاهی صلابتی پایدار است که می تواند زمینه های رشد و توسعه یک جامعه را فراهم کند و برای همه این هاست که من همچنان معلمی را خیلی دوست دارم.
روزنامه تعادل
نظرات بینندگان