احتمالا شما هم بارها از این همه عجله در زندگی پیرامون تان متعجب شده اید و از خودتان سوال کردهاید که چرا این همه آدم این قدر با عجله از کنار یکدیگر میگذرند؟
چرا با سرعت بیش از حد مجاز ماشینهایشان را عبور می دهند؟ و ...
جالب است که با این اوصاف ضربالمثل معروفی چون عجله کار شیطان است هم ورد زبانمان است. این همه عجله اگر هم مقصدی داشته باشد گویا همواره مقصودی ندارد. فرهنگ عجله به این معنا، چونان دالی میانتهی یا بدون مدلول به نظر میرسد که میتوان آن را با ساختارهای ناپایدار زندگی نیز پیوند داد. همینطور به فرهنگی نظر داشت که فرد را در مضیقه و اضطرار قرار می دهد. گویا همین در مضیقه بودن ماست که فرهنگ عجله را ایجاد می کند.
مهمترین نشانههای فرهنگ در مضیقه را میتوان در مولفههایی چون بیثباتی، بینظمی، و عدم استقرار در وضعیت مشخص جستوجو کرد. همه این مولفهها یک چیز را نشانه رفتهاند: فرار بودن امور در زندگی. همین فراریت، موجب سیال بودن واقعیتهای زندگی شده است. خصلتی که کار جامعه شناسانه را دشوار ساخته است اما این خصلت آن چنان که برخی جامعه شناسان ایرانی میگویند معمایی نیست بلکه تنها در بستر تحلیل وضعیت مضطر بودن ما قابل تحلیل است. عجله، زمان را به ولوله می اندازد و با دستکاری در آن نقش ناموزون خود را بر آن حک میکند. در اینجا عجله به معنای با زمان بودن و همراه با زمان بودن نیست بلکه به معنای سبقت جستن یا عقب افتادن است. چیزی که عجله به فراموشی میسپرد دل سپردن و لذت بردن از لحظه حال است. عجله زمانِ ایرانی را از خطی بودن خارج ساخته و به زمان دیالکتیکی بدل کرده است. اگر زمان مسیر خطی خود را طی می کند آدم ها با مصرفِ متفاوت زمان آن را در حالت رفت و برگشتی جای می دهند: گاهی سریع تر و گاهی دیرتر. اگر من در زمان مشخصی بخواهم کاری انجام دهم عجله با پیشدستی کردن در زمان مقرر شده برنامههای مصوب را واژگون می کند.
وقتی راهی جمعی برای حل مساله وجود نداشته باشد، عجله سادهترین ساز و کار شخصیِ حل مساله است. از سوی دیگر، فرهنگ عجله کردن با دستکاری و چرخش زمان، میان زمان های مهم و زمان در اضطرار همواره زمان در اضطرار را انتخاب می کند. پدیدهای که من اسم آن را «مازاد زمان یا زمان در وقت اضافی» می گذارم.
استفاده از تاکتیک مازادِ زمان در فضای زندگی رخنه ایجاد می کند و زمان دیگری یا زمانی بی زمان را به خود متعلق میسازد. حتی گاهی بدون آنکه مالکیت خدشهدار شود افراد از موقعیتهای دیگران به سود خود بهره می برند. فرهنگِ عجله از آن رو که در زمان میدود زمان های دیگر را نیز به سود خود تسخیر می کند. اینجا همان تاکتیک به معنایی که میشل دوسرتو در کتاب «کردار زندگی روزمره» میگوید در کار است.
کار تاکتیک از نظر دوسرتو این است که زمان و فضایی که به دیگری تعلق دارد را بدون لغو مالکیت از آنِ خود سازد. کار تاکتیک نیز دستکاری و چرخش چیزها به نفع خود ماست. این عمل درست در جایی می تواند صورت گیرد که امکان تصاحب کامل چیزی وجود ندارد.
بیراه نیست که بگوییم عجله نوعی سازوکارِ تاکتیکی در اختیارمان قرار می دهد تا از نظمهای مستقر بگریزیم.
روزنامه آرمان
نظرات بینندگان
مثل خیلی از کسانی که بدون تجربه و تخصص فقط با داشتن رابطه پست مدیریتی را اشغال کردند!!!
مدیر و مشاور و نماینده و وزیر و .... شدند!