با روی کار آمدن اتحاد جماهیر شوروی در 1922 مسیحی ( 1301 خورشیدی ) و تشکیل حزب کمونیست شوروی تمامی احزاب در آن کشور یا قلع و قمع شده و یا در حزب کمونیست حل شدند. این حزب با شعار ضد امپریالیسم به قدرت رسید و دیری نپایید خود به امپریالیسم خونخوار تبدیل گشت. شاخۀ حزب تودۀ آذربایجان یکی از نیرومندترین شاخه های ایالتی حزب بود که به دستور شوروی در سال 1324 خورشیدی منحل شد و اکثریت آن به فرقۀ دموکرات گرویدند. که نشانه ای از فرمان برداری بی چون و چرا از رهبران شوروی بود. بسیار مضحک می نماید جمع ضدینِ حزب توده و فرقۀ دموکرات. نشان می دهد صرفاً سودای بهره گیری سیاسی با محوریت شخص استالین در میان بوده است.
در سال 1320 نزدیک به 3000 مأمور امنیتی شوروی همراه ارتش آن کشور به دنبال اشغال ایران وارد سرزمینمان شدند. چهار سال بعد در شمال غرب کشور، کشوری که دارای دولت مرکزی پادشاهی مشروطه است یک فرد ساده لوح و عده ای ماجراجو اعلام خود مختاری و جمهوریت کرده، وزیر جنگ تعیین می کنند، تمبر چاپ می کنند و معلمانی که اصرار داشتند به زبان علم و هنر و فرهنگ ایران تدریس کنند را دستگیر و تبعید می کنند و کتابهای درسی که به زبان فارسی بودند را می سوزانند. اینها مقدمۀ جدایی بود. سران نمادین فرقۀ دموکرات در دام توطئۀ وحشتناک تجزیه و تیر خلاص برای ایران افتاده بودند. در آخرین روزهای تار و ظلمانی ، نامه ای ننگین با امضاء پنج تن از سران نمادین فرقه که پیشه وری هم جزء آنها بود به استالین می فرستند و درخواست پشتیبانی بیشتر از شوروی کرده و ننگین تر از آن استالین را می خواهند قانع کنند که آنها بهترین حافظان منافع شوروی در شمال غرب ایران خواهند بود. تنها پس از یک سال ترکتازی در آذربایجان ( 1 ) ، پیشه وری هنگام فرار ( سال 1325 ) در بانک ایران و شوروی 5,2 میلیون تومان در حساب شخصی خود پس انداز داشت. روسیان نیز همانند شئونیسم ترک، حتی بیش از آنها در تمام سرزمینهای اشغالی ایران سه مورد را در دستور کار خود قرار داده و اجرا کردند.
- زدودن زبان فارسی
- تغییر خط فارسی
- زدودن هویت ایرانی از شهرهای اشغالی
مهمترین مأموریت فرقه نیز اجرای همین سه مورد در آذربایجان بود. آنها مجریان بی چون و چرای اوامر ملوکانۀ حزب مادر بودند. ولی نعمت آنها خوب فهمیده بود که زبان و ادب فارسی بن مایۀ هویت ایرانی است.
دلایل این ترکتازی در سال 1324 خورشیدی و پاگرفتن عدۀ اندکی مزدور در آذربایجان عبارتند از :
- سوء استفاده شئونیسم ترک و شئونیسم یهود برای پیشبرد پاره ای اغراض معلوم الحال خود به علت بی کفایتی سیاسی و نظامی و فرهنگی دورۀ قاجار از بعد از آقامحمدخان ( به جز در دوره های کوتاهی از صدراعظمی قائم مقام و به ویژه امیرکبیر )
- عدم آزادی بیان در سلطنت رضا شاه
- حاکمیت رژیم فئودالی و استثمار اکثریت مردم در قالب ارباب – رعیتی که تضاد اصلی جامعۀ ما را تشکیل می داد.
- اشغال ایران در شهریور 1320 و خروج منفعلانۀ پادشاه از کشور
فرقۀ دموکرات طی یک سال، آزادی بیان را که در سالهای نخست سلطنت محمدرضا پهلوی از روزنامه ها به مشام می رسید، در آذربایجان محدود به شعارهای ضد فئودالیستی کرده و با عوام فریبی، روزنامه های آزاد را قلع و قمع کرد. فقط معدودی فرصت طلب برای کسب قدرت در سازمانهای چپ به سان مگسانی گرد شیرینی به مزدوری غاصبان پرداخته و در روزنامه ها به جعل تاریخ و هویت بافی پرداختند. در واقع جهل یا تجاهل خود را پشت نقاب شعارهای ضد فئودالیستی، در خدمت مقاصد سیاسی قرار دادند؛ با هدف جدا کردن سرنوشت آذربایجان، از تنِ چند هزار ساله ایران. می خواستند بلایی که بر سرِ آران آوار کردند بر سر آذربایجان نیز بیاورند.
( تصویر دسته جمعی اعضای فرقه دموکرات. در میانه تصویر سید جعفر پیشهوری حضور دارد و در بالای سر جمعیت دو پیکره بزرگ از لنین و استالین، رهبران کمونیست شوروی سابق به چشم میخورد.)
ویکی پدیا
دلایل نجات آذربایجان در 21 آذر 1325 خورشیدی عبارتند از :
- به گواهی تاریخ، آذربایجان خود را پاره ای از تنِ چند هزار ساله ایران می داند.
- استقرار آزادی بیان در ایرانِ آن روزگاران
- مقید بودن پادشاه به قانون اساسی مشروطه در آن روزگاران
- اهمیت امنیت ملی نه امنیت ایدوئولوژیِ حکومت ( این مهم نشأت گرفته از آزادی بیان و مقید بودن پادشاه به قانون اساسی مشروطه در آن روزگاران بود. )
- ایزوله نبودن حکومت ایران در جهان
- نقش مدبرانۀ قوام السلطنه
هیچ سند معتبری از تهدید به استفاده از سلاح هسته ای توسط « هری ترومن » رئیس جمهور وقت امریکا علیه «استالین» مبنی بر نجات آذربایجان وجود ندارد.
هنگامی که زبان و ادب فارسی از لوح زندگانی آران پاک و تقریباً همزمان تغییر خط اعمال شد، ارتباط مردم با فرهنگ دیرین خود کم رنگ گردید و از سوی دیگر ديدگاه نژاد پرستی روسیان که پشت انترناسیونالیسم و سوسیالیسم سنگر گرفته بود، ریشه های درخت کهنسال و با شکوه فرهنگ ديرين ايران را در آن سوی ارس لرزاند. به طوري كه امروز مردم آن دیار حتی سنگ قبر اجداد خود را نمی توانند بخوانند. از گذشتة خود به جز بخشي از فولكلور چيز ديگري ندارند. با اينكه فولکلور تجلی گر اصالت قومی و ملی است، ولی اگر ملتی صرفاً بر آداب و رسوم و افسانه ها و تصنیف های عامیانه تکیه کند، از ریشه هایش بریده می شود. فکر و زبانش یا روسی می شود و یا انگلیسی. چرا که در این هنگامۀ وانفسا در برابر نفوذ سرسختانۀ زبان انگلیسی به عنوان زبان محیط بر تکنولوژی و زبان روسی به عنوان زبان محیط بر فکر و زبانِ اقمار روسیه و هم مرز با زبان فارسی، حیدر بابا چقدر می تواند مقاومت کند و دیوان شمس چقدر؟
بيش از 70% واژگانِ زبان كنوني آذربايجان ريشة تركي ندارند و نيز این زبان داراي فرهنگ آوايي و تعبيرات و امثال و اصطلاحات و روح ايراني است. حذف هر کدام از زبانهای محلی، ما را از بخشی از فرهنگ ملی مان دور خواهد کرد. همۀ زبانهای محلیِ ایرانی در رشد و اعتلای زبان و ادب فارسی سهم به سزایی داشته و دارند و نیز زبان و ادب فارسی در ثبات آنها. لذا زبان فارسي محيط بر هويت ملي و فرهنگي ایرانیان و متعلق به همة مردم و طوايف و اقوام ايران است نه يك قوم خاص و فراتر از زبان رسمي، زبان علم و هنر و فرهنگ ايران است.
عده ای جاهل یا متجاهل به این امر هستند و به ناراستی جایگاه زبان و ادب فارسي را با زبان در كشور سوئيس و يا كشورهاي قارة امريكا و اقيانوسيه مقایسه می کنند. در این کشورها زبان صرفاً قراردادی برای ارتباط معرفی شده و احاطۀ کامل بر هويت ملي و فرهنگي آن مردمان ندارد. . بسیار مضحک می نماید جمع ضدینِ حزب توده و فرقۀ دموکرات. نشان می دهد صرفاً سودای بهره گیری سیاسی با محوریت شخص استالین در میان بوده است.
چرا سعدي و حافظ آثار خود را به زبان مادري ننوشتند؟ اگر ما به فرض شنوندۀ صحبت سعدی با مادرش باشیم، محال است که بتوانیم صحبت آنها را کامل بفهمیم. زبان مادری سعدی دست خوش تحولات زیادی شده ولی زبان ادبی بوستان و گلستان اقتدار خود را در ایران بعد از هفت قرن حفظ کرده است. سعدی زبان شناس بلامنازع، « نیرومندیِ طبع زبان فارسی را به آب روان تشبیه می کند » ( 2 ) آن هم نه در برابر زبانی با چهار تا داستان کوتاه و چند شعر بند تنبانی بلکه در برابر زبان عربی. حافظ ادیب و عارفی برجسته، « پارسی گویان را بخشندگان عمر می خواند. »
چرا قطران تبریزی، همام تبریزی، نظامی گنجوی و خاقانی شروانی آثار خود را به زبان مادري ننوشتند؟ آنها نه تنها یک بیت شعر ترکی ندارند، قطران ادیب بزرگ، « لشگر ترکان را بد اندیشان و آفت می خواند. » نظامی گنجوی داستان سرای بلامنازع و زبانشناس برجسته، هم رأی با شروانشاه « ترکانه سخن را سزاوار و شایستۀ ایرانیان نمی داند. » ( 3 ) ساده لوحی است که این مضامین را صرفاً نشأت گرفته از قریحۀ شعر دانسته و چشم را بر هویت اجتماعی و فرهنگی یک ملت ببندیم. که پشتِ حتی تک بیتها و جمله هايي از آنها دهه ها و شاید قرنی تجربۀ علمی و عرفانی و ایمانی وجود دارد.
شعور جمعی مردم ایران به اتفاق آرا، فارسی دری را به عنوان زبان علم و هنر و فرهنگ ایران برگزیدند و همانند ابر و باد و مه و خورشید و فلک، دست تقدیر، همۀ بزرگان و خردمندان در ادوار مختلف بعد از اسلام را به کار گرفت تا زبان ایران بزرگ، فارسی دری شود. یعنی درّ دری میراث دار تمدنهای اصیل و باشکوه قبل و بعد از اسلام باشد. که اميدوارم به غفلت از آن بهره مند نشویم. به قول شهریار :
شاعران خود قلم سحری از این نقاشند شعر چون زنده نباشد که قلم زنده از اوست
خود چو حافظ خلفش هست و نمیرد سعدی همچو فردوسی توسی که عجم زنده از اوست
نی که رومی زد و چنگی که نظامی بنواخت جام افسانۀ شرق است که جم زنده از اوست
در وانفسایی که قوم مهاجم عرب، اسلام را با مقدس دانستن زبانش مرکبی برای عربیزه کردن منطقه به کار گرفته بود، در گسترۀ سرزمین ایران برای پاسداشت اصالت و شرف ایرانی، راد مردی به نام رادمان پسر ماهک معروف به یعقوب لیث، جان بر کف، اضمحلال روحیۀ ایرانی را غیر ممکن ساخت و سپس در کنار مبارزه های شعوبیه و خرمدینان، نهضت بی نظیر ادب فارسی شکل گرفت و در خفگان حکومت بنی عباس، نامورنامۀ فردوسی روحی تازه در کالبد ایران دمیده و سهم به سزایی در رفع خطرِ انحطاط زبان فارسی ایفا کرد و امروز به جرأت مي توان گفت زبان فارسي « خار چشم دشمنان ايران » بزرگترين نيروي ملي ايرانيان است. نهضت عظیم ادب فارسی سهم عمده ای در استقلال فرهنگی و اجتماعی ایران داشته است. با اینکه بعد از ورود اعراب به ایران، زبان عربی، زبان علمی دنیای اسلام شد. اما سه چیز در زبان عربی مدیون ایرانیان است. چرا سعدي و حافظ آثار خود را به زبان مادري ننوشتند
- ابداع خط فارسی – عربی،
- تدوین علم نحو برای زبان عربی،
- خلق یا ترجمه نزدیک 90% نثر عربی در علوم مختلف،
برخی کوته نظرانه، عربی بودن کتابهای دانشمندان علوم مختلف را در آن دوران نقص زبان فارسی می خوانند. اما آنها نه دلایل گسترش فرهنگی و سیاسی زبان عربی در حوزۀ تمدنی اسلام را می دانند و نه معنا و نقش زبان علمی را در یک حوزۀ تمدنی.
به گفتۀ شادروان دكتر پرويز ناتل خانلري ادیب و زبان شناس معاصر : « اگر مواردي را كنار بگذاريم كه نياز به اصلاح علمي و فني دارد، من در زبان فارسي نقصي نمي بينم و هر جا كه در تعبير از معنيِ مقصود خود به مشكلي برخورد كنم آن را نقص خود در آگاهي از دقايق اين زبان مي دانم نه عيب فارسي. در اين زبان گويندگاني بوده اند كه هنوز پس از قرنها ديگران به سخن ايشان آفرين مي گويند و هيچ يك تا آنجا كه من مي دانم، به سبب نقص زبان ناگزير نشده اند كه مقصود خود را مانند لالان با اشارات سر و دست و چشم و ابرو بيان كنند . . . » ( 4 )
امروز تجزیه طلبان (دشمنان خورشید) ( 5 ) با هیبتی از فرق سر تا نوک پا سیاست زده، نقش حزب توده را ایفا می کنند. مهره هایی از آنها ظاهر اسلامی به خود گرفته و ترکتازی می کنند. مردم شريف و نجيب آذربایجان مبهوتِ بي حيايي دشمن خورشيد شده اند و خوب مي دانند اگر ناحق ها را حق مي خوانند، آمده اند كه سر ببرند تا كلاه دهند.
با اينكه دشمن را نبايد كوچك انگاشت ولي اگر برنامه ريزي هاي ما عاقلانه و دورانديشانه باشد بيگانگان هم براي ارتباط با يك عاقل برنامه ريزي خواهند كرد نه يك سفيه.
آن تویی آن زخم بر خود می زنی بر خود آن دم تار لعنت می تنی
بیلبوردهایی در میادین شهرهای ایران با مضمون « تحصیل بهتر در ترکیه » خود نمایی می کنند؛ که مجوزشان را دولت های جمهوری اسلامی صادر می کنند. اولیای ساده لوح به راحتی متقاعد می شوند، به جای اینکه میلیون ها تومان صرف هزینۀ فرزندشان در مدارس غیر انتفاعی کنند ( که بیشتر به بنگاه های معاملاتی شبیه است نه مدرسه )، کم و بیش این پول را هزینۀ سالانۀ بچۀ خود در ترکیه بکنند. مقصر اصلی نه ترکیه بلکه به اصطلاح مقامات فرهنگی کشورمان هستند.
آقایان مقامات فرهنگی که نام فرهنگ را به یدک می کشید، با آموزش و پرورش ایران چه کردید؟ با کشور چه کردید؟ چرا صدها هزار دانش آموز بی انگیزه، ناامید، در لبۀ اعتیاد و فراری از کشور (چه فرار فیزیکی و چه غیر فیزیکی) را نمی بینید؟ بيشتر اين بچه ها از برنامه ريزان آموزش و پرورش با استعدادترند. چه دستهایی در دولت ایران وجود دارد که می خواهند نوجوانان ایرانی تحت آموزشِ حکومت اردغان، دولتی با اعتلاف اسلام گرایان و شئونیسم ترک (ترکیبی از فریب و دروغ و نسل کشی)، دولتی کُرد کش و ایرانی کش قرار گیرند و در اذهان کودکان ما به زبان تاتاری تاریخ جعلی حقنه کنند؟
بی توجهی به این مهم را یا باید به حساب بی تدبیری مقامات گذاشت و یا سیاستی که تجزیه طلبان را بدیلی در مقابل رشد مردم سالاری در دست آنها نگه می دارد.
[1]- اصطلاحی در ادبیات کلاسیک در قبال تازش و ددمنشی ترکان آسیای میانه، مغول، تاتار و . . .
[2]- چو آب می رود این پارسی به قوت طبع نه مرکبی ست کز وی سبق برد تازی
[3]- دیوان ترکی منسوب به نظامی گنجوی در پی ملت بافی برای آذربایجان توسط شئونیسم ترک منتشر شد. این دیوانِ جعلی هیچ سند معتبر خطی در جهان ندارد و در مقایسه با آثار نظامی گنجوی شاعر ایرانی، هم از نظر ادبی و هم از نظر محتوی فکری بسیار سخیف می نماید و منسوب کردن آن به نظامی گنجوی، اهانت بزرگی به ساحت شاعر ایرانی است.
[4] - کتاب « زبانشناسی و زبان فارسی » - انتشارات توس – چاپ هفتم – زمستان 1368– صفحۀ 171
[5] - آن دشمن خورشيد بر آمد بر بام دو چشم ببست و گفت خورشيد بمرد ( مولوی )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
تعصب باعث تار شدن قضاوت شما شده است. عمیق فکر کن
چرا بدون سند شخصیت های ملی گرا را تخریب می کنید چطور جناب پیشه وری در یک سال در چند بانک برای خود پول جمع کرده بود؟ پس چرا این پولها نجاتش نداد؟ این صفات مال پهلوی بود که برای آب خوردن از سفیر انگلیس و روسیه اجازه می گرفتند تمام مکتب و اصلاحات حکومتی محلی به مرکز حکومت ارسال و مذاکره با آنان انجام شده و اسنادش موجود هست.
شما چطور قتل بیش از ۲۵ هزار آدم بیگناه بدست حکومت پهلوی در میانه را نجات آذربایجان می خوانید .
ننگ بر این افکار شما دیگر برای کل مردم ایران زمین دروغها و افکار نژاد پرستانه رو شده است به هیچ عنوان نمی توانید تاریخ را تحریف کنید و گروه سیلی محکمی از همین مردم آذربایجان خواهید خورد.
آن دکتر مظلوم رافق تقی را هنوز فراموش نکرده ایم که به خاطر مطلبی علامه محمد فاضل لنکرانی فرمان قتلش را صادر کرد:
«قتل او بر هر کسی که به او دسترسی داشته باشد لازم است و مسئول روزنامه مذکور که چنین افکار و عقایدی را با علم و توجه منتشر میکند همین حکم را دارد»
هیچ وقت با این افکار متعصبانه روی آرامش را نخواهیم دید.
مقلدین حضرتعالی از آذربایجان
بسمه تعالی
چنین شخصی چنانچه مسلمانزاده باشد، با اعترافات مذکور مرتد است و چنانچه کافر بوده، از مصادیق ساب النبی است و در هر صورت برفرض چنین اعترافاتی قتل او بر هر کسی که دسترسی داشته باشد لازم است و مسئول روزنامه مذکور که چنین افکار و عقائدی را با علم و توجه منتشر میکند همین حکم را دارد. خداوند اسلام و مسلمین را از شر دشمنان حفظ فرماید. یریدون لیطفوا نورالله بافواهم والله متم نوره ولوکره الکافرون.
محمد فاضل لنکرانی
کاری از دست ما بر نمی آید فقط می توانیم برای رافق تقی گریه کنیم
هفت آیتالله برای مرگ من فتوا دادهاند. برخی از آنها دار فانی را وداع گفتند. اینان که به اصطلاح خادمان دین هم هستند و به نام دین، فتوای قتل دیگران را صادر میکنند، کارشان بیمعناست. من مثل آنها کتابهای دینی زیادی نخواندم و بیشتر، کتابهای علمی خواندم؛ اما برای کسی آرزوی مرگ نمیکنم. بگذار زندگی کنند. نکش و حکم قتل صادر نکن! زندگی را هدیه کن، نه مرگ را! من هم از شما خوشم نمیآید؛ اما من به مرگ شما حکم نمیکنم؛ پس به من بگوئید چه کسی به خدا نزدیکتراست. من از آیتاللهها هم به خدا نزدیکتر هستم.
توهین به پیامبر (ص) امری حرام است .نوشته های ایشان قلب هر مسلمانی را به درد می آورد.منصف باشیم
سال ۷۸ که از دانشگاه فارغالتحصیل شدم، شمارا ندیدم. سپاسگزارم از اظهار نظر شما و آرزوی سلامتی و شادی برایتان دارم.
نمی دانم ریشه خصومت شما با ترک زبانان چی هست
اینکه افکار مرحوم جعفر پیشه وری به عنوان نگاه ملی گرا برای آذربایجان و ایران بوده و ایشان پول دوست و معرفی کردی با چه اسنادی؟ شماره اشاره کتابهای فارسی سوزاندند در صورتی که تمام کتابهای چاپ ترکی به دستور ارتش پهلوی سوزانده شد اسناد و فیلم های اینها موجود هست حتما شما هم اطلاع دارید. ارتش پهلوی در شهر میانه هزاران آدم بیگناه را حلق آویز کرد اسنادش از بیان شفاهی پدرانمان بیاد داریم و برای اینکارشان تا انقلاب ۵۷ جشن ملی می گرفتند و شما این کارهای پهلوی را نجات آذربایجان می نامید؟
ما روی خوشبختی را با این آدم هایی به این راحتی از قتل صحبت می کنند نخواهیم دید ..
صدای معلم باید صدای علم و هنر و معرفت و معلم باشد نه تریبون بی انصافی و فاشیزم.
و یه سوال: چرا نظامی را در جایی زبانشناس می خوانید؟
از ویکیپیدیا:
دیوان ترکی فضولی تاکنون چند بار در ایران، ترکیه و جمهوری آذربایجان منتشر شدهاست. دیوان ترکی به تصحیح حمید آراسلی (باکو)، دیوان ترکی به تصحیح امین صدیقی (تهران، ۱۳۷۴) و دیوان ترکی تصحیح مژگان جونبور و دیگران (استانبول) بهترین چاپهای علمی دیوان ترکی هستند.
رخی محققین او را یکی از بزرگترین غزلسرایان جهان اسلام نامیدهاند «بسیاری از مضامین فضولی را بعد از او در شعر شعرای نامدار مکتب اصفهان یا سبک هندی میبینیم.» و حتی او را «از جمله پایهگذاران سبک هندی»شمردهاند.
۱۹۹۳ تا ۱۹۹۶ - به مناسبت پانصدمین سال تولد فضولی در جمهوری آذربایجان طی سه سال مراسم و جشنهای متعددی برپا شد. در این سالها در کشورهای مختلف نیز کنگرهها و مراسم بزرگداشت متعددی برگزار شد. از جمله میزبانان مراسم میتوان به ایران (تهران)، ترکیه (آنکارا)، روسیه (مسکو)، عراق (بغداد، کربلا و کرکوک)، گرجستان، قزاقستان، ازبکستان، داغستان، دربند، مخاچقلعه، و دفتر مرکزی سازمان یونسکو در پاریس اشاره کرد.
۱۹۹۶ - روز ۸ نوامبر روز عیدملی لقب گرفت و حیدر علیاف رئیسجمهوری وقت جمهوری آذربایجان در جشن باشکوهی در کاخ رسپوبلیکا سخنرانی کرد و از فضولی به عنوان شاعر ملی آذربایجان تجلیل کرد
می بینید اگر به زبان ها فرصت رشد بدهند می توانند خود را نشان بدهند اما وقتی سیاست شما این است که یک زبان را ریشه کن کنید ....
دکتر ابراهیم اقبالی در گفتوگو با ایسنا اظهار میکند: ملا محمد فضولی شاعر قرن دهم و صائب تبریزی، شاعر قرن یازدهم است و این طبیعی است که صائب از اشعار فضولی تاثیر گرفتهاست.
او به موضوع پایاننامه یکی از اساتید دانشگاه شهید بهشتی نیز اشاره کرده و میافزاید: یکی همکاران بنده بنام خانم دکتر مریم مشرف که اکنون در دانشگاه شهید بهشتی تهران استاد هستند، موضوع پایاننامه خود را در رابطه با فضولی انتخاب کرده بود و در آن پایاننامه ذکر کرده بود که فضولی آغازگر سبک هندی است و صائب تبریزی متأثر از فضولی است.
او در خصوص نبوغ و قدرت ملا محمد فضولی در شعر سرایی نیز میگوید: فضولی از جمله شاعران بینظیر و بی بدیلی بود که صاحب لقب ذو السنة (یعنی صاحب سه زبان) بود که سه دیوان به زبان های ترکی، عربی و فارسی دارد و قدرت تخیل بسیار قوی و تسلط بسیاری بر روی واژهها داشت که ما به این قبیل شعرا، جریانساز میگوییم.
اقبالی متذکر میشود: نبوغ فضولی به اندازهای بود که شاعری مانند صائب تبریزی تحت تأثیر اشعار او قرار گرفته است و میتوان گفت که صائب تبریزی اولین شاگرد برجستهی مکتب فضولی است.
عمادالدین نسیمی یکی از بزرگترین شاعران عرفانی زبانهای ترکیتبار از اواخر قرن ۱۴ میلادی تا اوایل قرن ۱۵ میلادی بهشمار میرود. و یکی از برجستهترین استادان دیوان در تاریخ ادبی ترکی محسوب میشود.
سازمان بینالملی یونسکو به خاطر کوششهای وی در اشعار انسانی و صلح جهانی در سال ۱۹۷۳ این سال را سال نسیمی اعلام کرد.[۲۷]
نمونهای شعر:
منده سیغار ایکی جهان من بو جهانه سیغمازام
گوهر لامکان منم کون و مکانه سیغمازام
دو جهان در من میگنجد، من در این جهان نمیگنجم
گوهر لامکان منم، در کون و مکان نمیگنجم
یوان نسیمی حاوی قالبهای متنوع شعری از قبیل غزل، قصیده، رباعی اکثراً به زبان ترکی آذربایجانی است. به علت تأثیری که طریقت حروفی به دیگر عقاید عرفانی داشته، بسیاری از شعرهای بکتاشی و علوی به نسیمی نسبت داده شدهاست. نسیمی یک دیوان به زبان ترکی آذربایجانی، دیوانی به زبان فارسی و اشعاری به زبان عربی نیز داشتهاست.
ترک زبان یا ترکان پارسی گو سهم عمده ای در رونق و شکوفایی فارسی و ادبیات ایفا کرده اند: چه کسی اولین نمایشنامه را به ایران اورد؟ چه کسی اولین رمان به شیوه مدرن را به زبان فارسی نوشت و ....
بدون تعصب شهریار نسیمی فضولی نظامی وووو شعر به زبان فارسی سروده اند ...
با توجه به جمعیت اندک ارمنیهای تهران و با توجه به جمعیت چندین میلیونی ترکهای آن شهر، انتظار میرفت امکان حیاتمندی ترکی بالاتر از ارمنی باشد اما یافتههای نرسیسیانس خلاف این مسئله را ثابت میکند.
67% ترکهای تهران با فرزندان خود فارسی صحبت میکنند درحالیکه این رقم برای ارمنیها ۰٪ میباشد. 39% ارمنیها در نامه نویسی از زبان ارمنی استفاده میکنند در حالیکه این رقم برای ترکها فقط ۳درصد است. 16% ترکها برای شمارش پول همیشه از زبان .....
شمارش پول همیشه از زبان ترکی استفاده میکنند در حالیکه 56% ارمنیها چنیناند. 31% ارمنیها همیشه آثار مکتوب مثل کتاب، مجله و روزنامه به زبان ارمنی را میخوانند که این رقم نیز برای ترکها صفر درصد میباشد.
چنانکه ملاحظه میشود ترکی در مواجه با فارسی در وضعیت کاهشی قراردارد ولی ارمنی در موقعیت کاهشی قرارنگرفته. این آشکارا با نظریه جایلرز در تضاد است. نرسیسیانس پاسخ میدهد که تدریس ارمنی و عدم تدریس ترکی در مدارس تهران یک موقعیت نابرابر به ۲زبان ارمنی و ترکی در مواجهه با فارسی داده است.
نویسنده:ابراهیم ساوالان
یک چیز اما مایه امیدواری است. دانش آموزان و دانشجویان و معلمان در شبکه های اجتماعی شروع کرده اند به استفاده از زبان ترکی. حتی در شاد هم به وضوح این مساله به چشم می خورد. این یعنی اون ترند که ترک زباننان به زبان مادری داشتند داره عوض میشه. مطالعه ای در این زمینه ندیده ام اما به نظرم با توجه به مشاهداتم گرایش به زبان فارسی در خانواده ها اندکی فروکش کرده است.
دریک کلام" دری وری "فرمودند.
توخودبخوان حدیث مفصل از این مجمل.
فرقه دموکرات وحکومت یکساله اش تبدیل به پیراهنی خونین شده است برای بهانه جویی و فرار از یک بحث علمی در باره حق اساسی اقوام در آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری
ندارد. زبان فارسی زبان رسمی برای پیوند بین اقوام ایرانی است. اعطای امتیاز افراطی به آن هم به زبان های ایرانی وهم به زبان فارسی آسیب خواهد زد همانگونه که در این یک قرن زده است.