بدون شک هر کسی که معلمی را انتخاب میکند چیزی به جز عشق به هدایت و راهنمایی انسانها نداشته و ندارد که پس از ۳۰ تا ۳۵سال معلمی و تلاش در عرصه تعلیم و تربیت باید از معلمی رسما و قانونا دست بکشد.
در این سالها با قدرت همین عشق، سختی های پرورش علمی و اخلاقی جوانان ونوجوانان را تحمل میکند ، اما تحمل ظلم های حاصل از تبعیض میان خود و سایر کارمندان برایش بسیار سخت و دردآور است.
هرسال امیدوار از بهبود معیشت و منزلت اجتماعی خود، هر سال وعده و وعیدهای بیاساس و دروغین و سرخرمن مدیران هرسال وعده لباس و زندگی مناسب به خانواده و فرزندان به خاطر توجه ویژه مدیران و افزایش حق معلمی که از زیر سایه تبعیض شدید و تورم کمر شکن نجات خواهد یافت.
اما ناخواسته زیر خط فقر اقتصادی و اجتماعی و عدم توان رفع نیازهای اساسی هم له شد و هم تحقیر شد و در این بین مظلومتر از خود معلم خانواده اوست که جور نداری او را به دوش میکشد. اما دریغ وصد افسوس از همدردی و همدلی مسئولان و مدیران شعار زده.
در مدت سه دهه معلمی با کوله باری ازغم و شادی و امید به فردایی بهتر، تنها دلخوشی معلم از پرورش یافتن جوانانی است که ارزش علم و عالم و اخلاق و عدالت را سرلوحه خود قرار دهند و اینکه بیاموزند و بفهمند ارزش آدمی به تقوا و علم است نه ثروت اندوزی و پست و مقام.
ثروت ومسئولیت زمانی شایسته و ارزشمند است که در خدمت انسانیت و مردم و عدالت باشد والا شیوه شاهان و حاکمان مستبد چیزی جز این نبوده و نیست.
دراین مدت طلائی با انتقال ارزش های انقلاب و نظام اسلامی نسلی وفادار و انقلابی و قدرشناس تربیت کند تا در دوران بازنشستگی نفس آرام بکشد و طعم شیرین میوه یک عمر معلمی را با افتخار و سرخوشی بچشد.
در ظرف این مدت طولانی همیشه افتخار معلم این بوده که مشتریانش انسانزاده است نه گاو وگوسفند و کالا. و مطاع فروختنیاش انسانیت و علم و رسالت رسولان است.
در این عمر ۳۰ ساله به شاگردانش فهماند که معلم تنها کسی است که او را اسکناس و کالا نمیبیند و همراه و رفیقی است که او را نه به خاطر ثروت و مقام پدرش میخواهد بلکه فقط او را به خاطر خودش و عشق به پرورش او میخواهد و خوب میفهمد که معلمش بهترین باغبانیست که هدفی جز پرورش و رشد او ندارد و سعادت و شقاوتش به دست تک تک معلمان از ابتدایی تا پایان دبیرستان است.
اما زهی خیال باطل، پس از سالها معلمی و حرص و جوش خوردن فهمیدیم که باید اجر خود را فقط از خدا بخواهیم و تا به حال گندم در شوره زار کاشتیم.
نه آن سالها برای کسی مهم بودیم و نه حالا.
اکنون که همچون بچه لاک پشت از کوسه و ماهیهای دریای متلاطم بیرحم از سکته قلبی و یا چاقوی دانش آموز نااهل و یا سیلی پدر و مادر پر توقع و یا هزارتوی دوایر نظارتی و دادگاه نظامی هیات تخلفات اداری جان سالم به در بردهایم و مفتخر به بازنشستگی شدیم تنها و بی پناه باید زیر سایه سنگین فقر و تبعیض مضاعف کمر خم کنیم.
در اینجاست که بازهم برای کسی مهم نیست. وقتی که در اقتصاد قطرهای و کشنده با نگاه بغض آلود مدیران و مسئولان مدعی عدل علی در حسرت یک مسافرت و یا تفریح مناسب برای خود و خانواده هستیم، وقتی ۳۰ سال گرد افسردگی و اندوه از ظلم تازیانههای فقر و فرق و بی مهری در مقایسه با شغل های پر زرق و برق صورت مان را چروک کرده فقط از معلمی بازنشست میشویم اما در شغل های کاذب مثل مسافرکشی و دست فروشی و میوه فروشی که مدیون نان آنهاییم هنوز به ناچار شاغلیم.
دوران بازنشستگی بدتر و سختتر از آن دوران است چون که در این دوران بیش از پیش مخارج و هزینه زندگی و عروس و داماد کردن فرزندان سنگینتر و سختتر شده و شیرینی عیدی و هدیه به نوادگان، این میوههای زندگی از قند و عسل شیرینتر است.
در کنار این دلخوشیها، هزینههای پرخرج دردها و بیماری هایی مثل فشار خون، دیابت و مرضهای دیگر نیز در این دوران همراه معلم هستند تا تنها نباشد.
از پاداش بازنشستگی در مقایسه با شغل های پرزرق و برق مثل پزشکان و دانشگاهیان و قضات و سایر کارمندان نگوئیم که بسیارشرم آور و خجالت بار است.
خنده دارتر اینکه در چند قسط باید دریافت کرد. وقتی یک پزشک یا قاضی و یا معلم دانشگاه و یا پرسنل لشکری و کشوری با پاداش های میلیونی بازنشست میشوند و فورا هم میگیرند تازه اول زندگی و سرخوشی آنهاست و همچون شیری هستند که بعد از یک شکار نشسته و با آرامش تمام گوشت لذیذش را میخورند.
کافیست جشنها و تفریحات و صدها خوشی خود و فرزندانمان را با آنها مطابقت و مقایسه کنیم. همان آه و حسرت دوران خدمت را در بازنشستگی هم در قلب رنجور وشکسته از ظلم مدیران خواهیم دید.
بعد از ۳۰ سال معلمی برای فرزندان همین شاغلین شغل های پرزرق وبرق، فهمیدم که بیراه رفته و به خود و فرزندانم ظلم کردم.
وقتی فهمیدم امام علی سهم همه را از بیت المال ۳ دینار تعیین کرد اما سهم معلم در مقایسه با سایرین کمتر از یک سوم شد. عدهای از سیری و معلمین از فقر جان به سر شدند. مثل سهم او از رسانه ملی و خصوصی در مقایسه با سایر اقشار که هیچ سهمی ندارد.
وقتی بازنشست شدم و دیدم که برای هیچ کس مهم نیستم و سهم من از بیت المال و رسانه یک به ۱۰۰است اما تلاشم ۱۰۰به یک و کوله بار درد و رنج زندگی را باید به تنهایی به دوش بکشم فهمیدم که دیگر « تعلیم و تعلم عبادت نیست » و شعار « شغل معلمی شغل انبیاست » دیگر واقعیت ندارد و فقط باید شعار باشد.
وقتی میبینم که شاگردانی که دورو برم میچرخیدند و کلمه آقا معلم را با ذوق و شوق فراوان به زبان میآوردند و التماس میکردند که نمره ۱۹ و۲۰ بگیرند و تشنهٔ نگاه محبت من معلم بودند و حالا وزیر و مهندس و دکتر و قاضی و پلیس و معلم دانشگاه شدند و پست و مقام دار شدند دریغ از یک سایه برای معلم شان و اینکه همه آن دوران شیرین را فراموش کردند، فهمیدم یا معلم نبودم یا معلمی فایدهای ندارد.
بله تنها زبان آمار است که خواهد گفت فقر و تبعیض چه خانمانی از معلمان به آتش زده و درصد طلاق عاطفی و عزلت و افسردگی و عدم رضایت شغلی و اجتماعی معلمان و خانواده آنها و فرزندان معلم که حاضر نیستند شغل پدر یا مادر را ادامه دهند چه زخمها که بر جان معلمان نگذاشته است.
اگر از مدیران و مسئولان آموزش و پرورش پرسیده شود چرا بچههایتان معلم نشدند جوهره جوابشان همین دلایل است.
مهمتر اینکه چون خود همین عالی جنابان مرفه اصلا نان معلمی مدرسه را نخوردند و از دردهای آن بیخبرند. وزیری که استاد دانشگاه باشد نمیتواند رنج معلم بازنشسته را بفهمد چون داد معلم تبعیضش با خود همین اقشار است.
هرگاه وزیر و مدیران شایسته از قشر معلمین گرسنه و پابرهنه انتخاب شوند میتوانند از حقوق تضییع شده معلم جانانه دفاع کنند. معلم چه شاغل و چه بازنشسته گرسنه نان نیست بلکه تشنه عدالت و توجه همان شاگردانش هست که الان وزیر و تصمیم گیر برای نمره ۱۹ و۲۰ معلمانشان شدهاند.
هان ای مدیران و مسؤولان خوب بدانید که معلمی با کارمندی در نهادهای کشوری و لشکری از عرش تا فرش تفاوت دارد.
بدانید و بیدار باشید سعادت و رشد و یا بدبختی جامعه به معلمین آن است نه به مهندسین و پزشکان و قضات و پلیس و دانشگاهیانش.
جامعه بدون بازیگر و خواننده و فوتبالیست میلیاردی و پزشک و قاضی حیات دارد اما بدون معلم چیزی به جز جنگل و دوران جاهلیت عرب نخواهد بود.
سخنان رهبر را در حق معلم یک فریضه و واجب بدانید و حفظ حرمت و توجه ویژه به معلمین مخصوصا معلمین بازنشسته را سرلوحه کار خود قرار داده و آگاه باشید توجه بدانها کمتر از دیگر شاغلین نباید باشد.
بازنشستگان آئینه تمام نمای عمل مسئولان و اخلاق نسل آینده نظام است و بدانید سبدی را که پدرانتان را آویزان کردید به نسل آینده ارث خواهد رسید.
پس :
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
فرارو
نظرات بینندگان
چه فایده
اینها ظلم بمعلم را به رسمیت شناخته اند
صد هزاران لاله بشکفت بانگ مرغی برنخاست....
آنان در مهد کودک بدور از محبت مادر یا پدر بزرگ شدند .
عشقم را به پای تدریس دلسوزانه برای فرزندان این مرز و بوم گذاشتم . آنگاه که زمان طولانی و مدیدی گذشت با تنی فرسوده و روانی تحلیل رفته به خانه بازگشتم.
اکنون زمانیست که آرامش و استراحت همراه با امنیت اقتصادی در خانه حس کنم.
اماغافل از این که برنامه ریزان آپ ،زمانی را که نیرو و توان داشتیم بما توجه میکردند ولی اکنون ،فراموش شده و اضافی فرض شده ایم .
آیا واقعا اندیشیده اید که چرا با ما جفاکاری میکنید؟؟؟
آیا زحمات گذشته ما را نادیده و هیچ بیاد نمی آوردید؟ بنام عدالت هم شده می بایست حق و حقوق واقعی ما رو بدهید . به پاس تمام دورانی که فقط تدریس کرده ایم .و ما در طرح رتبه بندی قرار گرفته بودیم و مازاد یا دفترنشین نیز نبودیم .
تبعیض را در مورد ما کنار بگذاریدما خواهان عدالتیم .
از نگارنده این متن لسیار سپاسگزاریم که بحق آن را به رشته تحریر در آورده است.درد را بخوبی حس کرده و شناخته است .
آحر مگر شما وزیرآپ و قشر فرهنگی نیستی پس چگونه است که طبقه ای کار کردی !!
پاداش پایان خدمت را برای چه و به چه دلیل بما نمیدهی؟؟؟
شما اگر اعتبار نداشتید پس چگونه طرح رتبه بندی را به اجرا در آوردی؟؟؟برای اینکه حق عده ای را پایمال میکنی ؟؟
چرا اخبار را به گوش همگان نرساندی تا ما بدون اطلاع پیش از موعد خود را بازنشسته نمیکردیم؟؟ که امروز گرفتار بیعدالتی و تبعیض شما نشده بودیم ؟؟؟؟
کاش میدانستی تا کنون چه کشیده ام و اکنون از دست شما و برنامه ریزی نادرست شما چه دردی سنگین تری را باید تحمل کنم ؟
باید باخجالت بگویم بعداز مدت 27سال این دستمزدم است. و حالا برو تا درد کهنه سالیان متمادی زحمت کشیده ترا ببلعد . خدا را
از خداوند قادر و متعال می خواهم که هر کس به قشر
شریف معلمین به عمد جفا میکند در دنیا وآخرت خوار
ذلیل بگرداند. «آمین»
تا کی قرار است فرهنگیان برای ابتدایی ترین و ساده ترین و بدیهی ترین حقوق خود التماس کنند ؟
تا کی قرار است فرهنگیان ؛متضرر گردند ؟
چرا حق التدریس ها به موقع پرداخت نمشود ؟
چرا فقط سعی میکنند به بهانه های مختلف کم ترین حق التدریس راپرداخت کنند ؟و به بهانه هاب مختلف از مبلغ حق التدریس هم کم میکنند ؟
به خاطر اینکه مبلغ حق التدریس بازنشسته کمتر شود آخرین حقوق زمان شاغل بودن وی را در نظر میگیرند ومحاسبات بعدی را انجام میدهند !!