
اي قوم ! در اين عزا بگرييم
 
 بر شيعه مرتضي بگرييم
 
 قرآن به كنار و نامش هرجا
 
 زين غربت نابجا بگرييم
 
 بر نامه حق كه مانده مهجور
 
 با خاتم و با خدا بگرييم
 
 اين رسم امانت است ؟ مردم !
 
 بر گوهر مصطفي بگرييم
 
 بر لحظه مرگ و آن سفارش
 
 بهر دل مرتضي بگرييم
 
 ماييم و دو گوهر گران سنگ
 
 بر اين دل سنگ، ما بگرييم
 
 قرآن و حسين، هر دو تنها
 
 زين هجر، خداي را بگرييم
 
 دلخسته غيبتيم و غربت
 
 زين ماتم پربلا بگرييم
 
 در حرف، تمام و در عمل، هيچ
 
 امروز بر اين فضا بگرييم
 
 لفظ است چو جسم و روح معناست
 
 بر جانِ ز تن جدا بگرييم
 
 بر خندك 1 ما عدو بخندد
 
 ما خنده كنيم يا بگرييم ؟
 
 بر خوان كرم نشسته، خسته
 
 حق است كه سال ها بگرييم
 
 سرمايه ز كف شد اي مسلمان !
 
 از غصه ماجرا بگرييم
 
 گفتيم ولي عمل نكرديم
 
 زين ملت بي وفا بگرييم
 
 در « نور» رخش، خمُش نشستم
 
 بگذار كه زين جفا بگرييم
 
 او بوده و هست، خواهدش بود
 
 ما بر كمي بقا بگرييم
 
 آييد كنيم رفته جبران
 
 يا آنكه به صد نوا بگرييم.
 
 بر جور و جفاي خود به قرآن
 
 بر درگه آشنا بگرييم
 
 اشک از پي توبه و انابه
 
 با چشم دل، از خطا بگرييم
 
 چون جلوه دهد خطاي آدم،
 
 بر نصرت ناخدا بگرييم
 
 با خواندن و فهم و با تدبر
 
 زين لطفِ دوباره، ما بگرييم
 
 با سعي و عمل به آيه هايش
 
 با هم ز سر صفا بگرييم
 
 وز بهر نزول رحمت حق
 
 « چون ابر، گه دعا بگرييم »2
 
 حالا كه جز اين نمي توان بود
 
 بر حال خود و شما بگرييم
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در صدای معلم
 
				 
				 
				 
				 
				 
				 
				 
				 
				 
				 
				 
				 
				 
				 
				






 
						
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.