به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه بر نگذرد
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخنگاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست
***
« پس شاید بزرگترین مسئولیت ما در برابر تاریخ این است: سکوت کنیم، بیندیشیم، و جرأت کنیم در میان غوغا صدای خود را نگه داریم. زیرا جامعهای که فرد در آن نمیاندیشد، محکوم است دوباره به همان چرخهی سلطه بازگردد » .
قربان عباسی
خروجی و محصول « شبکه های اجتماعی » در ایران با وجود و حضور بیش از 40 میلیون کاربر اینترنت تاکنون چه بوده است ؟
یک بار این پرسش را در آزمون سواد رسانه ای در مدرسه برای دانش آموزان مطرح کردم . فردوسی مطلع شاهنامه را با « خِرد » آغاز می کند و اساسا شهرت و آوازه ی فردوسی در همین عنصر « خردگرایی » او نهفته که میراث و درسی ابدی و ماندگار برای همه ایرانی ها و بل بشریت است .
پرسیده بودم چرا با وجود 40 میلیون کاربر ایرانی در شبکه های اجتماعی خبری از « دموکراسی » و « ارزش های دموکراتیک » در جامعه ی ایران نیست ؟
نکته ی قابل تامل پس از تصحیح برگه ها این بود که با وجود آن که در این درس من بارها و بارها از رسانه و مطبوعات به عنوان « رکن چهارم دموکراسی » صحبت کرده و از روش « پرسش و پاسخ » در کلاس بهره گرفته بودم اما کسانی که پاسخ درست و یا قابل قبول به این پرسش داده بودند کم تر از تعداد انگشتان دو دست بود .
انگار دانش آموزان پایه ی دهم آن هم در یک مدرسه ی هیات امنایی با میانگین معدل بالا برای بار نخست بود که کلمه دموکراسی را می شنیدند .
زینب موسوی که خودش را بلاگر و طنزپرداز و .... معرفی کرده است ویدئویی ضبط کرده و در آن با سخیف ترین کلمات و عبارات به شخصیتی مانند « فردوسی » می تازد .
من پیام مشخص و قابل اتکا و یا اعتمادی در این کلیپ منتشر شده ندیدم که به فرض آیا خانم موسوی دقیقا و به صورت واضح به کدام جنبه از شخصیت و یا اشعار فردوسی منتقد بوده که با ارزش های انسانی و یا اخلاقی در قرن حاضر در تباین و تضاد است ؟
این که بخواهیم مشکل و یا مساله را فقط در « یک فرد » خلاصه کنیم به نظر می رسد که تا حد زیادی ساده کردن مساله و یا حتی پاک کردن آن باشد .
برخی از کنش گران هم با نگاهی سیاسی و حتی ایدئولوژیک به مساله نگاه کرده و آن را حاصل جریانی دانسته اند که در شرایط شکننده ی کنونی که هنوز سایه جنگ بر سر « ایران » است قصد دارد ارزش های ملی و میهنی را کم رنگ و یا لوث کند . و البته ایشان را به نوعی در « ستون پنجم » دشمنان بیرونی در « حصار » کرده اند .
« در تاریخ آورده اند که روزی برادر حاتم طائی در چاه زمزم ادرار می کند .
او را نزد حاکم می برند ؛ حاکم از علت کارش جویا می شود . پاسخ می دهد که شیفته ی شهرت برادرش شده و با تمام وجود میخواسته حرکتی کند تا مانند برادرش به آوازه و شهرت برسد و پس از مدتها تامل ، فکر بکر ادرار در زمزم را اجرا کرده است » .
حکایت زینب موسوی هم چیز جدیدی نیست .
فضای بی سر و ته و آکنده از « ابتذال » در فضای مجازی آن هم در جامعه ای مانند ایران که خیلی ها حتی در « سواد خواندن و نوشتن » مشکل دارند چه برسد به سوادهای مورد تایید یونسکو و البته « سواد رسانه ای » و مهم تر از آن جامعه ای که هنوز تکلیف خود را « مدرنیته » و « ارزش های آن » مشخص نکرده و تصور می کند با کمی تغییر در ظاهر و گریم کردن و تقلید برخی اداها و حرکات و اصوات در حالی که جوهر مدرنیته بر پایه « تغییر نگرش و نگاه » پایه ریزی شده است ؛ فضایی فراهم آورده که بتوان با کم ترین « داشته » و توشه و انبان فکری و روانی و صرفا با دانستن رگ و نبض جامعه و به هر قیمتی خود را به این جامعه عرضه و بهتر بگوییم :
« تحمیل کرد » .
آری .
زینب موسوی تنها نیست . یک فرد هم نیست . آخرین آن هم نخواهد بود .
او سمبل و تجسم ارزش های جریانی در جامعه ی ایرانی است که به هیچ خط قرمزی پای بند نیست . در حالی که بزرگ ترین تمایز و تفاوت میان « انسان » و « حیوان » در عنصر « تفکر و اخلاق » نهفته است و اگر این نباشد همین به اصطلاح « اشرف مخلوقات » به مرتبه ای « مادون حیوان » سقوط می کند .
فردوسی مطلع شاهنامه را با « خِرد » آغاز می کند و اساسا شهرت و آوازه ی فردوسی در همین عنصر « خردگرایی » او نهفته که میراث و درسی ابدی و ماندگار برای همه ایرانی ها و بل بشریت است .
دست مایه کردن شعری با نهایت ابتذال و فرومایگی و استفاده از جنبه های زنانگی و جنسی در جهت اثبات منویات فکری آلوده به واقع چیزی از ارزش های این شخصیت بزرگ ایرانی نمی کاهد .
به عبارت بهتر ؛
حرکت زینب موسوی بر اساس تولیدات او در این تئاتر مشمئز کننده به نوعی گام برداشتن در فضای غالب و فراگیر « خردستیزی » است که جامعه ی ایرانی از مدت ها درگیر آن بوده و فردوسی و بسیاری از مصلحان اجتماعی آن را در قرن ها پیش درک و فهم کرده و ما را نسبت به آن « انذار » داده بودند .
در حماقت و بلاهت این فرد یعنی خانم زینب موسوی همین بس که بر اساس آموزه های تربیتی و اخلاقی که نسلی آن را به یدک می کشد ؛ شوربختانه از خصیصه و صفت عالی انسانی « پذیرش اشتباه و عذرخواهی » تهی بوده و با وجود اتقان در غلط بودن اصل کار هنوز با لجاجت تام بر صحیح بودن آن با توجیهات رنگارنگ و عجیب اصرار می ورزد و این هم نشانه و برهانی دیگر است بر دیو پلید « خردستیزی » در وی و جریان و نسلی که مدافع و حمایت گر اوست .
نظرات بینندگان
آقای شاهین
حاکمان هر کاری کنند اما حداقل روشنفکران و یا کسانی که ادعای الیت بودن دارند نباید آن را معیار قرار دهند .
تاکید وافر فردوسی بر استفاده از خرد و اندیشه ناظر به این بعد انسانی است .
پایدار باشید .
نمونهای ارزشمند از این میراث، فرش «قصه رستم» است که در سال ۱۸۰۵ میلادی در تبریز بافته شد. این فرش شاهکاری از هنر قالیبافی ایرانی است که با الهام از شاهنامه و شخصیت اسطورهای رستم خلق شده. هنرمندان تبریزی با دقت و مهارت، روایتهای حماسی را در تار و پود فرش زنده کردهاند.
درب آموزش و پرورش سال هاست که کثیف است .
افکار و اعمال و نگرش ها هم سال هاست که کثیف و پلید شده اند .
همچون خری دوار دور خود می چرخند و عمر می سوزانند و دل شان خوش است که زندگی می کنند ...
پایدار باشید .