چاپ کردن این صفحه

محمد شایگان

مروری بر وضعیت نیروهای سازمان ملی آموزش و پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد) و چند پیشنهاد

توجه و تاکید اصلی و اساسی نظریه پردازان جدید بیشتر بر سرمایه انسانی و اجتماعی، متمرکز شده است/ بنياد حيات جمعي انسان را تعليم و تربيت تشكيل مي‌دهد و ما ” آن گونه زندگي مي‌كنيم كه تربيت مي‌شويم“/ این مراکز، صرف نظر از صِحت و سُقم فلسفه شکل گری شان، با توسل به سیاست غربالگری، این سرمایه والای کشور را سرند و تصفیه نموده و عصاره آن را در خود گرد آورده اند و در نتیجه کانونِ تجمیع نفیس ترین و بی بدیل ترین سرمایه های ملی به شمار می آیند/ در عمل باید دید آیا نیروهای درگیر و شاغل در آن ها  هم هنگام گزینش و به کارگیری، مشمول این دقت نظر شده اند و از دانش و تجربه و کفایت لازم برای تعقیب و تحقق اهداف و مأموریت های آموزشی- پژوهشی و پرورشی و مهندسی علمی، ذهنی و روانی این سرمایه های نفیس برخوردارند یا نه/ چرا نباید چنین ضابطه و معیاری در حق کادر اجرایی، آموزشی و پژوهشی آن اِعمال گردد و این مهم در بستری از آشفتگی و بی برنامه گی و عدم نظارت و مراقبت رها گردد/ اگر بپذیریم که مدارس سمپاد ماهیتا مراکزی فرامنطقه ای با هویت و سمت و سو و بُردِ ملی  هستند، پس نظارت و مدیریت بر آن ها نیز باید از خصلت و نگرشی فرابخشی برخوردار باشد و در انحصار فرد یا منطقۀ خاص و محدودی نباشد/ در حال حاضر نیروهای سمپاد اغلب براساس روابط فردی و سوابق آشنایی با مدیران، معاونین آموزشی و سرگروه ها (که الزاما همه هم ناصواب و ناروا  نیست) و انواع سفارشات و توصیه ها انتخاب می شوند و نه در یک فضای رقابتی شفاف و مبتنی بر ضوابط و سوابق آشکار و تعریف شده/ مشاهده انواع ارتباطات سببی و نسبی و حضور معنادار اعضای یک خانواده در مراکز سمپاد نباید تصادفی تلقی گردد و اسباب حیرت و تعجب کسی شود/ سمپاد نباید به آزمایشگاهی برای آزمون و خطا و یا سوداگری افراد و محل کسبِ نام و نانِ فرصت طلبان تبدیل شود/ این مکان باید محیط استقرار و قلمرو تاخت و تاز و جولانِ عاشقان و عالمان باشد نه مأمنِ کاسبان و غافلان

آسیب شناسی مدارس سمپاد یا سازمان ملی آموزش و پرورش استعدادهای درخشان  بر خلاف پيشگامان نظريه توسعه، كه همواره بر اهميتِ ايجاد و گسترش منابع مادي و كالبدي و زیرساخت های اقتصادی و سرمایه گذاری های مادی و فیزیکی تاكيد داشتند، توجه و تاکید اصلی و اساسی نظریه پردازان جدید بیشتر بر سرمایه انسانی و اجتماعی، متمرکز شده است .
مطالعات و تجربيات بين المللي، جملگي مبين و مؤيد اين نكته‌است كه توسعه پايدار و همه جانبه، الزاماً بايد از بستر نيروي انساني بگذرد و پيش شرط توفيق، تثبيت و تداوم هرگونه توسعه و تحولي، سرمايه گذاري در توسعه انساني به منزله ركن و هسته اصلي و محوري آن مي‌باشد.
به بيان امروزي، دانش و دانايي ملي، ركن اصلي توسعه ، و نظام آموزشي هم گذرگاه نيل به دانايي ملي به شمار مي‌آيد و جامعه زماني به اهداف خود دست مي‌يابد كه از طريق توسعه انساني مسير خود را هموار كند؛ در واقع بنياد حيات جمعي انسان را تعليم و تربيت تشكيل مي‌دهد و ما ” آن گونه زندگي مي‌كنيم كه تربيت مي‌شويم“.

از اين رو، هر تعبيري كه از توسعه داشته باشيم، براي رسيدن به آن تمامي‌ تلاش‌ها بر دوش انسان‌هايي است كه بايد بار اين قافله را به سر منزل مقصود برسانند، و از آنجايي كه در دنياي معاصر، نهاد آموزش و پرورش مسئوليت تربيت نيروي انساني در جامعه را بر عهده دارد، از اين رو، مهم ترين بستر توليد و تربيت نيروي انساني بشمار مي‌آيد كه با توجه به نقش و شكل فراگير امروزي آن، يكي از بنيادهايي است كه با جامۀ  عمل پوشاندن به كاركردهاي تعريف شده خود، اگر نگوئيم سهامدار اصلي، دست كم يكي از سهامداران عمده اين فرايند به حساب مي‌آيد.
حال با عنایت به مقدمه فوق در خصوص  اهمیت و جایگاه حساس و حیاتی سامانه آموزشی در حیات و ممات و اعتلا و انحطاط هر کشور، بهتر می توانیم موقعیت و اهمیت سمپاد (مراکز تیزهوشان) را دریابیم، زیرا این مراکز، صرف نظر از صِحت و سُقم فلسفه شکل گری شان، با توسل به سیاست غربالگری، این سرمایه والای کشور را سرند و تصفیه نموده و عصاره آن را در خود گرد آورده اند و در نتیجه کانونِ تجمیع نفیس ترین و بی بدیل ترین سرمایه های ملی به شمار می آیند ...، اما در عمل باید دید آیا نیروهای درگیر و شاغل در آن ها  هم هنگام گزینش و به کارگیری، مشمول این دقت نظر شده اند و از دانش و تجربه و کفایت لازم برای تعقیب و تحقق اهداف و مأموریت های آموزشی- پژوهشی و پرورشی و مهندسی علمی، ذهنی و روانی این سرمایه های نفیس برخوردارند یا نه؟
در واقع، اگر مفروض اولیه و بنیادین ما این باشد که بهترین و برترین استعدادهای کشور (به مثابۀ گران سنگ ترین و عالی ترین سرمایه و فرآورده یک ملت و یک کشور)، از خلالِ یک رقابتِ دشوار و نفس گیر انتخاب و در کانونی به نام سمپاد گردآوری شده اند، پس چرا نباید چنین ضابطه و معیاری در حق کادر اجرایی، آموزشی و پژوهشی آن اِعمال گردد و این مهم در بستری از آشفتگی و بی برنامه گی و عدم نظارت و مراقبت رها گردد؟

از این رو  بایسته است که تمامی نیروهای مورد نیاز این مجموعه نیز با عبور از چنین فیلترینگ سِفت و سختی، با وسواس هر چه تمام تر و فارغ از تعصبات ایدئولوژیک و تعلقات سیاسی- جناحی، از میان بهترین ها و برترین ها  شناسایی و گزینش شده و به کار گمارده شوند و ساحتِ سمپاد مبرّی و منزّه  از هر گونه قوم و خویش بازی و رابطه گرایی و دوست بازی و جهل و غرض و حُب و بُغض و بی تدبیری و  برخورد سلیقه ای باشد...
نیز اگر بپذیریم که مدارس سمپاد ماهیتا مراکزی فرامنطقه ای با هویت و سمت و سو و بُردِ ملی  هستند، پس نظارت و مدیریت بر آن ها نیز باید از خصلت و نگرشی فرابخشی برخوردار باشد و در انحصار فرد یا منطقۀ خاص و محدودی نباشد و با ابتناء بر رایزنی و خرد جمعی، از مشارکت، نظارت، هدایت و حمایتِ مادی، معنوی، اداری و سازمانی همه ارکان و اضلاع سهیم و درگیر در ساز وکار و اهداف آن برخوردار باشند.
در واقع، با عنایت به شأن و منزلت و اهمیت و حساسیت سرمایه ی متمرکز در مراکز سمپاد، گردآوری بهترین منابع و امکانات و ابزار، اعم از نرم افزاری و سخت افزاری و... ، انتظاری بی جا و گزاف نیست .
در حال حاضر نیروهای سمپاد اغلب براساس روابط فردی و سوابق آشنایی با مدیران، معاونین آموزشی و سرگروه ها (که الزاما همه هم ناصواب و ناروا  نیست) و انواع سفارشات و توصیه ها انتخاب می شوند و نه در یک فضای رقابتی شفاف و مبتنی بر ضوابط و سوابق آشکار و تعریف شده !

ساز و کار و روند معمول و حاکم فعلی، همچون یک چالش جدی، برای مجموعه سمپاد متضمن هم تهدید و هم فرصت بوده است. بدین معنا که مراکز سمپاد از یک سو با به کارگیری نیروهای فارغ التحصیل خود که به طور طبیعی در بدو کار فاقد دانش و تجربه کافی  برای تدریس و کلاس داری هستند، مبادرت به کادر سازی و تربیت و پرورش نیروهای مورد نیاز خود نموده است و چون این نیروها به لحاظ سنی فاصله اندکی با دانش آموزان خود داشته اند، از این رو کمتر دچار آفتِ گسست و شکافِ نسلی (که دامن گیر آموزش و پرورش رسمی ماست و در نتیجه درک و تعامل کافی و معناداری بین معلم و متعلّم برقرار نیست) شده  و به سرعت و سهولت وارد چرخۀ ارتباط و تعاملِ دینامیکیِ موثر با جامعۀ هدف (فراگیران) می شوند ... اما این دستاورد قابل تقدیر به بهای سنگینی تمام می شود، یعنی به بهای تبدیل مراکز سمپاد و دانش آموزان آن به آزمایشگاه و موش آزمایشگاهی و محل تجربه اندوزی افرادی که به فرض برخورداری از استعداد لازم و کافی برای ایفای چنین رسالت خطیری، معلوم نیست پس از کسب آموزش و تجربه ی کافی(به هزینه دانش آموزان، خانواده ها و ملت)، جذب بازارهای رقیب و پیشنهادات چرب و شیرین تر نشوند و از سمپاد و حلی تنها در مقام کسب رزومه و به عنوان یک نردبان و سکوی پرشِ شخصی بهره نجویند .
البته ناگفته نماند از این رهگذر تاکنون نیروهای بسیار وفادار و توانمندی هم کشف و خلق شده اند که قوام و دوام و نشاط و بالندگیِ سمپاد مرهون و مستظهر به علم و عشق و از خود گذشتگی ایشان بوده است، اما با عنایت به رسالت خطیر و حیاتی عرصه آموزش و پرورش، بالاخص در حوزه ی  سمپاد که با تمسک به سیاست غربال گری، عصاره ی استعدادهای یک ملت را استخراج و در خود فراز آورده است، باید ضمن حفظ و گسترش دستاورد و میراث فوق، همزمان در اندیشۀ تدبیر و تعبیه راهکارهای حکیمانه تر و معماری هدف مند و  مهندسی نظام مندی  بود که متضمنِ کاهش  هزینه و ریسک بالای مترتب  بر روندِ حاکم کنونی و ممانعت و احتراز از ورود به چرخۀ یک بازی نافرجامِ مبتنی بر آزمون و خطای مکرر، با حاصل جمع صفر  باشد.
   از سوی دیگر، دراثر رهاسازی (و شاید به عبارتی یتیم شدن) و خودمختاری تدریجی سمپاد و عدم نظارت موثر  و بسندۀ آموزش و پرورش بر این مراکز، و تغافل یا تهاونِ نهادهای مسئول و مرتبط دیگر (از جمله انجمن اولیا و خانواده ها، به مثابه صاحبان و سهامداران اصلی این عرصه که متاسفانه در اغلب موارد با تقلیل به نقش وموقعیتیِ صرفا تزیینی - نمایشی و حداکثر تلقی آن در حد یک باجه خودپرداز بانکی، از ایفای رسالت اصلی خود به منزله یکی از اضلاع و ارکان حیاتی در فرآیندِ تحقق و توفیقِ اهداف آموزش و پرورش، باز مانده اند) و نیز با عنایت به بحران اشتغال و بیکاری، و صد البته در پرتو مناسبات آلوده و بیمارِ فرهنگی- اداریِ  مستولی  بر سپهر عمومی و کنش های جمعی، برخی با تبدیل مدارس به سنگر و مأمنِ خویشان و دوستان خود، خواسته و ناخواسته، دانسته و نادانسته، به جای تعقیب و تحققِ منافع ملی و عمومی، این کانون حساس ملی را به ابزار تأمین مقاصد  فردی و گروهی و پاتوقِ اقوام و اعوان و انصار خویش تبدیل کرده اند و از این رو مشاهده انواع ارتباطات سببی و نسبی و حضور معنادار اعضای یک خانواده در مراکز سمپاد نباید تصادفی تلقی گردد و اسباب حیرت و تعجب کسی شود !
در واقع، سمپاد نباید به آزمایشگاهی برای آزمون و خطا و یا سوداگری افراد و محل کسبِ نام و نانِ فرصت طلبان تبدیل شود  ؛ بلکه سزاوارست که  اداره آن در دست کسانی باشد که :

1- درد داشته باشند (دغدغه علم و پیشرفت و اعتلای جامعه).

  2- حرف داشته باشند ( آگاه و صاحب نظر در رشته و حوزه تخصصی خود)

3- طرح داشته باشند(مجهز به نگرش و برنامه کاربردی و عملیاتی نه صرفا دعاوی نظری و شعاری)

و در حقیقت این مکان باید محیط استقرار و قلمرو تاخت و تاز و جولانِ عاشقان و عالمان باشد نه مأمنِ کاسبان و غافلان !
از این رو پیشنهاد می شود :

در گام نخست، کارگروهی متشکل از نمایندگان مدرسه و انجمن اولیای هر یک از مراکز، مبادرت به گردآوری و تدوین و تجمیع سوابق و اطلاعات هر یک از کارکنان خود نمایند و در گام بعدی این اطلاعات اولیه به مراکز بالاتر (از جمله نمایندگی سمپاد در اداره کل  و سازمان مرکزی سمپاد – البته سزاوارست که مسئولین این دو نهاد رأسا طی یک نامه رسمی انجام این کار را از تک تک مدارس سمپاد بخواهند) ارسال گردد تا ضمن بررسی و طبقه بندی و پالایش اطلاعات موجود، مقدمات ، مبانی و مواد اولیه تاسیس بانک و شبکۀ  مزبور فراهم آید ؛ ضمن این که می توان با نشر آگهی و فراخوان به ویژه در مراکز علمی همچون نهادهای تحقیقی- پژوهشی و دانشگاه های معتبر و شناسایی و جذب نخبگان، حلقۀ بسته، تنگ، تاریک و تکراری کنونی را بسط داد و در یک میدان وسیعتر و شفاف تر به رصد و شکار نیروهای مورد نیاز همت گمارد .
و در نهایت شورایی متشکل از برای نظارت بر فرآیند انتخاب و انتصاب و صدور مجوز و ابلاغ برای به کارگیری نیروهای مورد نیاز تشکیل گردد تا هر چه بیشتر راه را بر اِعمالِ روابط و سلایقِ شخصی و امیال فردی و اغراض جناحی و مدیریت هیأتی و محفلی در این مراکز حساس مسدود و یا دست کم تنگ و دشوار سازد .
 با عنایت به تجارب انبوه تاریخی جوامع توسعه یافته و یا در حال توسعه در مهندسی اجتماعی، در روزگار معاصر کمتر کسی را می توان یافت که  در نقشِ بارز و قاطع نهاد سازی برای تثبیت و تضمین و تداومِ روندهای سازنده و تکاملی تردید داشته باشد و در حوزه مورد نظر، یکی از نهادهای ضروری تاسیس همین شبکه و بانک نیروهای مبرز و نخبه مبتنی بر ضوابط و استانداردهای علمی - حرفه ای شفاف تحت نظارت و پایش یک شورا یا پارلمان نظارتی فرا جناحی و فرامنطقه ای (متشکل از کلیه اضلاع، افراد، ادارات، سازمان ها و نهادهای سهیم و درگیر در قوام، دوام، مدیریت، نظارت و هدایتِ سمپاد و  از جمله نمایندگان کلیه انجمن های اولیا و مربیان مراکز سمپاد-  به مثابه صاحبان و سهامداران اصلی این عرصه-  و نخبگان برجسته کشور به ویژه فارغ التحصیلان خود سمپاد که دارای حس تعلق به این مراکز و برخوردار از تجربه مستقیم درباره مکانیزم  و روحیات حاکم بر آنها هستند) و ... ، می تواند باشد .
در صورت تأسیس چنین بانک و شبکه ای ، هم می توان نیروهای مورد نیاز را از میان برترین ها (که از شناسنامه و کارنامه شفافی برخوردارند) بر گزید و هم هنگام گزینش در حضور شورا  یا پارلمان نظارتی مزبور،  به منزله یک پارلمان سیاست گذاری عالیه یکپارچه و فرابخشی ناظر بر ساز و کار این مراکز، از خلال مصاحبه و سنجشِ حرفه ای از توان و تجربه و برنامه مدیر یا معاون آموزشی و یا سرگروه معرفی و نامزد شده آگاه شد (اصولا گزینش باید معطوف و متمرکز بر شناسنامه،کارنامه و برنامه افراد باشد نه ظواهر، عناوین و حامیان ایشان)، تا حتی المقدور هزینه آزمون و خطا کاهش یابد، زیرا گاهی مشاهده شده که مدیر، معاون یا دبیری بی کفایت و خطاکار که در اثر اعتراض اولیای مدرسه و مسئولین منطقه از یک واحد آموزشی برکنار گردیده است، متاسفانه در منطقه و مدرسه ای دیگر در پُست مشابه یا بالاتر مشغول خلقِ مجدد کارنامه پیشین خود شده است .
 هدف اولیه از تأسیس این بانک،گردآوری و تدوین و طبقه بندی اطلاعات و سوابق و کارنامه کلیه عناصر درگیر و فعال و یا علاقه مند به همکاری و مشارکت در این عرصه خطیر و حیاتی، اعم از مدیران، مجریان، دبیران و... (شامل سوابق و تجارب اجرایی، آموزشی، پژوهشی، تألیفات،نشان ها، ایده ها، خلاقیت ها و ابتکارات، برنامه ها، پیشنهادات و ...) و تهیه ضوابط و فرمولی برای اولویت بندی و به کارگیری برترین ها و نیز نحوه پرداخت حق الزحمه به ایشان و بستن راه بر به کارگیری سلیقه ای و خودسرانه و نابخردانه و ناعادلانۀ نیروهای مورد نیاز می باشد .
در پایان، تِذکار این نکته خالی از فایده  نخواهد بود که با عنایت و اِذعان به انبوه معضلات نظری و عملی و تنگناهای بودجه ای نظام آموزشی و ساختارِ متمرکز، منسوخ  و متصلبِ حاکم بر آن، شاید ما نتوانیم این نهنگِ به گل نشسته (آموزش و پرورش) را نجات دهیم، اما در صورت عزم و ارادۀ راسخ  و آگاهانه  شاید بتوانیم این فرزندِ کوچک (سمپاد)، اما  بیمار و پریشان حالِ آن را (قطع نظر از نیک و بد چنین تفکیک ها و مرزبندی هایی)، از نابه سامانی و اتلاف والاترین سرمایه ها و موجودی یک ملت و یک کشور، برهانیم .
تا خداوندگاران قوم را چه تدبیر آید و چه تقدیر افتد ...


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شنبه, 20 اسفند 1395 15:34 خوانده شده: 1211 دفعه

در همین زمینه بخوانید: