« جز خرابی و ویرانی ذخیره دیگری برای من در مملکت انباشته نشده. از قصر گلستان تهران تا بنادر خلیج فارس و دریای خزر همه جا خراب است. خزانه مملکت تهی است. اخلاق عمومی در منتها درجه انحطاط است. هیچ کس به وظیفه خود آشنا نیست...
سالها نهال چاپلوسی و دروغ را آبیاری کردند و من باید آن را بچینم. اما من تصمیم گرفتهام مملکت خود را آباد کنم. تمام افکاری را که راجع به عمران مملکت اندیشیدهام قطعا باید به موقع به اجرا گذارم چون تصمیم گرفتهام و تغییر پذیر نیست.
سفرنامه مازندران
فرج الله بهرامی
***
برخی و شاید بسیاری از به اصطلاح روشنفکران تا انتقادی از رفتارهای غلط جامعه و توده می شود سریع بر می آشوبند و به قول معروف « کهیر » می زنند .
این حساسیت نسبت به فرآیند « خودانتقادی » در جامعه ایرانی از چه ناشی می شود ؟
« نجات بهرامی » که سابق بر این معاون رسانه ای در مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش بود و چند سالی است از کشور خارج شده چنین تحلیل می کند که تخریب آثار تاریخی و میراث فرهنگی عملی سازمان یافته و هدف مند است که توسط برخی وابسته های حاکمیت جمهوری اسلامی اعمال می شود .
بهرامی برای چنین کنش هایی « شبیه سازی » کرده و آن را به مسمومیت های سریالی دانش آموزان دختر وصل می کند اما دلایل و شواهدی برای اثبات ادعای خود ارائه نمی کند .
سخنان او در شبکه های اجتماعی هم معمولا با استقبال و لایک و به به و چه چه مخاطبان رو به رو می شود چون نارضایتی در اقشار مختلف فراگیر است و هر انتقادی ولو بی پشتوانه با استقبال عمومی مواجه می شود . شاید هم به خاطر این است که فرصتی برای فکر کردن ندارند .
البته در این تخریب میراث فرهنگی و تاریخی ، حاکمیت متهم است چرا که به هر صورت اراده و یا برنامه ای برای حفاظت از این میراث ندارد .
در گزارشی که « صدای معلم » با عنوان : گزارش از حمام دانشوری شبستر : میراث تاریخی یا زباله دانی ؟ » منتشر کرد ( این جا ) به سخنان عزتالله ضرغامی وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی اشاره شده بود که گفته است : ۱۹ هزار تپه تاریخی داریم اما پول نداریم دور آنها فنس بکشیم . ( این جا )
« صدای معلم » پرسیده بود :
« پس وظیفه ی حاکمیت جمهوری اسلامی در برابر حفظ میراث تاریخی و آیندگان چیست ؟ آیا واقعا پول نیست ؟ و این پول هایی که به انحای مختلف از مردم گرفته شده و می شود چگونه و در کجا مصرف می شوند ؟ »
طبیعی است تا زمانی که حکومت این رویه غلط را ادامه دهد و تغییری در سیاست های خود ندهد ؛ همچنان در معرض اتهام و بی اعتمادی خواهد بود .
امثال بهرامی که کم هم نیستند تصور می کنند هر نوشته ای در نقد رفتارهای غلط مردم و متن به نوعی تایید حاکمیت و ریختن رای در سبد حمایتی جمهوری اسلامی است و ممکن است شکافی در اتحاد و تنفر فراگیر از حکومت ایجاد نماید .
توصیه تلویحی این گونه روشنفکران آن است که فعلا نقد توده تعطیل شود تا برآمدن ساختاری دگر و بهاری دیگر تا بتوان وضعیت ایجاد شده را ترمیم کرد اما همواره این پرسش بدون پاسخ می ماند که پشتوانه فکری و تدارکاتی برای ایجاد دموکراسی در یک جامعه با رفتارهای غالب استبدادی چیست و اصلا تغییر بدون توجه به پس زمینه ها ( Context) و ریشه های فکری و تاریخی شدنی است ؟
در گزارش هایی که « نرگس کارگری » در این موضوع و در واپسین روزهای سال 1401 تهیه کرد چنین نوشت : ( این جا )
« حدود ساعت دوازده و نیم بعد از نیمه شب روز جمعه نوزدهم اسفندماه ۱۴۰۱، چند نوجوان و جوان ظاهرا ۱۵ تا ۱۷ ساله، طبق گفته خودشان ساکن خیابان زینبیه اصفهان که به زبان لری صحبت می کردند، با مشتی ترقه های دست ساز و بقچه ای از ترکیب اولیه برای ساخت مجدد مواد محترقه ، پس از برانداز کردن اطراف پل خواجو و مطمئن شدن از اینکه ماموری در آن حوالی نیست، این سازه تاریخی را خفت کرده و تا توانستند با گلوله های آتشین به رگبار بستند تا عقده های درونی شان را تک به تک تخلیه کنند.
آنچه در کف داشتند را بر تن خسته پل پرتاب نمودند و چون تمام گشت، بر گوشه ای نشسته و تجدید قوا کرده و مهمات ساختند. وقتی میزان سیاه و کبود شدن پل ، رضایت شان را حاصل کرد، محل را ترک کردند.
به نظر می رسید.... قصد معروف و مشهور شدن نداشتند. گوشی هایشان آن قدر پیشرفته نبود و سر رشته ای هم از فن آوری و شبکه های اجتماعی نداشتند. احدی از آنان در گوشه ای مشغول فیلم برداری از عمل زشتشان برای ارسال به این ور و آن ور رویت نشد!
این بخش از شهر را خوب نمی شناختند. اسم پل را هم درست نمی دانستند. برای تفریح و خوشگذرانی آمده بودند.
مردمی که از کمر پل می گذشتند و این نوجوانان و جوانان خاطی را می دیدند. سری به نشانه تاسف تکان می دادند و رد می شدند !
اگر همین نوجوانان و جوانان دختری زیباروی که گیسوانش بیرون بود را کتک می زدند، اکثر این رهگذران دوربین گوشی هایشان را روشن می کردند و برای انواع شبکه های اجتماعی به اسم گزارشگر، فیلم تهیه می کردند. افسوس که اندازه توجه به هیجان های اجتماعی در باب حجاب و آزادی، برای بقایای تاریخی این شهر، نگاه های نگران کمند » .
سال قبل از آن ؛ نرگس کارگری گفت و گویی را با برخی نوجوانان و جوانان انجام می دهد : ( این جا )
« پرسیدم چرا تلاش نمی کنید تا مانند بسیاری از نوجوانان هم سن و سالتان در دنیا کاری بزرگ برای شهر خودتان انجام دهید؟
همه خندیدند.
محسن : کار بزرگ چیه؟ ما هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم. چیزی دست ما نیست. مگر کسی به ما توجه می کند!
پرسیدم در مدرسه درباره ی ارزش این بناها نخواندید؟ تحقیق و پژوهش نکردید؟
علیرضا : انجام داده ایم ولی خاطرمان نیست که دقیقا چه بوده است.
پرسیدم آیا کار گروهی و فردی برای حفظ آثار تاریخی تاکنون انجام داده اید که در فضای واقعی متوجه اهمیت این آثار تاریخی شوید؟
محسن: نه فقط در حد آن که تحقیق کنیم ، به معلم ارائه دهیم و نمره بگیریم. مدیر موزه «آندری شپیتسکی» با اشاره به اینکه این موزه در جریان دو جنگ جهانی سالم باقی مانده در میان سالنها و دیوارهای خالی این موزه بیان کرد: «موزه باید سالم بماند. مردم باید در آن حضور پیدا کنند؛ به خصوص کودکان. آنها باید درباره پایههای فرهنگشان بیاموزند . »
یعنی از این که این اتفاق افتاده است ناراحت نیستید؟
علیرضا: اتفاقی هست که افتاده است. من نمی شناسمشان ولی حتما تفریح دیگری نداشتند.
محسن: آخه کاری نمی توانیم انجام دهیم. خود ما برخی روزها فقط می آییم کنار رودخانه بدون آب راه می رویم. ما آسیبی به پل نمی زنیم ولی کار دیگری هم نمی توانیم انجام دهیم.
حتی سعی نکردید نامه ای به اداره میراث فرهنگی بنویسید و یا تماسی با این سازمان بگیرید و ناراحتی خود را از این موضوع بیان کنید؟
بهنام: نه. وقتی خودشان برایشان مهم نیست من کجا نامه بنویسم؟ ما حتی در محل زندگی مان زمین فوتبال نداریم که بازی کنیم.
محسن: من بلد نیستم نامه بنویسم.
علیرضا: این کار را باید افراد خاصی انجام دهند که مسئولیتی دارند. ما که فقط دانش آموزیم.
شما دانش آموزان آینده سازان این کشورید. این مسئله باید برای آینده شما مهم باشد. نوجوانان هم سن شما در دنیا برای این موضوعات تلاش اجتماعی دارند.
علیرضا: آن ها امکانات دارند. به حرفشان هم توجه می شود ، ما برای خسته شدنمان از درس هایمان هم اگر نظر دهیم، مدرسه ما را توبیخ می کند.
بهنام: من می توانم استیکر و کلیپ بسازم. منظورتان این است؟
نه منظورم این است که با جمع دوستانتان نسبت به حفظ آثار تاریخی کارهای گروهی انجام دهید. به نحوی که هم سن و سال هایتان متوجه شوند ،چقدر این آثار و ماندگاری اش برای نسل های آینده مهم است.
بهنام: من کجا پیدایشان کنم؟ الان که مجازی هستیم.
محسن: خانم ما درس هایمان را به زور می خوانیم. معلم هایمان خیلی گیر می دهند.
علیرضا: موضوع مهمی ست ولی کسی با ما همکاری نمی کند.
شما کتاب های تاریخی می خوانید؟
محسن: نه. در حد همان چند درسی که در کتاب هایمان هست.
علیرضا: آن قدر مطالب تکه پاره شده که نمی فهمیم چی به چی بوده. شما کتاب های ما را ببینید به دردنخور است. البته در این تخریب میراث فرهنگی و تاریخی ، حاکمیت متهم است چرا که به هر صورت اراده و یا برنامه ای برای حفاظت از این میراث ندارد .
بهنام: همیشه به ما می گویند به گذشته فکر نکنید. به حال و آینده بپردازید.
امیدوارم میزان مطالعه شما نوجوانان خوب بالاتر رود و با آگاهی بیشتر پیش بروید.
از دو دانش آموز دیگر پرسیدم در کتاب های دوره ی ابتدایی راجع به اصفهان خوانده اید . آیا این ذهنیت برایتان ایجاد نشد که وقتی در کنار این ساختمان ها و پل ها می ایستید، حس غرور و داشتن هویت تاریخی داشته باشید و خودتان هم برای ماندگاری آن تلاش کنید؟
مانا: آن درس کاملا یادم نیست ولی حس خاصی ندارم » .
دنیای اقتصاد در گزارشی به تاریخ 20 اسفند 1400 چنین نوشت : ( این جا )
« خبرگزاری فرانسه گزارش داد: فرهنگدوستان شهر لویو در غرب اوکراین که جنگ در آن در جریان است، کوشیدند تا مجسمههای اساطیر یونانی و رومی را که در این شهر نصب شدهاند در پارچه و نایلونهای ضخیم بپیچند شاید از این طریق مانع از رسیدن دود و آتش انفجارها به آنها شوند و حفاظتی حداقلی از این میراث فرهنگی صورت داده باشند.
لویو که پایتخت فرهنگی اوکراین محسوب میشود 700 هزار نفر جمعیت دارد و مجسمههای معروفی مربوط به اساطیر یونانی و رومی در آن موجود است » .
« ایسنا به نقل از نشنال نوشت، این روزها کارکنان موزه ملی «آندری شپیتسکی»، بزرگترین موزه هنری اوکراین روند جمعآوری و بستهبندی آثار هنری موزه را آغاز کردهاند تا در صورت حمله روسیه به غرب اوکراین آمادگی حفاظت از میراث هنری کشورشان را داشته باشند.
تصاویر ثبت شده از وضعیت کنونی این موزه نشان میدهند، یکی از گالریهای موزه کاملا خالی شده است و آثار هنری باروک در جعبه قرار داده شدهاند.
این موزه در شهر «لویو» واقع شده است و درهای آن از زمانی که حمله روسیه به اوکراین از ۲۴ فوریه آغاز شد به روی مردم بسته شد. با ادامه جنگ در اوکراین اماکن فرهنگی و تاریخی این کشور نیز با خطر مواجه شدهاند.
«ایهور کوژان» مدیر این موزه میگوید، روزانه تماسهایی از موسسات فرهنگی اروپا دریافت میکند که به او پیشنهاد کمک میدهند.
مدیر بخش دستنوشتهها و کتابهای نادر این موزه میگوید، هنوز نمیداند چطور بیش از ۱۲هزار اثر که در جعبهها جمعآوری شدهاند را در جای امنی نگهداری کند.
سایر اماکن «لویو» همچون این موزه تلاش میکنند از آثار هنری و فرهنگی مهم در جریان این جنگ محافظت کنند.
محفظههای نمایش در موزه «تاریخ مذهب» تقریبا همگی خالی هستند. در «کلیسای لاتین» مجسمهها را با پلاستیک، یونولیت و کارتن پوشاندهاند تا از آنها در مقابل انفجارهای احتمالی محافظت کنند.
مدیر موزه «آندری شپیتسکی» با اشاره به اینکه این موزه در جریان دو جنگ جهانی سالم باقی مانده در میان سالنها و دیوارهای خالی این موزه بیان کرد: «موزه باید سالم بماند. مردم باید در آن حضور پیدا کنند؛ به خصوص کودکان. آنها باید درباره پایههای فرهنگشان بیاموزند . »
پیش خود فکر می کنم اگر به فرض جنگی در ایران مانند اوکراین رخ دهد چه بر سر این کشور خواهد آمد ؟
نسلی که با گذشته ی خود این چنین با خشونت و بی تفاوتی برخورد می کند .
نسلی که تا کوچک ترین برف و یخی و کرونایی می بیند ؛ حکم به تعطیلی مدارس داده می شود .
نسلی که بزرگ ترین آرزویش ، فرار به کشورهای دیگر در جست و جوی زندگی بهتر است در حالی که هیچ وقت حالش خوب نمی شود .
از آن چه مانده اند وقتی دلایل این « وندالیسم » و « توحش » پرسش می شود پاسخ زیر را می شنوی :
« بذار حال کنیم ! »
در واقع برای نسل جدید ( هر چه می خواهید نامش را بگذارید ) کوبیدن ترقه و یا نارنجک لذت بخش است و برایش فرق نمی کند که آن مانع تابلوی راهنمایی و رانندگی باشد . آمبولانس باشد . یا دیوار مردم و یا بخشی از یک بنای تاریخی .
مهم لذت بردن و غرق شدن در خودخواهی ها و منیت های فردی رو به گسترش است .
نسلی که الیت ها و روشنفکرهایش در نقش « سلبریتی » ظاهر شوند و به دنبال کامل کردن پازل تکه های درونی خویش به جای « کل منسجم » باشند .
و بیچاره ملتی که قرار است منجی اش همین نسلی باشد که این گونه به میراث فرهنگی اش ارج می نهد و آن را پاس می دارد .
آسیب به پل خواجو اصفهان با نارنجک دستی :
دیوار خانه فروغ فرخزاد :
آرامگاه شاعران تبریز :
کتیبه هخامنشی در همدان :
مهندس سید عزتالله ضرغامی، وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی جمهوری اسلامی ایران :
* تلاش جوانان اوکراینی برای حفاظت از میراث فرهنگی و آثار تاریخی کشورشان :