Everything you deserve is making it`s way to you .
سخنرانی اخیر حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه ایران در جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد بسیار حاشیه ساز شد .
کاربران شبکههای اجتماعی نسبت به سطح تسلط وزیر خارجه ایران به زبان انگلیسی انتقاد کرده و جوک ها و کنایه های فراوانی را به اشتراک گذاشتند .
آنان با مقایسه سطح زبان انگلیسی وزیر امور خارجه با مکالمه ی یک هموطن دست فروش بلوچ و یا یک ماهی فروش سعی کردند نشان دهند که سطح عمومی زبان انگلیسی در اقشار پایین از سران جمهوری اسلامی بالاتر است .
اما آیا واقعا چنین است ؟
به جرات می توان ادعا کرد بسیاری از مقامات و مسئولان مستقر در حکومت زبان انگلیسی را نمی دانند اما آیا واقعا کف جامعه و سطح عمومی مانند آن دست فروش و یا ماهی فروش است ؟
برای من که نزدیک به سه دهه است در مقاطع مختلف نظام آموزشی زبان انگلیسی تدریس می کنم مساله به این سادگی و راحتی نیست .
همان گونه که پیش تر نیز نوشتم ؛ مدرسه قبلی را به خاطر افزایش تراکم دانش آموزی که حتی از بخشنامه وزارتی هم بسیار بالاتر رفته بود ، ترک کرده و به مدرسه ی دیگری رفتم .
این جا را مطالعه نمایید :
نخواستم در کلاس 40 نفره مبصری کنم
جالب است بدانید معلمی که جایگزین من در آن مدرسه شده کسی است که دو سال سابقه ی معلمی بیشتر ندارد و از همه قابل تامل تر این که در رشته عربی دانشجو است .
به نظر می رسد که دانش آموزان و اولیای آنان با این مساله مشکلی نداشته باشند چون معیار برای آنان نه سطح معلم و حتی امکانات مدرسه بلکه نمره و قبولی است .
مدت طولانی است که جلسات گروه های آموزشی منطقه تعطیل شده است .
یک بار که مسئول مقطع متوسطه به مدرسه آمده بود از او خواستم که در اتاق دبیران شرکت کند و به پرسش ها پاسخ دهد .
از او که خانمی است پرسیدم چرا گروه های آموزشی دیگر برای معلمان نشست نمی گذارد و یا چرا آیین نامه ی گروه های آموزشی اجرا نمی شود ؟
هیچ پاسخی نداشت .
قبل از « تعطیلات کرونا » هم که بعضا جلساتی تشکیل می شد مسئولان منتصب گروه آموزشی زبان خودشان در جلسه فارسی حرف می زدند .
تا جایی که می دانم این گروه های آموزشی تاکنون اعتراضی به مصوبات و یا سخنان و عملکرد افراد و جریان ها در مورد تصمیم گیری برای این درس نداشته اند .
بارها اتفاق افتاده است پس از اعلام کارنامه ی دانش آموزان ، برخی اولیا به مدرسه آمده و نسبت به این که چرا من در کلاس انگلیسی صحبت می کنم اعتراض کرده اند و این که دانش آموزان اصلا متوجه نمی شوند .
آن ها بر این باورند که معلمان قبلی مثل من نبوده اند و از زبان شیرین فارسی برای تدریس بهره می جسته اند .
جالب است برای تدریس یک معلم جدید و غیر مرتبط اعتراض نمی کنند اما برای من که سعی می کنم به اصول حرفه ای پای بند باشم ؛ ایراد می گیرند .
پس از نزدیک به سه دهه تدریس در این رشته در حالی که به صورت شفاهی و حتی مکتوب توسط گروه های آموزشی مورد تشویق قرار گرفته ام :
اما رتبه ی من در رتبه بندی آن هم پس از اعتراض ،؛ سه شده است .
وقتی این موضوع را با یکی از افرادی که برای بازدید به کلاس من آمده بود در میان گذاشتم ؛ وی ضمن ابراز تاسف گفت که در این زمینه کاره ای نیستند .
واقعا مشخص نیست که این همه تعریف و تمجید مسئولان وزارت آموزش و پرورش در دولت سیزدهم از این نمایش مضحک رتبه بندی چه بوده و اساسا چرا کار معلم در کلاس توسط کارشناس کاربلد مورد ارزیابی قرار نمی گیرد ؟
وضعیت به گونه ای شده است که می گویند اگر می خواهی زبان انگلیسی یاد بگیری باید به موسسات بیرون مراجعه کنی . گویا دست هایی عامدا و آگاهانه سعی در ناکارآمد کردن نظام آموزشی البته برای مدارس عادی دولتی و بازار گرمی برای موسسات بیرونی را دارند .
اما کسی به این پرسش پاسخ نمی دهد که چرا به فرض سطح زبان انگلیسی یک دانش آموز پایه ششمی در پاکستان از سطح یک دکتر در ایران باید بالاتر باشد ؟
آیا در پاکستان ، هندوستان و... هم دانش آموزان برای آموزش زبان انگلیسی حتما باید به کلاس های زبان در خارج از نظام آموزشی رسمی بروند ؟
این پازل معیوب و ناکارآمد در سطوح بالا هم تقویت شده و حتی قانونی می شود :
- در سال 1398 ؛ نمایندگان مجلس شورای اسلامی طرح یک فوریتی با عنوان «رفع انحصار از زبان انگلیسی در نظام آموزش همگانی کشور» ارائه کردند .
بر اساس این طرح قرار بود آموزش تمامی زبانهای انگلیسی و غیر انگلیسی اختیاری و از محیط مدرسه خارج و به آموزشگاههای آزاد سپرده شود. هزینه آموزش نیز بر عهده دانشآموزان خواهد بود .
- در تیرماه سال 1397 دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش ایران تدریس زبان انگلیسی در مدارس ابتدایی اعم از دولتی و غیردولتی در ساعات رسمی و غیررسمی را ممنوع اعلام کرد.
مهدی نوید ادهم دریافت شهریه از والدین دانش آموزان برای تشکیل کلاس زبان انگلیسی را «تخلف» دانست و گفت: «برنامه آموزش و پرورش در دوره ابتدایی تقویت زبان فارسی و فرهنگ ایرانی اسلامی دانش آموزان است و آموزش زبانهای خارجی در دوره ابتدایی به هیچ عنوان توصیه نشده است و آموزش این زبان از دوره اول دبیرستان قابل اجراست » .
- محمد بطحایی وزیر وقت آموزش و پرورش در سفر به مسکو از تدریس زبان روسی در مدارس سخن گفت.
علیرضا طالب زاده در « صدای معلم » در یادداشتی با عنوان « زبان بی زبان: تحلیلی بر طرح رفع انحصار از آموزش زبان انگلیسی » نوشت : ( این جا )
« در 14 اریبهیست 1395 رهبر انقلاب در دیدار جمعی از معلمان تاکید کردند: «من همینجا این حرفی را که گاهی هم گفتهام به مسئولین آموزش و پرورش تکرار می کنم؛ شاید به مسئولین محترم فعلی نگفته باشم امّا قبلها مکرّر گفتهام؛ این اصرار بر ترویج زبان انگلیسی در کشور ما یک کار ناسالم است. بله، زبان خارجی را باید بلد بود امّا زبان خارجی که فقط انگلیسی نیست، زبان علم که فقط انگلیسی نیست. چرا زبانهای دیگر را در مدارس بهعنوان درس زبان معیّن نمی کنند؟ چه اصراری است؟ این میراث دوران طاغوت است، این میراث دوران پهلوی است. مثلاً زبان اسپانیولی؛ امروز کسانی که به زبان اسپانیولی حرف می زنند کمتر از کسانی نیستند که به زبان انگلیسی حرف می زنند؛ در کشورهای مختلف، در آمریکای لاتین یا در آفریقا کسان زیادی هستند. مثلاً می گویم؛ بنده حالا مروّج زبان اسپانیا نیستم که بخواهم برای آنها کار بکنم، امّا مثال دارم می زنم. چرا زبان فرانسه یا زبان آلمانی تعلیم داده نمی شود؟ زبانهای کشورهای پیشرفتهی شرقی هم زبان بیگانه است، اینها هم زبان علم است.»
به دنبال فرمایشات رهبر معظم انقلاب، آیتالله علم الهدی، امام جمعه مشهد در جلسه هفتگی خود با انتقاد از سخنان حسن روحانی درباره لزوم آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان علم گفت: «زبان انگلیسی نه تنها زبان علم نیست، بلکه زبان جهل است».
چند روز بعد سردار نقدی نیز با انتقاد شدید از سحنان رییس جمهور درباره لزوم و ترویج آموزش زبان انگلیسی گفت: «امروز که تیغ انگلیس کند شده و دیگر نمی تواند ملتها را مجبور به تکلم به زبان خود کند با راه اندازی موسسات فراوان و به کار گیری مزدوران خود در کشورها تلاش می کند با القای اینکه ناقص و ناتوان انگلیسی زبان علم است همه را مجبور به یادگیری و استفاده از زبان خود کند و از این طریق فرهنگ و سبک زندگی فاسد و بی مایه خود را به ملتها تحمیل نماید.»
در فصل هفتم سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در راهکار 5-1 آمده است:
«ارائه آموزش زبان خارجی در چارچوب بخش انتخابی (نیمه تجویزی) برنامه درسی، با رعایت اصل تثبیت و تقویت هویت اسلامی-ایرانی» می توان تفاسیر و کاربرد دلخواه خود را از این بند کرد. شاید بتوان در توجیه طرح ارائه شده به این راهکار هم استناد کرد. از طرفی کتاب های درسی جدید التالیف زبان انگلیسی از هر نوع عناصر غربی خالی شده و متن ها و درس ها خنثی و یا در راستای ترویج فرهنگ ایرانی-اسلامی است. برای مثال آیاتی از قرآن را با ترجمه انگلیسی در هر درس کتاب درسی انگلیسی می توان یافت.
همچنین وضع معادلهای نامانوس و بعضا خندهدار در علوم پایه مانند زیستشناسی، فیزیک و شیمی را میتوان در این راستا قلمداد کرد در حالی که برگزاری کلاس های محتوا-محور (مثلا تدریس فیزیک به انگلیسی یا یک زبان خارجی دیگر) و آموزش علوم پزشکی و پایه به زبان انگلیسی حتی در آموزش و پرورش در برهه حاضر ضروری به نظر میرسد.
مضافا گروه کوچکی از استادان و محققان ایرانی در دانشگاه ها و مراکز عالی روی «تئوری توطئه» و «هژمونی زبان انگلیسی» کار میکنند. آنها انگلیسی را ابزار جدید استعمار و «اسب تروای» غرب میدانند که از طریق این زبان فرهنگ و تسلط خود را بر دیگر کشورها تحمیل میکنند. این گروه معتقدند که زبان انگلیسی را می توان با حذف و منها کردن عناصر فرهنگی از آن یاد گرفت. عدهای با رد این نظریه و با توهمآمیز و خیالی خواندن این برداشت و تئوری این گروه را منتسب و متصل به حلقه های قدرت میدانند. آنها معتقدند که آنها با منابع قدرت و نظام سروسری دارند » .
حال پرسش این است :
آیا با مشاهده رفتارها و عملکردها و سخنان در سطوح پایین جامعه و نیز نگرش و بینش مسئولان ؛ آیا قرار است محصول دیگری جز همان که « کاشته ایم و داشته ایم » ؛ برداشت کنیم ؟