" تو چگونه زیستن را به من بیاموز چگونه مردن را خود خواهم آموخت "
در یادداشت پیشین و در ارتباط با طرح " معلم تمام وقت " به برخی نکات و موضوعات اشاره کردم . ( این جا )
به نظر می رسد طراحان این طرح خلاقیت سوز و ضد کیفیت آموزشی قصد دارند تا به هر ترتیب آن را اجرا کنند .
در مقدمه ناگزیر به بیان موضوعی مهم هستم .
تاکنون اکثریت مطالب و نقدهایی که در ارتباط با طرح معلم تمام وقت صورت گرفته است اختصاص به معلمانی دارد که یا در آستانه بازنشستگی قرار داشته و یا بازنشسته شده اند و یا سنوات قابل توجهی از خدمت آنان گذشته است .
اما از " نو معلمان " ی که از دانشگاه فرهنگیان فارغ التحصیل شده اند و یا دانشجوی این دانشگاه تربیت معلم هستند مطلب در خوری مشاهده نکرده ام .
به عنوان مثال همکار بازنشسته محترمی مانند خانم « مینو امامی » تاکنون چند یادداشت را در نقد این طرح نگاشته است .
در این مورد چند فرضیه متصور است . پرسش اول از خانم حکیم زاده که عضو هیات علمی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران آن است که چرا چنین فرمول هایی را به شورای آموزشی دانشکده خود پیشنهاد نمی دهد ؟
یا این گروه از معلمان اساسا در باغ نیستند ، یا موضوع برایشان خیلی مهم نیست و یا چون علاقه ای به ماندگاری در این حرفه تا پایان خدمت ندارند ترجیح می دهند تا آهنگ حرکت خود را مطابق " روزمرگی " و یا توصیه برخی معلمان باتجربه و محتاط تنظیم کنند .
در هر صورت این موید این مدعاست که سیاست های حاکم بر گزینش ، جذب و تربیت دانشجو در دانشگاه موسوم به " تربیت معلم " مشکلات اساسی و راهبردی دارد .
هر چند به نظر می رسد اراده ی جدی برای تغییر در مورد این سیاست ها مشاهده نمی شود .
جالب آن که غیر از مدیر آموزش و پرورش منطقه 9 تهران که به علت تحصن دبیران آن واحد آموزشی و جهت گفت و گو حاضر شده بود و در پاسخ به پرسش های معلمان در مورد اظهار نظر صریح و شفاف این طرح را فاقد جنبه های کارشناسی اعلام کرده بود استقلال نظری در مورد بیش از 700 منطقه آموزشی کشور مشاهده نمی شود .
این مدیران نه مخالفت می کنند و در موافقت با آن حرفی می زنند .
شاید حضور سالیان متمادی در پشت میزها " راز بقاء " را برای حفظ مدیریت های لرزان به آن ها آموخته است .
نگارنده به صراحت مخالف اجرای چنین طرحی در آموزش و پرورش و برای معلمان است .
برای من بسی مایه تاسف است که مسئولان وزارت آموزش و پرورش حتی نظر کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس را هم در این مورد جویا نشده اند .
علی الهیار ترکمن برای توضیح و تشریح طرح معلم تمام وقت در استودیو الفبا البته بدون " حضور خبرنگاران " حضور پیدا می کند .( این جا )
و برای چندمین بار همان حرف های تکراری قبلی را تحویل مخاطبان و معلمان می دهد البته این حرف ها هم خیلی دارای اصول ثابت و مشخصی نیستند و تغییر می کنند .
یک بار گفته می شود 25 درصد فوق العاده ویژه بعدا به حق شغل و شاغل تغییر پیدا می کند و دست آخر هم میزان به 18 درصد کاهش پیدا می کند .
وقتی آموزش و پرورش و معلمان جایگاهی قابل توجهی در نظام بودجه ریزی و تخصیص اعتبارات ندارند چه فرقی می کند که در مورد آن ها قانون مدیریت خدمات کشوری حاکم باشد و یا قانون دیگری که آقایان از آن حرف می زنند تصویب شود ؟ الهیار ابتدا میزان مبلغ را اعلام نمی کند و تاکید می کند که نیاز به محاسبات ریز دارد اما ناصر سلیمان زاده معاون اداره کل امور اداری و تشکیلات وزارت آموزش و پرورش در سومین جشنواره دستاوردهای کانونهای فرهنگی و تربیتی که در اردوگاه شهید باهنر تهران برگزار شد می گوید : " این میزان فوق العاده ویژه بر اساس میزان سابقه کار بین ۲۸۰ تا ۶۰۰ هزار تومان است و به عنوان مثال اگر فردی ۲۷ سال سابقه داشته باشد، ۶۰۰ هزار تومان به حقوقش اضافه میشود و ۱۸ میلیون تومان هم به پاداشش اضافه می شود. ( این جا )
موضوعی که برخی از مسئولان وزارت آموزش و پرورش مانند چهاربند ، الهیار ترکمن و سلیمان زاده و حتی برخی از نمایندگان مجلس مانند میرزاده به عنوان سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در مورد آن دائما صحبت می کنند این است که قانون مدیریت خدمات کشوری به معلمان " نگاه کارمندی " دارد .
این مواضع در برابر کسانی بیان می شود که می گویند علی رغم تصویب بیش از یک دهه قانون مدیریت خدمات کشوری هنوز بسیاری از مواد آن برای معلمان اجرا نشده است .
به بارو من در حال حاضر شان " معلم " به لحاظ حقوقی و معیشتی از بسیاری از کارمندان دولت هم کم تر و پایین تر است .
به عنوان مثال به بند 5 از ماده 68 قانون مدیریت خدمات کشوری اشاره می کنم :
" 5- فوقالعاده شغل برای مشاغل تخصصی، متناسب با سطح تخصص و مهارت ها ، پیچیدگی وظایف و مسؤولیت ها و شرایط بازار کار با پیشنهاد سازمان و تصویب هیأت وزیران برای مشاغل تا سطح کاردانی حداکثر (700) امتیاز و برای مشاغل هم سطح کارشناسی حداکثر(1500) امتیاز و برای مشاغل بالاتر حداکثر (2000) امتیاز تعیین می گردد.. این فوق العاده با رعایت تبصره این ماده قابل پرداخت می باشد. "
حال پرسش این است که چرا وزارت آموزش و پرورش و یا شورای توسعه مدیریت که طرح معلم تمام وقت را تصویب کرده است حداکثر امتیاز را حداقل برای دارندگان مدارک بالا در آموزش و پرورش مجاز نمی داند ؟
آیا این تناقض نیست ؟
وقتی آموزش و پرورش و معلمان جایگاهی قابل توجهی در نظام بودجه ریزی و تخصیص اعتبارات ندارند چه فرقی می کند که در مورد آن ها قانون مدیریت خدمات کشوری حاکم باشد و یا قانون دیگری که آقایان از آن حرف می زنند تصویب شود ؟ تاکنون اکثریت مطالب و نقدهایی که در ارتباط با طرح معلم تمام وقت صورت گرفته است اختصاص به معلمانی دارد که یا در آستانه بازنشستگی قرار داشته و یا بازنشسته شده اند و یا سنوات قابل توجهی از خدمت آنان گذشته است
بارها از زبان منتقدان و مخالفان طرح معلم تمام وقت بیان شده است که اجرای این طرح کیفیت آموزشی را به حداقل و یا صفر خواهد رساند .
این جا است که باید نوع و جنس کار " معلم " و " کارمند " باید مشخص و متمایز شود .
در واقع ماهیت کار یک معلم که با روح و اندیشه و تفکر و ساختن آن ها در ارتباط است با سایر کارمندان و به ویژه پشت میز نشینان وزارتخانه به کلی متفاوت است .
اگر معلمان با ماهیت کار خود احتمالا آشنا نیستند و یا از اهمیت حرفه خود آگاهی ندارند و یا نسبت به آن بی تفاوت هستند به جای پاک کردن صورت مساله باید در نحوه گزینش ، جذب و نگهداشت منابع انسانی تجدید نظر کرد .
اما طراحان و یا مدافعان این طرح در این موارد سکوت کرده و از کنار آن می گذرند ...
برای من بسی موجب تاسف و تاثر است که مسئولان وزارت آموزش و پرورش در طول کار و خدمت یک معلم نسبت به شرایط کاری مانند تراکم کلاس و یا ساعت کار استاندارد معلمان بی تفاوت هستند اما دائما می گویند که اجرای این طرح در محاسبه احکام و حقوق بازنشستگی منظور خواهد شد ؛ گویا برای این مسئولان پس از خدمت مهم تر از حین خدمت است .
آیا این مسئولان واقعا دلسوز معلمان هستند ؟
بارها مشاهده کرده ام که مسئولان این وزارتخانه و به ویژه معاون توسعه مدیریت و پشتبیانی منتقدان را بی سواد و یا ناآگاه نسبت به اصول کار معرفی می کنند اما در گفت و گوی رادیویی حضور پیدا نمی کنند و یا در استودیو الفبا تذکر می دهند که خبرنگاری حضور نداشته باشد و یا از خبرنگاران ضعیف و " کارمند صفت " برای گفت و گو دعوت می کنند . ( این جا )
برای بحران کمبود معلم راه حل ساده ای وجود دارد .
اگر قرار است فرضا تا سال 1404 حدود 500 هزار معلم از چرخه آموزش خارج شوند طبیعی است که قانون اجازه ورود همین تعداد را به وزارت آموزش و پرورش مطابق موازین قانونی می دهد .
پس مشکل کجاست ؟
مشکل آن است که این روسا اصرار دارند که این ظرفیت باید توسط دانشگاه فرهنگیان پر شود .
دانشگاهی که هنوز نه بودجه اش واقعی است ، نه مصاحبه هایش برای جذب و گزینش نیرو حرفه ای و استاندارد است و نه معلم حرفه ای تحویل سیستم می دهد .
تا حدود 8 سال آینده سالی به طور متوسط 60 هزار معلم بازنشسته خواهند شد .
رئیس دانشگاه فرهنگیان حتی با 3 ساله کردن دوره کارشناسی که کاری غیرعلمی و غیرکارشناسانه است ادعا می کند که قادر به تامین سالانه 40 هزار معلم برای وزارت آموزش و پرورش است .
پرسش آن است که چرا از ظرفیت ماده 28 اساسنامه دانشگاه فرهنگیان درست و منطقی استفاده نمی شود ؟
بارها نسبت به موازی کاری در دستگاه های مختلف گفته و هشدار داده شده است .
چرا از ظرفیت دانشگاه ها و موسسات معتبر علمی برای جذب بهترین ها در ورودی آموزش و پرورش درست استفاده نمی شود ؟
استدلال این روسا برای به کارگیری انحصاری دانشگاه فرهنگیان استناد به برنامه ششم توسعه است اما تناقض این است که دانشگاه فرهنگیان با اساسنامه خود رسمیت پیدا می کند .
رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش می گوید : ( این جا )
" «از دانشگاه فرهنگیان خواستیم که از حداکثر ظرفیت خود برای تأمین نیروی انسانی دوره ابتدایی استفاده کند و آن را اولویت قرار دهد. تصور میکنم کم شدن و کوتاه شدن دوره کارشناسی هم بتواند کمک کند تا معلمان و دانشجو معلمانی که جذب میشوند هرچه زودتر به مدارس ابتدایی وارد شوند و جبران سریعتر کمبود نیروی انسانی اتفاق بیافتد.»
پرسش اول از خانم حکیم زاده که عضو هیات علمی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران آن است که چرا چنین فرمول هایی را به شورای آموزشی دانشکده خود پیشنهاد نمی دهد ؟
آیا شده است که این مقام وزارت آموزش و پرورش به این پرسش پاسخ دهد که دانشجویان را در دانشکده خود و سایر دانشکده ها برای کجا تربیت می کنند ؟ اگر معلمان با ماهیت کار خود احتمالا آشنا نیستند و یا از اهمیت حرفه خود آگاهی ندارند و یا نسبت به آن بی تفاوت هستند به جای پاک کردن صورت مساله باید در نحوه گزینش ، جذب و نگهداشت منابع انسانی تجدید نظر کرد
این همه صرف بودجه و منابع و اعتبارات برای تربیت و فارغ التحصیلان بیکار است ؟
آیا شده است که این عضو هیات علمی یک دانشگاه معتبر در شورای معاونین وزارت آموزش و پرورش از این پیشنهادات و نیز شان علمی خود دفاع کند ؟
اما بخش مهم ماجرا آن است که این مقامات به قول خودشان می خواهند بهره وری را در آموزش و پرورش با قرائت خودشان اجرا کنند .
به قول خودشان معلمان را در برابر مشوق های اندکی که میزانش چند درصد ناقابل از تکالیف قانونی است " تمام وقت " کنند و موجب صرفه جویی در اعتبارات شوند و عدد بودجه پرسنلی را در بودجه ریزی کاهش دهند و از سوی دیگر برای شیرین کردن و موجه جلوه دادن خود نزد مقامات بالادستی عنوان کنند که قبلی ها نتوانستند اما ما انجام دادیم .
به باور من طراحان و مدافعان طرح من درآوردی " معلم تمام وقت " نه آموزش و نه ماهیت کار معلمی را می شناسند و نه دلسوز معلمان .