در نقل قولی ظریف از آدام کاهان درباره وضعیت آفریقای جنوبی قبل از پایان یافتن آپارتاید آمده است: زمانی که ما با مشکلات کمرشکن در کشورمان روبه رو بودیم، برای حل این مشکلات دو راه داشتیم:
یک راه حل عملی و یک راه حل معجزه آسا.
راه عملی اینکه همه زانو بزنیم و دعا کنیم تا چند فرشته از بهشت بیایند و مشکلاتمان را حل کنند!
راه حل معجزه آسا اینکه همه دور هم بنشینیم و گفت و گو کنیم و راهی برای حل مشکلاتمان بیابیم.ممکن است بگویید احتمالا در نقل قول اشتباه کرده ام و جای راه حل عملی و معجزه آسا را اشتباه نوشته ام. نه! دقیقا درست نوشته شده است.
نمی شود دگم بود. مستبد بود. گوش های سنگین داشت. گفت و گو نکرد اما انتظار داشت که مسیر سرنوشت ما تغییر کند گاهی روبه روی هم نشستن و در رابطه با مسايل و موضوعات گفت و گو کردن از طلب چند فرشته برای سروسامان دادن به اوضاع دشوارتر و معجزه آساتر است. این زمانی است که مهارت گفت و گو نداشته باشیم.
حسن قاضی مرادی جامعه پژوه سرشناس در کتاب شوق گفت و گو می گوید: چه بسیار با تک گویی و تک صدایی در جامعه مان مواجه هستیم و از آن رنج می بریم و [در عین حال] چه بسیار در عصر حاضر از لزوم گفت و گو در همه مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سخن گفته ایم. (برداشتی از نوشته درخشان دکتر مصطفی صفدری) بیاموزیم گفت و گو با شنیدن آغاز می شود. در حالی که ما از گفت و گو، گفتنش را بلدیم نه شنیدن
تحلیل و تجویز راهبردی
در هر جمعی کوچک یا بزرگ؛ از خانواده و محله بگیرید تا شهر و کشور برای توسعه یافتگی نیازمند دو گام بلند هستیم:
تشخیص موضوعات راهبردی و توافق بر اقدامات راهبردی. حالا این اقدامات راهبردی در سطوح مختلف اسامی مختلفی به خود می گیرند مانند سیاست، استراتژی، راهبرد، پروژه های توسعه ای و ... اسامی مختلف اند اما توسعه مدیون این دو چیز است: اول اینکه ما مهم ترین مسایل خود را تشخیص دهیم و دوم اینکه بر راه حل های مواجهه با آنان تفاهم کنیم.
برای گام اول (= تشخیص موضوعات راهبردی)، باید نگاهی پیچیده، پویا و چندسطحی داشته باشیم و این نیازمند آن است که علاوه بر آنکه زبان گویایی داشته باشیم، گوش شنوایی هم داشته باشیم. مسایل پیچیده را نمی توان بر اساس فهم ساده و عوامانه و اولیه صورت بندی و فهم کرد.
گفت و گو شرط لازم برای تشخیص مسایل راهبردی است. تشخیص و تعریف دقیق مسایل راهبردی نیازمند چندجانبه اندیشی است و چندجانبه اندیشی نیازمند چندگویی است و نه تک گویی و تک صدایی.
برای گام دوم (= توافق بر اقدامات راهبردی) نیز نیازمند تبدیل منافع متزاحم به منافع متقابل هستیم. به زبان ساده تر دستیابی به شرایطی که اکثریت در آن برنده اند. یک بازی برنده برنده برنده پایدار. چرا نگفتم برنده-برنده و بیشتر کلمه برنده را تکرار کردم؟ چون در مناسبات اجتماعی تعداد بازیگران بیشتر از دو است. دستیابی به توافق (تبدیل تخاصم و تزاحم منافع به تفاهم و منافع متقابل) نیز نیازمند گفت و گو است.
حالا نگاهی بیاندازید به فهرستی از دغدغه های کشور و صادقانه بگوییم که در کشور ما در مورد کدام یک از این ها تفاهم و توافق ملی بر سر راه حل ها وجود دارد؟
بازار آزاد و نقش بخش خصوصی
رابطه با دیگر کشورها به ويژه آمریکا، عربستان و سوریه
آزادی های اجتماعی
نقش و جایگاه احزاب
آب و محیط زیست
جهانی شدن
بحران گفت و گو و تفاهم جدی است. چه کنیم و چه می توان کرد؟
1- بیاموزیم گفت و گو با شنیدن آغاز می شود. در حالی که ما از گفت و گو، گفتنش را بلدیم نه شنیدن.
2- گفت و گو را از خانواده شروع کنیم. حکمرانان آتی این کشور اکنون در دوران جوانی و نوجوانی به سر می برند. نسل قبلی در آموزش گفت و گو به ما کوتاهی کرد. ما در آموزش آن به نسل آینده ساز بعدی کوتاهی نکنیم.
3- گفت و گو را تمرین کنیم. به ويژه اینکه قضاوت خود را معلق کنیم. فعالانه گوش کنیم. یعنی در حین گوش دادن سعی نکنیم که دنبال جواب باشیم .
4- این جملات را به فرهنگ لغات خود بیافزاییم:
الف) حق با شماست. ب) من اشتباه کردم! ج) در این موضوع صاحب نظر نیستم یا اکنون تسلط کافی ندارم بگذارید بیشتر مطالعه یا تفکر کنم. د) نظر شما از نظر من بهتر است.
5- ساده (به دور از پیچیده گویی و قلنبه سلنبه گویی)، محترمانه (به دور از توهین و تحقیر و تهمت) و عقلایی (همراه با محاسبه و دلایل روشن و استدلال های مشخص) صحبت کنیم.
خداوند فرمود سرنوشت هیچ ملّتی را تغییر نمی دهم مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! فقط کافیست لحظه ای در این گفتار صریح و شفاف تامل کنیم. نمی شود دگم بود. مستبد بود. گوش های سنگین داشت. گفت و گو نکرد اما انتظار داشت که مسیر سرنوشت ما تغییر کند. پس برای حل مشکلات مان هم دعا کنیم و هم گفت و گو. هم خود را تغییر دهیم و هم خدا را بخوانیم.
شبکه استراتژیست