گروه گزارش/
امروز دوشنبه 29 خرداد نشست تخصصي «بررسي و تحليل چالش هاي تحصيلي دانش آموزان اتباع خارجي در ايران » به منظور بررسي ابعاد مختلف و چالش هاي آموزشي، تربيتي و تحصيلي دانش آموزان اتباع خارجي با مشارکت نمايندگان قوه قضائيه، نیروی انتظامی و وزارتخانه هاي كشور، امور خارجه، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و آموزش و پرورش به میزبانی « شورای عالی آموزش و پرورش » در محل سالن جلسات دبيرخانه برگزار گردید .
در این نشست از رسانه ها برای پوشش خبری دعوت به عمل آمده بود و مشروح نشست از طریق « شبکه شاد » وزارت آموزش و پرورش به صورت زنده پخش گردید .
در این نشست همه ی سخنرانان موفق به بیان دیدگاه های خود و نهاد متبوع خویش در زمان مقرر شدند اما همان گونه که انتظار می رفت با وجود آن که نمایندگان ارکان حاکمیت در نشست شورای عالی آموزش و پرورش حضور داشتند اما اکثریت قریب به اتفاق آنان نه در مقام « پاسخ گو » بلکه در مقام « پرسش گر » و حتی « طلبکار » هم ظاهر گردیدند .
نکته ی قابل توجه و البته قابل تقدیر این بود که به ابتکار روابط عمومی شورای عالی آموزش و پرورش زمان ایراد سخن برای هر یک سخنرانان در صفحه مانیتور ظاهر می شد و پس از پایان وقت مقرر شروع به زدن زنگ ( آلارم ) می کرد و این موجب شد که مدیریت زمان در نشست ها به خوبی و به صورت منطقی رعایت گردد .
آن چه می شد از فحوای کلام و محتوای سخنرانان فهمید این بود که تقریبا همه ی آنان در دو محور یا چالش متفق القول بودند :
نخست آن که آمار دقیق و یا قابل استنادی در مورد تعداد اتباع ساکن در ایران وجود نداشت و مساله ی مهم این که هیچ گونه تعامل و یا ارتباط سازنده ای میان دستگاه ها و نهادهای مذکور برای بررسي و تحليل چالش هاي تحصيلي دانش آموزان اتباع خارجي در ايران مشاهده نمی شد .
در اثبات این مدعا همین بس زمانی که نماینده مقطع ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در حال سخنرانی و بیان برخی آمارها بود ؛ نماینده قوه قضائیه از وی درخواست کرد که این آمار در اختیار این نهاد قرار گیرد .
پاسخ مدیرکل دفتر آموزش دبستانی وزارت آموزش و پرورش قابل تامل بود . ایشان در پاسخ گفت که پس از هماهنگی با واحد حراست می تواند این آمار را داشته باشد .
نماینده ی مرکز امور بین الملل و مدارس خارج از کشور وزارت آموزش و پرورش با انتقاد از عملکرد برخی نهادها و دستگاه ها در موضوع « اتباع » به صراحت اظهار کرد که مگر وزارت آموزش و پرورش چقدر امکانات و منابع دارد تا در اختیار اتباع قرار دهد ؟
وی با انتقاد از عملکرد وزارت کشور در این موضوع عنوان کرد که وزارت کشور به سازمان های بین المللی اجازه ی ورود به موضوع را نمی دهد .
از آن جا که این برنامه به صورت زنده در شبکه شاد پخش می شد برخی سخنرانان اظهار می کردند که برخی آمارها را به این دلیل نمی توانند بیان کنند .
حتی در پایان این نشست و زمانی که از عملکرد قوه قضائیه انتقاد شد ؛ نماینده قوه قضائیه بیان کرد که در صورت امکان پخش این نشست را در شبکه شاد متوقف کنند .
« علی پورسلیمان مدیر صدای معلم » خطاب به ایشان گفت که اصل بر « شفافیت » باید باشد و اگر شاد نباشد رسانه ها که حضور دارند .
مدیر صدای معلم تاکید کرد زمانی که چنین فضای امنیتی و بی اعتمادی میان نهادهای درون حاکمیت حکمفرما باشد انتظار دارید چنین نگاهی در مورد اتباع و مردم نباشد ؟
برخی سخنرانان نشست بر این موضوع تاکید می کردند که باید با اتباع به گونه ای رفتار شود که آنان در آینده سفیر جمهوری اسلامی ایران باشند .
در این نشست « حسین ریاحی نژاد » مدیر ( پیشین ) کمیسیون اساسنامه ها و مقررات تحصیلی شورای عالی آموزش و پرورش گفت : « دوستانی که از سایر دستگاه ها تشریف آورده اند انتظار این بود که اقدامات دستگاه شان را در حوزه اتباع بگویند.
متاسفانه چهل سال است که ما مهاجر پذیر هستیم. در این چهل سال با نگاه تهدیدی به این موضوع نگاه کردیم. یعنی نگاه امنیتی کردیم. با نگاه موقتی به حضور اتباع افغان نگاه کردیم ولی این گونه نیست. طرف سی سالش است و زادگاه او ایران است. شهروند درجه دو حساب می شود و از حقوق اندک انسانی برخوردار نیست. حتی یک گواهی نامه نمی تواند بگیرد. یک کارت بانکی نمی تواند بگیرد. از این شهر به این شهر نمی تواند برود فقط در محدوده جایی که اسکان پیدا کرده است حق رفت و آمد دارد. واقعا چون نگاه ما موقتی است روی حوزه تعلیم و تربیت آن کار نکردیم... »
مشروح این نشست در « صدای معلم » منتشر خواهد گردید .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
ما را برای رقابت تربیت کردهاند .
برای ربودن موفقیت از دست همکلاسی، .
برای شاگرد اول شدن، برای رتبه بالاتر در کنکور، برای کنار زدن همکاران به قصد مدیر شدن، برای سبقت گرفتن در رانندگی و جلوتر بودن به هر قیمت .
تربیت ما بر مبنای قیاس شکل گرفته است ؛ هر کی زودتر، هر کی بزرگتر، هر کی زیباتر، هر کی پولدارتر و این گونه در نهاد ما همواره جنگی نهفته است برای « ترین » شدن.
ما محتاج یک انقلاب تربیتی هستیم، پس فرزندانمان را آن گونه که خودمان تربیت نشدیم، تربیت کنیم .
برای صلح، برای با هم بودن، برای گفت و گو کردن و برای همیاری و برای « باهم » زندگی کردن، شاید ناگزیر شدیم که در خودمان نیز نوسازی تربیتی کنیم . »
( مجله دیالکتیک تنهایی )
ویدئوی زیر را در کلاس درس برای دانش آموزان نشان داده و نظرات آنان را جویا شدم .
برخی نظرات اظهار شده به شرح زیر بودند :
- آن جا ژاپن است و این جا ایران .
- ما کشور جهان سوم هستیم .
- این ژاپنی ها هم یک جورایی اُسگل هستند . واقعا بیکار هستند .
- فیلم تبلیغاتی است .
- هر مسیری که خلوت باشد ، باید از همان مسیر رفت . خب که چه ؟
- این مملکت درست نمی شود . تا بوده همین بوده .
برخی دانش آموزان هم از تجربیات خود هنگام سوار شدن در مترو می گفتند و با مسخره کردن رفتارهای افراد ، قهقهه می زدند ...
چندی پیش ؛ آقای محمدرضا اسلامی ، یادداشتی با عنوان «کودکان کنسروی و توسعه » را در کانال تلگرامی خود منتشر کرد که به شدت مورد توجه کاربران به ویژه گروه های معلمی و حتی کنش گران آنان قرار گرفته و به قولی معروف « وایرال » شد . ( 1 )
در این مورد بسیار اندیشیدم که چرا این مطلب آقای اسلامی آن قدر محبوب شده است . آیا موردی بوده که ولی یک دانش آموز صرفا به این خاطر که معلم حاضر به پذیرفتن دانش آموز در کلاس درس نشده با « قمه » وارد مدرسه شود و فضای رعب و وحشت ایجاد کند و بعدا کلیپی پخش کند و عنوان کند که خواسته است با این کار روی معلم و بقیه را کم کند و البته خود را دست آخر « سرباز مدافع حرم » هم بنامد ؟
نخستین فرضیه ای که به ذهن می رسد آن است که بر اساس یک رسم و عادت نانوشته ایرانی ها عادت دارند که یکدیگر را در یک تراز ببینند و اگر هم فردی از آنان بخواهد « متفاوت » باشد سعی می کنند به گونه ای یا او را در خود « استحاله » کنند و یا به کلی حذف کنند .
در محافل و در مجالس هم سعی می کنند تا می توانند بدبختی ها و ناکامی های خود را با همدیگر به اشتراک بگذارند .
این که یک فرد تحصیل کرده و خارج رفته در سطح آقای اسلامی نظام آموزشی ژاپن را این گونه زیر سوال ببرد برای « ما » ها که در در نظام آموزشی کاری نکرده ایم به گونه ای تسلی بخش است و ما را آرام می کند .
اسلامی در بخشی چنین می نویسد :
« آقای دکتر محمود گلزاری (به عنوان یک روان شناس مبرّز و با تجربه) معتقد است که مدارس اسلامی (مذهبی) بهداشت روحی کودک را خراب می کنند. این را کسی می گفت که خودش مذهبی و متدین است ولی دانشِ روان شناسی به او آموخته بود که عمدۀ آنچه در مدارس مذهبی ما (در تهران) رخ می دهد، در کوتاه مدت، ظاهرا عالی، ولی در بلندمدت، ویرانه است. همین ماجرا به شکل بدتر و گسترده تر در سیستم آموزشی ژاپن برقرار است . »
سعی کردم از میزان و نوع تحصیلات این آقای دکتر مطلع شوم چون گزاره بالا مبین صریح این موضوع است که ایشان خود را در « علم تربیت » و « علم پداگوژی » صاحب نظر می داند و یا حداقل خود را هم تراز آقای دکتر محمود گلزاری پنداشته است .
در پروفایل ایشان چنین آمده است :
« یادداشت های محمدرضا اسلامی
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتاب زده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاری ها، در حد امکان . »
در رزومه ی ایشان می خوانیم :
« پژوهشگر مقطع پسادکترا در دانشگاههای ایالتی میشیگان و کلمسون کارولینای جنوبی در مهندسی آتش و انفجار . »
نخستین پرسشی که به ذهن می رسد آن است که به عنوان مثال « من معلم » آیا می توانم در مورد « مهندسی آتش و انفجار » و یا نظایر آن نظر دهم ؟ پس چگونه است که در این کشور هر فردی صرف نظر از میزان دانش و تخصص خود را صاحب نظر در آموزش و تربیت می داند ؟ و در مورد آن به راحتی اظهار نظر می کند ؟
آیا این مساله نشان دهنده آن نیست که واقعا در ایران فهمی از علم تعلیم و تربیت و نیز جایگاه آموزش وجود ندارد و هر کسی به خود اجازه می دهد که تجارب موردی خود را به عنوان « اصول » به خورد افکار عمومی بدهد و یا بر اساس « توهم » داشتن تحصیلات بالا خود را در این گونه مسائل « صاحب نظر » بپندارد ؟
آیا افرادی چون اسلامی ها تاکنون در مدارس دولتی از نوع « عادی » تدریس کرده اند که بدانند واقعا چالش های نظام آموزشی چه هستند و یک معلم در این کلاس ها چگونه می گذارند ؟
من تاکنون به ژاپن نرفته ام اما آقای دکتر که بر اساس مطالب کانال شناخت کاملی از کشور چشم بادامی ها دارد این است که آیا در ژاپن سابقه داشته که دانش آموزی صرفا به خاطر اخراج توسط یک معلم در حین تدریس و با چاقو به سمت وی حمله ور شود و معلم را سلاخی کند ؟
دانش آموزان ژاپنی چگونه به معلمان شان احترام می گذارند ؟ جامعه این قشر فرهنگ ساز را چگونه تکریم می کند ؟
آیا موردی بوده که ولی یک دانش آموز صرفا به این خاطر که معلم حاضر به پذیرفتن دانش آموز در کلاس درس نشده با « قمه » وارد مدرسه شود و فضای رعب و وحشت ایجاد کند و بعدا کلیپی پخش کند و عنوان کند که خواسته است با این کار روی معلم و بقیه را کم کند و البته خود را دست آخر « سرباز مدافع حرم » هم بنامد ؟ و آیا در ژاپن موردی بوده که فرزندان و یا نوادگان کسانی که در جنگ جهانی دوم کشته شدند چنین رفتار طلبکارانه ای را با دیگران در پیش بگیرند ؟
آیا اگر در ژاپن این خشونت علیه مدارس به کرات رخ دهد ؛ قانون گذاران و تصمیم گیرندگان کشور را به تکاپو نمی اندازد که تدبیری برای این مسائل بیندیشند و یا آن که مانند کشور ما هر کسی به فکر خویش و منافع خودش و یا همفکرانش باشد ؟
آیا آقای اسلامی آخرین نتایج آزمون های معتبر بین المللی « تیمز و پرلز » را مطالعه کرده تا به عمق « بی سوادی دانش آموزان ایرانی » پی ببرد ؟
آیا ایشان می داند ژاپن و برخی کشورهای آسیای جنوب شرقی معمولا در رتبه های نخست این آزمون ها قرار دارند ؟
آیا آقای اسلامی که ماحصل و برون داد نظام آموزشی ژاپن را « کودکان کنسروی » می نامد و می خواند می تواند گزارشی مستند و دقیق از وضعیت « انواع سواد » مطابق تعریف یونسکو در کشور ژاپن و نظام آموزشی آن ارائه کند ؟
آیا آقای اسلامی تاکنون سری به مدارس دولتی مناطق محروم زده تا حداقل صندلی معلم را که معلم در برابر آن و در برابر دانش آموزان می نشیند نظاره کند ؟
آقای اسلامی که سیستم آموزشی کشور ژاپن را بیمار می داند و بهداشت روانی و سلامتی آن را زیر سوال می برد ؛ آیا می داند که بر اساس آمارهای رسمی مسئولان و آن هم چند سال پیش ، بیش از 30 درصد دانش آموزان ایرانی دچار اختلالات روانی هستند ؟ در حالی که ممکن است آمارهای غیررسمی بیش از این باشد . ( این جا )
تردیدی نیست که هیچ نظام آموزشی در جهان بدون نقص نیست اما مساله این جاست که ما بدون توجه به مسیری که کشورهایی مانند ژاپن برای « توسعه » طی کرده اند و ما هنوز در کوچه ی اول هم نیستیم هشدار می دهیم که یک موقع خدای ناکرده و عاقبت مانند آن ها نشویم !
آیا نسخه ی آقای اسلامی که در آخر ارائه می کند این است که کاری انجام دهیم و یا برنامه ای بنویسیم که که خوشایند فرهنگ ی جامعه ی ما باشد ؟
فرهنگی که انواع تعارض ها و تضادها را بدون توجه به منطق دیالکتیک و گفت و گو در کنار هم قرار می دهد و نسخه ای می سازد که نظیرش و مهم تر از آن نتایج و عوارض اش در هیچ کجای جهان یافت نمی شود و مهم ترین مشخصه اش ترویج و گسترش فرهنگ تظاهر و نمایش و منفعت طلبی است ؟
اگر در فیلم طی کردن پلکان توسط مردم ژاپن بر اساس مسیر تعریف شده و قانونی ، هم نوایی و همراهی همگانی را می بینیم و حتی یک نفر وارد مسیر دیگران نمی شود ؛ اما در کشوری مانند ایران جوهر این هم نوایی و همراهی در بسیاری از موارد نقض صریح « حقوق شهروندی » و نیز به رسمیت نشناختن « حوزه خصوصی » و خلط کردن آن با « حوزه عمومی » و اصرار در این مفهوم غلط و بربریت گونه است .
به راستی ؛
کدامین تربیت مطلوب است و به درد « توسعه » می خورد ؟
( 1 )
« ویدئویی در شبکه های اجتماعی دست به دست می شد که یک مدرسۀ ابتدایی ژاپنی را نشان می دهد که بچه ها خودشان مدرسه و کلاسِ درسشان را تمیز می کنند. همچنین نشان می دهد که کودکان مدرسه ابتدایی بعد از عبور از خیابان، بر می گردند و به سمت ماشینهایِ ایستاده در خیابان (با احترام) تعظیم می کنند. این ویدئو با «تحسین» مخاطبان مواجه شد.
به شخصه جزء کسانی بودم که از اوایل ورود به ژاپن، این همه نظم و سیستم را تحسین می کردم.
مطالب مختلفی هم در این خصوص نوشتم (مثلا این و این حتی زمانی که در آزمایشگاه فولاد دانشگاه کوبه، روز آخر سال بچه های دانشجوی ارشد و کارشناسی، «خانه تکانی » (اوسوجی ) می کردند، متنی نوشتم و این رفتارها را تحسین کردم.
گویا زمان لازم بود تا چند سال بگذرد و متوجه بشوم که چقدر این سیستم بیمار است و چقدر بهداشتِ روانی و روحی انسان را خراب می کند. آقای دکتر محمود گلزاری (به عنوان یک روان شناس مبرّز و با تجربه) معتقد است که مدارس اسلامی (مذهبی) بهداشت روحی کودک را خراب می کنند. این را کسی می گفت که خودش مذهبی و متدین است ولی دانشِ روانشناسی به او آموخته بود که عمدۀ آنچه در مدارس مذهبی ما (در تهران) رخ می دهد، در کوتاه مدت، ظاهرا عالی، ولی در بلندمدت، ویرانه است. همین ماجرا به شکل بدتر و گسترده تر در سیستم آموزشی ژاپن برقرار است.
آن بچۀ کلاس سوم ابتدایی که بعد از عبورِ از خیابان بر می گردد و «تعظیم» می کند (و رو به ماشینهای خیابان که قبل از خطِ عابر متوقف شده اند) احترام می گذارد، او «کودکی» (به آن مفهومی که دکتر محسن رنانی می گوید) ندارد، بلکه او را در اوج سنینِ پرطراوت کودکی، در چنان «قوطیِ کنسِرو» تنگ و صلبِ از بایدها و نبایدها کرده اند، که ثمره اش در بزرگسالی می شود انسانی پر وسواس، خجالتی، (بعضا) همراه با انواع تیک های عصبی، و مقداری از خمیر مایۀ خشم.
این مانند همان دختر نوجوانی است که در اوج سنین با طراوت کودکی و نوجوانی، او را در چادر مشکی قرار می دهیم و بعد افتخار می کنیم که ببین، چقدر تربیتِ نظام مند و ارزشمندی را انتخاب کرده ایم! امتداد و ادامۀ آن کودکی و آن نوجوانی را باید در سی و شش/هفت سالگی دید که ثمره اش چه می شود؟
در دانشگاه کیوتو، به دفتر ریاست مرکز مطالعات زلزله دانشگاه رفته بودم. این مرکزی است که جزء برترین مراکز مطالعات زلزله در دنیا محسوب می شود و برترین اساتید دانشگاههای آمریکا، دورۀ فرصت مطالعاتی خود را به این مرکز می آیند. در دفتر ریاست مرکز جلسه ای بود. بعد از جلسه (وقتی که همه رفته بودند) رئیس مرکز زلزله پرسید: وضعیت پیشرفتِ پایان نامه ات چطور است؟ چه زمانی فارغ التحصیل می شوی؟ توضیحاتی دادم و همزمان گلایه کردم که استاد راهنمایم قدری بد اخلاق است و این بد اخلاقی هایش، گاه باعث کند شدنِ مسیر پایان نامه می شود. گفت بداخلاقی؟! دست بردار. بعد به گوشه اتاق اشاره کرد و گفت: اینجا را می بینی؟ من دانشجویان دکترایم را می آورم اینجا و چنان می بندمشان به رگبار سوال و فریاد و چنان تحت فشاری قرارشان می دهم که همین گوشه می ایستند و گریه می کنند (یعنی که برو آقا جان بداخلاقیِ استاد که چیزی نیست!)
این «امتدادِ» همان مسیر بیمار است که در بالا اشاره شد. اینکه تصوّر کنی در گوشۀ آن اتاق مجلل مرکز پژوهشی، دانشجویِ دکترا ایستاده و گریه می کند. مسلّم است که همان دانشجوی دکترا، وقتی که استاد شد، بلایی بر سر دانشجوی دکترایش می آورد، که آن بدبخت هم بایستد و گوشه ای گریه کند.
سخن پایانی:
همین خطا ممکن است در مورد آمریکا نیز رخ دهد: الگوی آمریکایی که بیشتر بر خلاقیت، فردگرایی و انعطاف و آزادی تاکید دارد. نکته همین است که باید دید «امتدادِ» آن رفتارِ کودکی (مثل امتدادِ تعظیمِ به ماشین و چادر در ده سالگی) به کجاها می رسد؟ وگرنه «در لحظه دیدنِ» امور و تحسین کردن، که هُنری نیست.
درد از اینجا آغاز شد که ما همیشه در دیدنِ «اکستریم» ها (چه ژاپن باشد و چه آمریکا و چه هر کشور دیگری)، به وجد می آئیم. حکایتِ همان گزارشِ بازدید آقای حدادعادل از مدرسه ابتدایی ژاپنی (که در کتابهای دورۀ دبیرستانِ ما چاپ شده بود) و حکایت همان دو/سه مقاله خودم که در سالهای نخست تحصیلم در ژاپن، به «تحسین» از سیستم آموزشی نوشته بودم.
دقت کنیم که ما نیز اگر در جستجوی توسعه هستیم باید در مدارس خود سخت کوشی، انضباط، کار گروهی و خلاقیت، انتقادگری و انتقادپذیری... را پرورش دهیم و می دانیم که آن نظم ژاپنی (با معایبش) بهتر از بی سیستمی و بی نظمی و شلختگی است، اما خاطرمان باشد که وقتی به تحسین از یک «رفتار» یا یک «ساختار» می پردازیم، همۀ وجوه ماجرا را دیده باشیم و ببنیم «امتدادِ مسیر» قرار است به کجاها ختم شود؟ از ژاپن الهام بگیریم اما لزوما کپی-پیست . »
(Copy-Paste) راه حل نیست.
داگلاس نورث برنده نوبل اقتصاد در مورد آموزش و تربیت سخن ژرفی دارد . او می گوید اگر می خواهید بدانید کشوری در آینده توسعه می یابد یا نه، اصلا سراغ فن آوری کارخانه و ابزاری که استفاده می کند نروید؛ اینها را به راحتی می توان دزدید یا کپی کرد! برای دیدن توسعه بروید ببینید در دبستان ها و پیش دبستانی ها چگونه بچه ها را آموزش می دهند ؛ اگر کودکان شما را پرسش گر، خلاق، صبور، دارای روحیه گفت و گو ، تعامل، مشارکت در کار تیمی بار آورند، اینها انسان هایی خواهند شد که می توانند توسعه ایجاد کنند...
به نظرم ما ایرانیان، هنوز اهمیت آموزش و پرورش را در نیافته ایم .
بنگرید احوال معلمان و مدارس ما و...
گریزی به تاریخ می زنم:
امیرکبیر دارالفنون را حتی دو سال زودتر از دارالفنون ژاپن تاسيس کرد اما پس از کشته شدنش، آن دارالفنون که قرار بود انسانِ جدیدی تربیت کند به وضعی افتاد که جان کلام را «فورو كاوای» ژاپنی که سی سال بعد در ۱۸۸۰ ، از آن دیدن کرده بر زبان رانده!
او می نویسد:
«اتاق سوم، كلاس جغرافيا بود . معلم فرانسوى درس جغرافيا می داد. معلم از شاگردى كه درجه سرهنگی داشت خواست كه نقشه آسيا را روى تخته سياه بكشد و به من اجازه داد از او پرسش كنم. هر چند نقشه ای که كشيد نادرست بود...
پرسيدم كوههاى كونلون كجاست؟ نمی دانست.
پرسيدم مملكت كره كجاست و او به جايى در حدود كانتون چين اشاره كرد.
در اين وقت، معلم جغرافيا خواست كه درباره محلى نزديك به ايران از او بپرسم. پس درباره طول و عرض جغرافيايى تهران سؤال كردم و باز نتوانست جواب بدهد . فهميدم كه اطلاع او در حد شاگرد دبستانى بى دانشى است.»
(سفرنامه فورو كاوا...ص104)
پس، فورو كاوا که سرگرد بود از سرهنگِ ایرانی در مورد تهران سئوال می کند و او نمی داند!
نیم قرن پس از مرگ امیرکبیر و یا احداث دارالفنون در دو کشور، مخبرالسلطنه که از ژاپن دیدن کرده و همه جا با راهن و كشتى به راحتی سفر کرده بود وقتی به انزلی می رسد دچار اندوه می گردد که چگونه به تهران خواهد رسید!
«كالسكه هاى شكسته، اسبهاى وامانده، چپرخانه هاى خشك و خالى»
( هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات......ص۱۳۶)
و وقتی به حضور مظفرالدین شاه می رسد، می نویسد:
«در فرح آباد مشرف شدم . جرگۀ معتاد دور شاه را گرفته همه روى زمين نشسته، مجلس به مزاح مي گذرد، از من پرسيدند پسر بحرينى بدگل تر است يا ژاپنىها...؟
مي بايست عرض كرد كه به بدتركيبى او در ژاپن نديدم كه تفريحى بشود! ببين تفاوت راه از كجاست تا به كجا...»!
(همان...ص ۱۳۸)
اما گفت و گوی مظفرالدين شاه با مخبرالسطنه جالب است:
«اوضاع ژاپن را مى پرسيد ...يكى از پرسش ها اين بود كه ژاپن مجلس دارد ؛ ظاهرا ايجاد مجلس در ذهن شاه بود و مى ترسيد اظهار كند و به اندازه اى ملاحظه مي كرد كه هر وقت مخبرالسلطنه مي خواست از ترقيات ژاپن چيزى بگويد شاه مي گفت از درختهايش بگو و نمى گذاشت وارد سياست آنجا بشود...»
(غفاری کاشانی، تاریخ نگارستان...ص ۴۹۹)
مخبرالسطنه خودش می نویسد مظفرالدين شاه در فکر ایجاد مجلس بود اما «ديوار جهل و ظلمت » اطراف او را گرفته است ؛ از عين الدوله، امير بهادر و امثال اينها چه انتظار بايد داشت... اصرار شاه براى كسب اطلاع از اوضاع ژاپن است كه ترقيات اروپائى كرده. مي دانم شاه مايل به اصلاح هست لكن اصلاح، مانع منافع اطرافیان است، نخواهند گذارد...»
(خاطرات و خطرات...ص ۱۳۷)
( اینجا قبلاً کتاب فروشی نشر «طرح نو» بود . به نقل از امین اکبری فعال رسانه ای - چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۲ )
کثیری از رذل ترین افراد، دربار را اشغال کرده بودند . یکی از آنها امیربهادر وزیر دربار بود در انقلاب مشروطیت . وقتی مظفرالدین شاه می خواست فرمان مشروطیت و ایجاد پارلمان را صادر کند همین امیربهادر شمشیر کشید و گفت اگر بخواهید پارلمان ایجاد کنید من خودم را می کشم!
البته مظفرالدین شاه با فرمان مشروطه و ایجاد مجلس را امضا کرد اما آن پاشنه آشیل ایرانیان یعنی فقدان تربیت رجال سیاسی برای آینده، به قوت خود باقی ماند و ضربه خودش را زد.
لرد کرزن پس از به گِل نشستنِ مشروطه ایرانی، می نویسد که ایرانیان اگر به فکر تربیت رجال سياسى بودند این قدر ذليل و بيچاره نمی شدند . « ایرانیان مىتوانند وسائل صحيح براى تهيه رجال سياسى بى شمارى اتخاذ كنند، سرمشق حسابى را بايد از ژاپون گرفت ؛ آنها چگونه در اندك زمانى رجال لايق و كاردانى بصير براى مملكت ژاپن تهيه نمودند كه امروز مورد احترام تمام دوم معظم دنيا است...فاصلهى زمانى بين انقلاب سفيد ژاپن و انقلاب مشروطه ايران بيش از هفده سال نيست. روحانيون علنا عليه اروپائيان تبليغات می كنند..»
(ايران و قضيه ايران...ج2ص748)
( این ویدئویِ جالب را بارها باید دید .
بچه های مدرسۀ ابتدایی ژاپنی مدرسه را تمیز می کنند و... )
کانال تاریخ تحلیلی ایران
گروه گزارش/
رضا امیدی، استاد گروه توسعه و سیاستگذاری اجتماعی دانشگاه تهران نوشت:
در آزمون پرلز ۲۰۲۱، ۴۰۰ هزار دانشآموز، ۲۰ هزار معلم، ۳۸۰ هزار والدین و ۱۳ هزار مدرسه از ۵۷ کشور و ۸ ایالت شرکت داشتند. آزمون پرلز مربوط به سنجش کیفیت خواندن و درک مطلب دانشآموزان پایۀ چهارم ابتدایی است .
از ایران حدود ۲۱۸ مدرسه با ۵۹۶۲ دانشآموز به عنوان نمونه در این آزمون حضور داشتهاند .
۶۷ درصد والدین گفتهاند در ایام کرونا فرزندانشان در خانه بودهاند و کیفیت یادگیریشان به میزان زیاد (۲۲ درصد) یا تاحدی (۴۵ درصد) تحت تأثیر قرار گرفته است. این تأثیرپذیری برای دانشآموزان ایرانی ۷۴ درصد اظهار شده است؛ ۳۴ درصد به میزان زیاد و ۴۰ درصد تا حدی.
در بین ۵۷ کشور شرکتکننده، دانشآموزان ایرانی در رتبۀ ۵۳ قرار گرفتهاند و تنها اردن، مصر، مراکش، و آفریقای جنوبی بعد از ایران قرار دارند. کشورهای منطقه نظیر عربستان، عمان، قطر، و بحرین که در دورۀ قبل آزمون در وضعیت نزدیک به ایران یا پایینتر قرار داشتند، در این دوره پیشرفت قابل توجهی کردهاند.
نکته ی مهم و قابل تامل آن است که نتیجه آزمون تیمز رابطه معنادارى با توسعه یافتگى و عملکرد هر کشور در این زمینه دارد . در تمام کشورهای شرکتکننده نمرۀ دختران بالاتر از پسران است. در ایران نیز نمرۀ دختران ۴۲۲ و نمرۀ پسران ۴۰۵ است. در مقایسه با دورۀ قبل آزمون دختران ایرانی حدود ۳۰ نمره و پسران حدود ۲ نمره افت کردهاند .
۵۹ درصد دانشآموزان ایرانی نمرۀ ۴۰۰ به بالا گرفتهاند (۲۹ درصد بالای ۴۷۵، ۷ درصد بالای ۵۵۰، و ۱ درصد ۶۲۵). نمرۀ ۴۰۰ حداقل معیار است یعنی کشورها باید تلاش کنند ۱۰۰ درصد دانشآموزان خود را به بالای این آستانه برسانند. در این دورۀ آزمون حدود ۹۴ درصد دانشآموزان شرکتکننده از کشورهای حاضر در آزمون از این آستانه عبور کردهاند، درحالیکه شکاف ایران از این آستانه بیش از دورۀ قبل شده است.
در دورۀ قبل ۳۵ درصد دانشآموزان ایران نمرۀ کمتر از ۴۰۰ گرفته بودند، که در این دوره این نسبت به ۴۱ درصد رسیده است؛ نمرۀ زیر ۴۰۰ یعنی ضعف جدی و ناتوانی در خواندن و درک مطلب. این در حالی است که در کل آزمونِ این دوره تنها حدود ۶ درصد دانشآموزان نمرۀ کمتر از ۴۰۰ گرفتهاند.
بخش دیگری از آزمون پرلز به وضعیت اجتماعی-اقتصادی خانوار دانشآموزان بهلحاظ تحصیلات والدین، تعداد کتاب و کتاب کودک در خانه، و وضعیت شغلی والدین مربوط است و بر این اساس خانوارها در سه سطح بالا، متوسط، و پایین دستهبندی شدهاند. از نمونۀ دانشآموزان ایرانی ۷ درصد در دستۀ بالا، ۳۸ درصد متوسط، و ۵۵ درصد در دستۀ پایین قرار گرفتهاند. در نمونۀ دانشآموزان ایران آنهایی که به لحاظ اجتماعی-اقتصادی در دستۀ بالا قرار دارند ۱۱۲ نمره با دستۀ پایین اختلاف دارند؛ نمرۀ ۴۹۳ به ۳۸۱. این شکاف در کل آزمون بین دانشآموزان دستۀ بالا و پایین حدود ۸۶ نمره است. بیشترین شکاف به لحاظ پایگاه اجتماعی-اقتصادی مربوط به آفریقای جنوبی است. بعد از آن کشورهای برزیل، بلغارستان، مجارستان، امارات، و بحرین شکافی بیش از ایران دارند.
در ذیل وضعیت اجتماعی-اقتصادی به طور جداگانه تأثیر متغیرهایی نظیر علاقۀ والدین به مطالعه، میزان آمادگی آموزشی کودک در بدو ورود به دبستان مثل آشنایی با حروف الفبا، و میزان کار آموزشی در خانه پیش از ورود به دبستان بر پیشرفت کیفیت آموزشی نیز بررسی شده است.
وضعیت مدرسه از دیگر شاخصهایی است که تأثیر جدی بر میزان پیشرفت یادگیری دانشآموزان دارد. مدارس در این زمینه در سه سطح برخوردار، متوسط، و محروم دستهبندی میشوند. از نمونۀ ایران حدود ۵۰ درصد در دستۀ محروم قرار گرفتهاند.
تأثیر فضای مدرسه به لحاظ غیبت، اختلال در آموزش، فحاشی، دعوا، قلدری، دزدی، تقلب، وندالیسم، و غیره نیز بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان بررسی شده است.
نکتۀ جالب این است که حدود ۹۵ درصد دانشآموزان ایرانی اظهار کردهاند که بهمیزان زیاد یا متوسط به خواندن علاقه دارند و از این نظر دانشآموزان ایرانی در رتبۀ ۵ قرار دارند. همچنین حدود ۸۱ درصد دانشآموزان ایرانی بهمیزان زیاد یا متوسط خواندن را برای خود راحت دانستهاند (۵۰ درصد زیاد و ۳۱ درصد تاحدی).
نمودار مربوط به روند ۲۰ سالۀ نمرۀ دانشآموزان ایرانی در آزمون پرلز به تفکیک جنسیت است . »
« صدای معلم » در گزارشی به تاریخ 29 تیر 1401 نوشت : ( این جا )
نتایج دو سنجش بینالمللی تیمز و پرلز 2019 - که سواد خواندن و نوشتن و ریاضیات و علوم در دانشآموزان مقطع ابتدایی را بررسی میکند - نشان داد که عملکرد تحصیلی دانشآموزان ایرانی از میانگین بین المللی بسیار پایینتر است . ( این جا )
به عبارت دیگر ؛ عیار و سنجش واقعی برای کارآمدی نظام آموزشی ایران را باید در چنین آزمون هایی جست نه تعداد معدود و محدودی دانش آموز که با میانگین واقعی جامعه مادر فاصله معناداری دارند .
و نکته تاسف آور که با وجود هشدار کارشناسان مستقل و دلسوزان نظام آموزشی توجهی به آن نشده و در بر همان پاشنه ی قبلی می چرخد و تحولی در دیدگاه و عملکرد مقامات بالادستی رخ نداده است . دانش آموزانی که در قرن حاضر هنوز در تعریف نخستین سواد مشکلات اساسی دارند قرار است چگونه « ایران قوی » بسازند ؟
« صدای معلم » در این رابطه در گزارشی به تاریخ چهارم دی ماه 1399 نوشت : ( این جا )
« هنوز هیچ فرد و یا مرجعی به گزارش منتشر شده در مورد نتايج اوليه مطالعه بين المللي تيمز 2019 در علوم و رياضي پايه هاي چهارم و هشتم نه واکنشی نشان داده و نه پاسخ گو بوده است .
در اين مطالعه دانش آموزان كشورهاي سنگاپور، چين تايپه، كره جنوبي، ژاپن و هنگ كنگ بهترين عملكرد را داشتند. متاسفانه وضعيت عملكرد دانش آموزان ايراني در علوم و رياضي پايه هاي چهارم و هشتم همانند گذشته ضعيف بوده است.
در مورد اهمیت و جایگاه آزمون تیمز و پرلز ذکر نکاتی راهبردی و قابل تامل است :
آزمونهای تیمز و پرلز، چند هدف عمده دارند که از آن جمله عبارتست از سنجش پیشرفت ریاضیات و علوم در پایه چهارم ابتدایی و سوم راهنمایی تحصیلی و مطالعه سواد خواندن (درک مطلب) که توسط انجمن بین المللی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی در سطح دنیا برگزار میشود.
این آزمون ها، به نوعی محک ارزیابی نظامهای آموزشی در کشورها و میزان موفقیت نظام آموزش و عملکرد آن است. بسیاری از دولت ها، رتبه کشور خود را به ضعف و قوت برنامههای آموزشی خود، تعبیر میکنند. برخی کشورهای دنیا، مانند نروژ، نسبت به نتایج این دو آزمون آن قدر حساس هستند که نمرات پایینتر از حد استاندارد دانش آموزان آنها، به عزل وزیر آموزش این کشور منتهی میشود.
آزمون «تیمز» روند آموزش ریاضی و علوم در پایههای چهارم و هشتم را میسنجد و آزمون «پرلز»، پیشرفت سواد خواندن ادبی و معلوماتی دانشآموزان را در پایه چهارم ارزیابی میکند.
یافتههای ملی مطالعات تیمز و پرلز نشان میدهد که جایگاه و عملکرد کشور جمهوری اسلامی ایران در تمام دورههای تیمز در فاصله سالهای 95، 99، 2003 و 2007 و پرلز 2001 و 2006 همواره از میانگین عملکرد بینالمللی به طور معناداری پایینتر بوده است.(به استثنای عملکرد دانشآموزان دوره پیشدانشگاهی ایران در ریاضیات تیمز پیشرفته 2008 که تقریباً برابر با میانگین کشورهای شرکتکننده بوده است)، بدون تردید این رتبه و جایگاه، شایسته کشور جمهوری اسلامی ایران که براساس سند چشمانداز 1404 قرار است به عنوان قدرت اول منطقه در عرصه مختلف علمی و فن آوری مطرح شود، نیست.
با نگاهی گذرا به نتایج ملی مطالعات تیمز در دورههای مختلف مشاهده میشود که متأسفانه عملکرد دانشآموزان ایران در آموزش ریاضیات از وضعیت خوبی برخوردار نیست. بهویژه روند عملکرد دانشآموزان دختر و پسر ایران در پایه سوم راهنمایی از تیمز 95 تا 2007 با 15 نمره کاهش همراه بوده است که این رقم کاهش برای پسران 29 نمره گزارش شده است. افزون بر آن، متوسط درصد پاسخهای صحیح دانشآموزان ایران به کل سؤالهای ریاضیات و علوم تیمز 2007 حدود 37 درصد و متوسط درصد پاسخ صحیح آنها به سؤالات مطابق با برنامه درسی آموزشی داده شده خود حدود 40 درصد گزارش شده است که این رقم در مقایسه با متوسط درصد پاسخ صحیح دانشآموزان کشورهای شرکتکننده (حدود 50 درصد) نشاندهنده عملکرد پایین دانشآموزان ایران به ویژه در درس ریاضیات است.
نکته ی مهم و قابل تامل آن است که نتیجه آزمون تیمز رابطه معنادارى با توسعه یافتگى و عملکرد هر کشور در این زمینه دارد ....»
به تازگی ؛ رضامراد صحرایی درباره برگزاری جلسه رأی اعتمادش در مجلس شورای اسلامی چنین اظهار نظر کرده است : ( این جا )
« به عنوان یک تحصیل کرده، کسی که خیلی از مدارج و رتبههای دانشگاهی را طی کرده است و در بیش از ۲۰ کشور تدریس کرده، باید بگویم مجلس ما بسیار عمیق است. این باعث افتخار برای من بود که آموزش و پرورش مسئله ذهن همه نمایندگان است، انشاالله نمایندگان این مسئله را در زمین هم اجرایی کنند . »
نخستین پرسش « صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش آن است که آیا در جریان چنین موضوعاتی است و اگر هست با « آن مجلس بسیار عمیق » در زمینه بی سوادی دانش آموزان ایرانی چه تدبیری اندیشیده اند ؟
این در حالی است که « توانایی خواندن و نوشتن » نخستین تعریفی بوده که در اوایل قرن بیستم توسط یونسکو ارائه شد .
« در اواخر قرن بیستم، سازمان ملل تعریف دومی از سواد را ارائه کرد. در این تعریف جدید، علاوه بر توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری، توانایی استفاده از رایانه و یاد داشتن یک زبان خارجی هم اضافه شد. بدین ترتیب به افرادی که توان خواندن و نوشتن، استفاده از رایانه و صحبت و درک مطلب به یک زبان خارجی را داشتند، باسواد گفته شد .
سازمان ملل در دهه دوم قرن ۲۱، بازهم در مفهوم سواد تغییر ایجاد کرد. در این تعریف سوم کلاً ماهیت سواد تغییر یافت. مهارتهایی اعلام شد که داشتن این تواناییها و مهارتها مصداق باسواد بودن قرار گرفت. بدین ترتیب شخصی که در یک رشته دانشگاهی موفق به دریافت مدرک دکترا میشود، حدود ۵ درصد باسواد است. این مهارتها عبارتاند از: یافتههای ملی مطالعات تیمز و پرلز نشان میدهد که جایگاه و عملکرد کشور جمهوری اسلامی ایران در تمام دورههای تیمز در فاصله سالهای 95، 99، 2003 و 2007 و پرلز 2001 و 2006 همواره از میانگین عملکرد بینالمللی به طور معناداری پایینتر بوده است.(
( گرتا تونبرگ - دانش آموز سوئدی و شخصیت سال مجله تایم که بنیان گذار اعتراضات و اعتصابات سراسری دانش آموزی در سراسر جهان در مورد تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین شد )
از جدیدترین تعریف یونسکو در مورد « سواد » که « سواد تغییر » نامیده شده یعنی شخصی باسواد تلقی میشود که بتواند با استفاده از خواندهها و آموختههای خود، تغییری در زندگی خود ایجاد کند ، فاکتور می گیریم ...
پرسش از وزیر آموزش و پرورش و برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان آن است که ما در کجای « جهان » قرار داریم ؟
دانش آموزانی که در قرن حاضر هنوز در تعریف نخستین سواد مشکلات اساسی دارند قرار است چگونه « ایران قوی » بسازند ؟
این همه توهم و خودشیفتگی در حالی که توشه ای در انبان نداریم قرار است تا کجا و کی ادامه داشته باشد ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
امروز پنج ژوئن ( 15 خرداد ) مصادف با « روز جهانی محیط زیست » است .
« تاریخچه روز جهانی محیط زیست به سال ۱۹۷۲ یعنی ۵۰ سال پیش بر میگردد. در آن سال برای اولین بار، سازمان ملل متحد کنفرانسی را با موضوع انسان و محیط زیست در شهر استکهلم سوئد برگزار کرد. کنفرانسی که توسعه پایدار را در سطح جهانی مورد توجە قرار داد و منجر به ایجاد برنامە محیط زیست سازمان ملل (UNEP) شد.
با این حال، این مهم یک شبه اتفاق نیفتاد. سوئد برای اولین بار در سال ۱۹۶۸ پیشنهاد برگزاری چنین کنفرانسی را به سازمان ملل داد و در سال ۱۹۶۹، سازمان ملل موافقت کرد که پس از سه سال در سوئد کنفرانسی متمرکز بر مسائل زیست محیطی برگزار شود.
( روز جهانی محیط زیست امسال به میزبانی کشور ساحل عاج و با حمایت کشور هلند با شعار « راه حل ها برای آلودگی پلاستیک » برگزار می شود ) .
سپس دو سال بعد، اولین روز جهانی محیط زیست با شعار «تنها یک زمین» جشن گرفته شد. از آن زمان بە بعد هر سال در پنجم ژوئن مراسم روز جهانی محیط زیست برگزار میشود . ( این جا )
در ایران برنامه مشخصی برای بزرگداشت روز جهانی محیط زیست اعلام نشدە و این موضوع ظاهراً مورد توجە مقامات واقع نشدە است. این در حالی است کە بحرانهای زیست محیطی از جملە مهمترین بحرانهایی است کە امروز ایران درگیر آن است.
با نگاهی بە وضعیت محیط زیست ایران متوجە میشویم کە همه فاکتورهای زیست محیطی در ایران در بحران و آشفتگی به سر میبرند. جمعیت ایران بدون توجە بە ظرفیتهای و منابع آن افزایش یافتە و بە تبع آن رد پای اکولوژی هم افزایش چشم گیری داشتە است.
در چهل سال اخیر بیش از ٢٠ میلیون هکتار از مراتع تغییر کاربری دادە شدەاند. گونەهای زیاد جانوری و گیاهی منقرض شدەاند. بدون توجه بە توان اکولوژیکی سرزمین کشاورزی نامتوازن، و ناپایداری توسعە پیدا کردە است. بیش از ۸۶ میلیارد متر مکعب آب تجدیدپذیر در بخش کشاورزی برداشت میشود در حالی کە خلأ عملکرد حدود ۶۰ درصد است؛ یعنی تنها ۴۰ درصد از پتانسیل عملکرد گیاهان در ایران بە عملکرد قابل برداشت تبدیل میشود! و از این میزان حدود ٣٠ میلیون تن بە ضایعات تبدیل میشود.
( زمانی ... دریاچه ارومیه بود )
اوضاع نابه سامان کشاورزی بیشترین آسیب را بە منابع آبی وارد کردە است. نتیجە آن خشک شدن تالابها، فرسایش خاک، فرونشست زمین، بیابانزایی، شور شدن خاک و ظهور کانونهای جدید ریزگرد بودە است. مصرف سم و کود شیمیایی در کشاورزی ایران بسیار فراتر از استانداردهای جهانی است و عدم توجە بە دورە کارنس سموم، ماندگاری آنها را بیشتر کردە و خود عاملی برای تهدید سلامت شهروندان است. آن « ایران قوی » که دائما ترجیع بند سخنان مسئولان و مقامات است مگر با ایران گرفتار بحران محیط زیست قابل تحقق خواهد بود ؟
در مراتع ایران نیز تعداد دامها بە مراتب بیش از ظرفیت مراتع است کە خود عاملی برای تخریب مراتع شدە و ضمن افزایش فرسایش خاک تهدیدی برای انقراض گونەهای گیاهی کامیاب هم بودە است.
جنگلها علیرغم اهمیت ویژەای کە دارند در ۴۰ سال اخیر مورد تهدیدهای گوناگون از جملە آتشسوزی عمدی، قاچاق چوب، هیزمگیری و آفات و بیماریها بودەاند و هر روز از میزان آنها کاستە شدە است.
آلودگی هوا هم در فصول سرد کە اینورژن پایدارتر است، در برخی از کلانشهرها از جملە تهران، نفس مردم را بریدە است کە این آلودگی ناشی از سوخت ناقص خودروها، مازوتسوزی و ... است. سهم انرژیهای پاک در مصرف انرژی ایران بسیار نازل است، در حالی کە ایران شرایط استفادە از انرژی خورشیدی و بادی را نیز دارد.
ایران سالهاست کە جز ۱۰ کشور اول دنیا در تولید گازهای گلخانەای است؛ مدیریت سرزمینی در ایران چنان ناپایدار و ناکارآمد بودە که نە تنها بە جغرافیای ایران آسیبی جدی واردە کردە، بلکە در گرمایش جهانی هم سهم قابل توجهی هم دارد.
مقامات حال حاضر ایران هیچ علاقەای بە حضور در کنوانسیونها و نشستهای جهانی در ارتباط با محیط زیست ندارند و اگر هم حضور پیدا میکنند، آن را فرصتی برای تبلیغات سیاسی خود می پندارند . »
سخنگوی فراکسیون محیط زیست مجلس می گوید : محیط زیست ایران طی هشت سال گذشته در فهرست جهانی شصت پله سقوط کرده است .
« خدیجه گلین مقدم » کنش گر محیط زیست در کانال خود می نویسد :
« تغییرکاربری اراضی کشاورزی به ساخت و ساز همچنان زیاد است. وقتی به ساخت و سازهای بیرویه در برخی مناطق کشور نگاه میکنیم، متوجه میشویم آنچه باعث این همه ساخت و ساز میشود فقط دست یابی به سود برای سازندگان است. سازنده فکر نمیکند که به عنوان مثال ساخت ۱۰هزار آپارتمان (آماده به فروش) در فلان نقطه کشور چه جمعیتی را وارد منطقه میکند. او فکر نمیکند آب مصرفی این جمعیت از کجا باید تامین شود. یا آلودگی صوتی و هوا چه اثرات مخربی بر مردم دارد. یا امحاء زبالههای تولیدی چگونه خواهد بود. او فقط به فکر سود خود است.
چه کسی باید به فکر محیط زیست باشد، معلوم نیست!
( کشور سومالی )
در برنامه 60 صفحه ای صحرایی ؛ بحران محیط زیست ایران جزء چالش ها و آسیب های کشور نیست !
به این خبرها دقت کنید:
ایرنا - کاهش امتیاز و تغییر رتبه نشان می دهد ایران در شاخصهای جدیدی که در نسخه ۲۰۲۲ نسبت به نسخه ۲۰۲۰ اضافه شده، امتیاز خوبی نداشته است.
روند ۱۰ ساله عملکرد محیط زیست ایران ۶.۹۰ است.
مدیرکل دفتر اقتصاد و فن آوری محیط زیست سازمان حفاظت محیط زیست: شاخص هایی که روند منفی قابل توجهی در طی ۱۰ سال داشته اند، عبارتند از شاخص از دست رفتن مرتع (۳۹.۶۰-)، شاخص انتشار CO(۲۰.۸۰-) و روند شدت گازهای گلخانه ای (۲۴.۴۰-) و شاخص ها با بهترین روند عملکرد مربوط به شاخص های نرخ رشد کربن سیاه (۶۳)، نرخ رشد دی اکسید نیتروژن (۸۷.۳۰) در طبقه سیاست های اقلیمی، نرخ رشد ناکس (۵۵)، نرخ رشد دی اکسید گوگرد (۴۰.۷۰)، اسیدی شدن دریا (۴۷.۹۰) و وضعیت ذخیره ماهی (۲۰.۶۰) در طبقه سرزندگی اکوسیستم.
این گزارش نشان میدهد که وضعیت بسیار خطرناک است. با این حال هنوز قطع درختان و قاچاق چوب به قوت خود باقیست. هنوز هیچ اقدام مهمی برای احیاء جنگل ها و کاشت نهال بومی برای ترمیم جنگل های از دست رفته یا مراتع تخریب شده در دستور کار نیست. هنوز زبالههای شهری در جنگل های هیرکانی یا کنار دریاچه کاسپین (سراوان، دالخانی، عباسآباد و ...) خالی میشود و ... فعلا همه ما در تهدید همهجانبه هستیم. رفتارهایی هم که در حوزه « محیط زیست » در مدارس مشاهده می شوند امیدبخش و دلگرم گننده نیستند .
به داد محیط زیست برسید !»
دکتر منصور سهرابی، متخصص بومشناسی و محیط زیست در این زمینه می گوید : ( این جا )
« در کل در ایران پنجاه سال اخیر، بهسبب افزایش جمعیت، استفاده بیرویه از منابع تجدید پذیر، تخریب سرزمین و بیتوجهی به توان اکولوژیک و آمایش سرزمین، تصویری که برای آینده وجود دارد، متاسفانه تاریک است.
بحران آب در ایران یکی از مهمترین نگرانیهای محیط زیست و زندگی بیش از ۸۳ میلیون شهروند ایرانی است . »
در پرتال وزارت آموزش و پرورش هیچ گونه خبر و حتی عکسی به مناسبت این « روز مهم و تعیین کننده » به چشم نمی خورد و این در حالی است که به عنوان مثال ؛ هر ساله و با ورود به نیمه دوم سال و به ویژه در کلان شهرها ، مدارس به خاطر « آلودگی هوا » دائما تعطیل می شوند و دولت و حاکمیت هم نشان داده راه حل دیگری به جز « تعطیل کردن مدارس » ندارد .
بارها در « صدای معلم » نسبت به بی توجهی مقامات و دستگاه ها نسبت به اجرای « قانون هوای پاک » نوشته و هشدار داده شده است اما گوش شنوا و اراده ای برای حل این وضعیت مشاهده نمی شود .
به تازگی و پس از رای اعتماد مجلس شورای اسلامی به وزیر آموزش و پرورش ، رئیس دولت سیزدهم ، دوازده ماموریت را به « رضامراد صحرایی » ابلاغ کرده اما هیچ خط و نشانی از توجه به « محیط زیست » در آن دیده نمی شود . ( این جا )
پرسش « صدای معلم » آن است که حتی اگر این دوازده مورد بخواهد عملی شوند وقتی در محیط زیست و نیازهای اساسی بر اساس همان « قانون اساسی جمهوری اسلامی که به آن استناد شده بحران و مساله باشد ؛ اساسا چگونه امکان پذیر خواهد بود ؟
آن « ایران قوی » که دائما ترجیع بند سخنان مسئولان و مقامات است مگر با ایران گرفتار بحران محیط زیست قابل تحقق خواهد بود ؟
در سوابق بلند بالای وزیر جدید آموزش و پرورش هیچ رد پایی از توجه به « محیط زیست » پیدا نمی شوند . در برنامه 60 صفحه ای صحرایی ؛ بحران محیط زیست ایران جزء چالش ها و آسیب های کشور نیست .
در برنامه وزیر آموزش و پرورش که مورد تایید همین مجلس قرار گرفته حتی نامی از « محیط زیست » برده نشده است .
رفتارهایی هم که در حوزه « محیط زیست » در مدارس مشاهده می شوند امیدبخش و دلگرم کننده نیستند .
« خدیجه گلین مقدم » به مناسبت « روز جهانی محیط زیست » چند پرسش را مطرح می کند :
« شما به عنوان یک انسان چگونه به زمین کمک میکنید تا دوباره خود را بازسازی کند؟
آیا تاکنون خم شدهاید تا یک زباله را از روی زمین بردارید و به نحو مطلوبی آن را امحاء کنید؟
آیا شما تاکنون یک درخت یا یک درختچه در باغ، باغچه، طبیعت یا یک گل در یک گلدان کاشتهاید؟
آیا شما آدامس خود را پس از جویدن بر روی زمین میاندازید؟
آیا در اتومبیل خود ظرف زباله دارید؟
آیا شما تهِ سیگار خود را از پنجره اتومبیل خود به داخل کوچه، خیابان، بزرگراه، آزادراه و یا جوی آب پرت میکنید؟
مدرک تحصیلی شما چیست؟ آیا فکر میکنید سواد محیط زیستی دارید؟ »
دانش آموزان و خانواده ها و حتا معلمان و کادر مدرسه کوشش و تقلایی برای آموزش و درونی کردن ارزش های محیط زیست از خود نشان نمی دهند و در حال حاضر همه چیز در مدرک و نمره و امور روبنایی خلاصه و محدود شده است .
پرسش « صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش و مقامات مسئول آن است که واقعا چه برنامه ای برای آموزش « سواد محیط زیستی » شهروندان ایرانی دارند ؟
***
( بعداز رها کردن زباله در خیابان و رودخانه و جنگل و ساحل و هر جایی که پایشان برسد حالا هم شاهد قطع شدن نهالها و درختان جوان جنگلهای هیرکانی برای برپایی آتش توسط برخی از مسافران هستیم.
آتشی که بهای آن آسیب شدید و نابودی این جنگلهای چند میلیون ساله است ) .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در خبرها آمده ربکا پیترسون (Rebecka Peterson)، برنده جایزه ملی تاج معلمی (بهترین معلم) در آمریکا شده و طی مراسمی رئیسجمهور ایالاتمتحده از او قدردانی کرده است. به مناسب ایرانیالاصل بودن این بانوی گرانقدر و جایگاه ویژهای که به آن دستیافته، بد نیست نگاهی به تجربه او بی اندازیم.
او در سخنرانی اخیر خود به زیبایی چنین میگوید: «میدانم که من انتخاب نشدم چون بهترین معلم هستم؛ چیزی به نام بهترین معلم وجود ندارد، راههای بی نهایتی وجود دارد که میتوان بهعنوان یک معلم بسیار مؤثر بود؛ اما من بسیار سپاسگزارم که توانستم داستانم را به اشتراک بگذارم، و امیدوارم بتوانم امسال بهعنوان یک آینه عمل کنم و معلمان با بخشی از من، داستانم و بخشی از کلاس درس من آشنا شوند.»
از شاخصههای جالب توجه ربکا در کلاسهایش، به اشتراک گذاشتن داستانهای شخصی خود است . جایی دیدم یکی از همکارانش در توصیف او نوشته بود :
« ربکا دانشآموزان را به زندگی خودش راه میدهد. »
نکته جالب توجه و منحصر به فرد او اینجاست که دانشآموزانش را بهعنوان شهروند به رسمیت میشناسد چیزی که در قالبهای سنتی روابط معلم و دانشآموز نمیگنجد . او میگوید در کلاسهایش داستان مهاجرت خود را بازگو میکند و در جلسات جداگانه با دانشآموزانش داستانهای آنها را میشنوند . معتقد است این کار منجر به ایجاد اعتماد میشود و مهربانی تولید میکند .
پیترسون میگوید وقتی خودم را برای دانشآموزانم فاش کردم و تجربیات آنها را شنیدم: «کلاس به شکل دیگری جریان پیدا کرد؛ صلح، آرامش و اعتماد در اتاق رسوخ کرد، ما به هم تعلق داشتیم...».
از نکات متمایز کلاس ربکا تمرکز بر یافتن چیزهای خوب است . جایی خواندم که ربکا خودش را آدم نیمهخالی لیوان معرفی کرده بود، او برای جدا شدن از آسیبهای این نگرش خود را به دیدن و یافتن چیزهای خوب زندگی عادت داده بود و این را به کلاس درس خود نیز آورده بود.
شعاری که زندگی او را تغییر داده بود این است : « هر روز ممکن است خوب نباشد، اما یک چیز خوب در هر روز وجود دارد » .
او سالها در وبلاگ اشتراکی « یک چیز خوب » نگارش کرده و بیش از 1400 پست از موفقیتها و شادیهای کلاسش را ثبت کرده ؛ همچنین در مدت معلمی خود به سراسر ایالت اوکلاهاما سفر کرده و تجربه معلمان دیگر را هم مستند نموده است.
دیدگاه پیترسون در مورد معلمی و تدریس هم منحصر به فرد است . او در مصاحبهای از همکارانش هم بهعنوان یک معلم و هم بهعنوان یک والد تشکر میکند که به او یادآوری کردند که : « چیزی به نام فرزند دیگران وجود ندارد » .
ربکا که معلم ریاضی است میگوید: « تدریس یک اثر موجی مداوم است، و شما هرگز نمیدانید مسیر چه کسی را تغییر خواهید داد و سپس (بهوسیله او) مسیر چه کسانی را تغییر خواهید داد» .
میانگین قبولی دانشآموزان او 47 درصد از میانگین ملی بالاتر است و جالب است که 11 دانشآموز او هم اکنون معلم ریاضی هستند و این نشان میدهد درسی با ویژگیهای ریاضی را او چگونه جذاب، اثربخش و دلپذیر کرده است.
ربکا پیترسون یک معلم است که با فراغ بال تماموقت، انرژی و فکر خود را صرف شناخت دانشآموزانش، ثبت تجربیات خود، سفر کردن برای یادگیری و به اشتراکگذاری کرده است . او یاد گرفته و به دانشآموزان خود یاد داده تا نیمهپر لیوان را پیدا کنند و به زندگی عشق بورزند .
جلسه قدردانی از او به عنوان معلم برتر آمریکا توسط رئیسجمهور و پوشش رسانهها نشان از جایگاه ویژه معلمی و شأن حرفهای این جایگاه دارد.
با آرزوی روزی که معلمانی چون او که در کشورمان کم هم نیستند در ایران زمین فرصت شکوفایی بیابند و معلم و معلمی در جایگاه واقعی خود باشد.
***
جو بایدن رئیس جمهور آمریکا :
« جیل همیشه به من یادآوری می کند که تدریس تنها یک کار نیست ، بلکه همه وجود شماست .
پس من می خواهم به تمام معلمانی که امروز این جا حضور دارند و همچنین به همه معلم های سراسر کشور بگویم : متشکرم ، متشکرم ، متشکرم و بر آن تاکید دارم . »
ربکا پیترسون معلم ایرانی - سوئدی که از 20 سالگی شهروند آمریکا شده است و بهترین معلم سال آمریکا :
« من به این خاطر تدریس می کنم که این کار برای من فرصتی فراهم می کند که به واسطه ی آن می توانم رویای آمریکایی را به نسل بعد انتقال دهم .
معلمان !
شما حافظ دموکراسی ما هستید .
شما فضایی را پدید می آورید که بر این تاکید دارد که ما به یکدیگر تعلق داریم .
« صدای معلم » این موفقیت بزرگ را به بانو ربکا پیترسون تبریک و شادباش می گوید .
« صدای معلم » امیدوار است که معلم ایرانی هم معرف و نگهبان ارزش های دموکراسی در جامعه باشد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
به هر کجا که نگاه کنیم، اخبار ناخوشایندی درباره وضعیت محیط زیست میشنویم. دانشمندان اقلیمشناس به ما میگویند که اکنون کمتر از ۱۰ سال فرصت داریم تا روند بحران اقلیمی را تغییر دهیم. در واکنش به این اخبار، خودمان سعی میکنیم زندگی دوستدار محیط زیست داشته باشیم و تا آنجا که میتوانیم درگیر فعالیتهای زیست محیطی باشیم. اما وقتی صحبت از تربیت فرزندانمان میشود، تربیت مطابق با ارزشهای محیطزیستی به چه معناست؟
تربیت کودکان آگاه به محیط زیست چیزی بیش از اتخاذ عادتهای دوستدار محیطزیست یا آموزش دادن کودکان در مورد محیط زیست در مدرسه است. موضوع، تربیت نسلی است که به این سیاره اهمیت میدهند و برای احترام به آن، از آن محافظت میکنند و برای آن میجنگند. این کار به معنای روشی برای زندگی، تصمیمگیری آگاهانه و گفتوگو درباره آن به طور منظم است و خوشبختانه چیزی است که ما به عنوان والدین میتوانیم در رفتار روزمره خود به کودکان آموزش دهیم.
سارا رابرتسون-بارنز مادر دو پسر (هفت و هشت ساله) در حومه تورنتو است. او بنیانگذار یک گروه دوستدار محیطزیست در حومه شهر است، کسب و کاری برای توجه بیشتر به محیط زیست و وبلاگی برای مشاوره در مورد آموزش تولید پسماند صفر دارد. او و خانوادهاش وسایل دست دوم، غذای بستهبندی نشده و محلی، رفتوآمد پیاده و گذراندن اوقات فراغت در طبیعت را در اولویت خود قرار میدهند.
از نظر رابرتسون-بارنز ، تربیت کودکان آگاه به محیط زیست «به معنای دیدن چگونگی اتصال همه چیز به طبیعت، درک فرآیندهای طبیعی (مانند چرخه آب و فتوسنتز) و درک نحوه کار سیستمها (مانند زنجیرههای تأمین مواد غذایی، نیروی کار، محل تهیه غذا) و به هم پیوستگی همه آنهاست.
ماریان آریگانلو، متخصص محیط زیست، دانشمند و مادر، عضوی از شبکه محیطزیست اتاوا (OSEAN) و همچنین سازماندهنده فعالیتهای اقلیمی متمرکز برای انجمن کودکان است. از نظر او، تربیت بچههای آگاه به محیطزیست «به این معنی است که به آنها یاد دهید که انتخابهای آنها در زندگی تأثیر مستقیم بر محیط زیست دارد. آگاه ساختن آنها از تعاملات بین طبیعت و محیط زیست مهم است:
«به آنها یاد دهید که ما باید از محیط زیست و طبیعت محافظت کنیم و آن را مسلم ندانیم.»
فرزندپروری سفری است که با سازگاری با نیازهای کودک، در طی مراحل مختلف زندگی، دائماً تغییر میکند. در اینجا چند نکته برای سنین و مراحل مختلف آورده شده است.
برنامهریزی برای استقبال از نوزاد بسیار مهیج است! همزمان این شانس را دارید که از ابتدا گزینههای ساده و سازگار با محیط زیست را انتخاب کنید. اگر سیسمونی میگیرید، زمان مناسبی است تا دیگران خواستههای شما و سبک زندگیتان را بشناسند.
میریام رابکین که در زمینه توسعه بینالمللی کار میکند، بنیانگذار گروه فیسبوکی «والدین برای سیاره زمین» و مادر یک دختر کودک نوپاست. او می گوید:
«در حال حاضر به استفاده از پوشک پارچهای، استفاده از حولههای مرطوب به عنوان دستمال مرطوب، کاهش پلاستیک و تغذیه غذای سالم و ارگانیک فکر میکنیم. اما هر چه کودکم بزرگتر میشود، میخواهم ارزش چیزهایی را که از آنها استفاده میكند (و دوباره استفاده میكند) به او بیاموزم … میخواهم احساس كند به زمین متصل است و به رفتار با حیوانات و گیاهان فکر کند.»
در این سن، کودکان در حال تماشای ما هستند و از کارهای ما یاد میگیرند. این همان جایی است که اقدامات عادی مانند زندگی با تولید کمترین زباله و ضایعات به کار میآید.
آریگانلو میگوید:
«به عنوان مثال، کودک نوپای من میداند که زبالههای ما در چندین ظرف تقسیم میشوند: کمپوست، بازیافتی و یک سطل زباله کوچک غیربازیافتی. او از کمک کردن و مثلا انداختن رول مقوایی دستمال توالت در سطل بازیافت لذت میبرد. همچنین او میداند که وقتی به فروشگاه میرویم، کیفهای پارچهای خود را همراه میبریم.
به گفته آریگانلو:
«بسیاری از آگاهیهای زیست محیطی، مانند بسیاری از موارد در زمینه فرزندپروری، بر اساس مدلسازی صورت میگیرد. هنگامی که فرزندانتان میبینند چه کارهایی انجام میدهید، فکر میکنند این همان کار درستی است که همه مردم باید انجام دهند، بنابراین آنها نیز تمایل به انجام آن پیدا میکنند. شما یک الگوی آموزشی هستید، بنابراین بگذارید بچهها ببینند که مراقب محیط زیست هستید.»
وقتی بچهها مدرسه را شروع می کنند، در ارتباط با خانوادههای مختلف و سبکهای زندگی مختلف قرار میگیرند. آیا همچنان میتوانید ابتکار عمل دوستدار محیطزیست خود را در ارتباط با خانوادههای دیگری که ممکن است سبک مشابهی نداشته باشند ادامه دهید؟ رابرتسون-بارنز می گوید: «بله، با این حال برخی استثناها وجود دارند.» به عنوان مثال، هنگامی که آنها مهمانی تولد برگزار میکنند، کیسههای مخصوص بازی با ضایعات کم و بدون پلاستیک استفاده میکنند (مثلا آب نبات فله میخرند). اما وقتی پسرانش به مهمانیهای دوستانشان میروند به آنها اجازه میدهد در مورد پذیرش یا امتناع از گرفتن بستهبندیهای پلاستیکی آبنبات خودشان تصمیم بگیرند و البته آنها همیشه بسته پلاستیکی را میگیرند! میخندد:
«وظیفه ما به عنوان والدین این است که به آنها ابزار و دانش دهیم تا وقتی بزرگتر شدند خودشان تصمیم بگیرند و من ایمان دارم که آنها خود به خود شروع به رد این موارد می کنند.»
از رابرتسون-بارنز پرسیدم كه آیا فرزندانش هرگز میپرسند كه چرا خانوادههای دیگر به همان روش زندگی نمیكنند؟
«بله فکر می کنم این در مورد همه والدین صدق میکند. هر خانوادهای به روشی متفاوت زندگی میکند، خواه در مورد سنتهای فرهنگی یا مذهبی، سبک زندگی و... ما توضیح میدهیم که ما الف و ب و ج را انجام میدهیم و خانوادههای دیگر دال ذال و ر را انجام میدهند و هر دو معتبر هستند. انواع مختلفی برای زندگی وجود دارد و یادگیری از یکدیگر بسیار جالب است.»
نوجوانان ممکن است بخواهند هویتهای مختلف را امتحان کنند، جامعه یا خانوادههایشان را عقب برانند و صدای خود را پیدا کنند. به عنوان مثال، گزارشی جدید درباره انگلستان خاطر نشان كرده كه تقریباً نیمی از افراد وگان در این کشور جوانان هستند - از ۱۵ تا ۳۴ سال. و البته جوانان - به ویژه گرتا تونبرگ - نیروی محرک اعتراضات جهانی نسبت به تغییرات آب و هوایی بودهاند. تحقیقات نشان داده اند که در طبیعت بودن فواید بینظیری برای کودکان و بزرگسالان دارد: این امر میتواند به عملکرد تحصیلی، تمرکز، استرس و خستگی، تابآوری، تمرکز، تعاملات اجتماعی و سلامت کلی روان کمک کند.
مانند هر گروه سنی دیگر، در مورد نوجوانان نیز کمک به حفظ فضای گفتوگوی فعال و صادقانه و پا پیش گذاشتن در موارد مهم، ضروری است. به عنوان مثال، اگر نوجوان شما بخواهد یک رژیم غذایی گیاهی را انتخاب کند، مراجعه به یک متخصص مراقبتهای بهداشتی برای اطمینان از اینکه این رژیم تمام نیازهای غذایی او را برآورده میکنند مفید خواهد بود. ممکن است بخواهید برخی از دستورالعملهای جدید را به شکل خانوادگی امتحان کنید و در خرید مواد غذایی و برنامهریزی غذایی به نوجوانتان کمک کنید.
البته نوجوان شما میتواند به راه دیگری برود. رابرتسون بارنز (که خانوادهاش گیاهخوار است) میخندد:
«اگر بدترین کاری که پسرانم برای عصیان انجام میدهند خوردن همبرگر در پلاستیک یکبار مصرف است، اشکالی ندارد!»
گاهی ممکن است احساس کنید اطرافیانتان از ارزشهای محیطی یکسانی برخوردار نیستند، اما بدانید که تنها نیستید! به دنبال گروههایی باشید -بهصورت آنلاین یا حضوری- که میتوانند مشوق، راهنما و پشتیبان باشند. «والدین برای سیاره زمین» یکی از این گروههاست.
آریگانلو می گوید:
«والدین و دوستانی را پیدا کنید که ارزشهای مشابه شما دارند. این کار را برایتان آسانتر میکند و میتوانید یکدیگر را برای ادامه پرورش کودکان شگفتانگیزی که محیطزیست را دوست دارند و میخواهند از آن محافظت کنند، تشویق کنید.»
رابرتسون بارنز پیشنهاد میکند تا حد امکان کودکان را در تصمیمات سازگار با محیط زیست مشارکت دهیم. او میگوید:
«یک بررسی روی زبالهها انجام دهید: در طی یک هفته، هر آنچه را که به زباله میاندازید و بازیافت می کنید، بررسی کنید. سپس بنشینید و در مورد آن صحبت کنید. طوفان فکری راه بیندازید و ببینید که چگونه میتوانید دو یا سه مورد را کاهش دهید و از آنجا شروع کنید.»
پیشنهاد دیگر او این است:
«ناهارهای مدرسه یکی دیگر از فرصتهای خوب برای شروع است، زیرا به بچهها کنترل فرآیند را یاد میدهد. میان وعدههای بدون بستهبندی تهیه کنید؛ مانند چوب شور، میوه خشک، میوه و سبزیجات و غذاهای پخته شده. از آنها بخواهید برای جلوگیری از هدر رفتن غذا به برنامهریزی وعدههای غذایی کمک کنند. آنها را با خود به خرید برسانید و در مورد اینکه چگونه غذا از فروشگاه مواد غذایی به دست ما میرسد صحبت کنید.
تحقیقات نشان داده اند که در طبیعت بودن فواید بینظیری برای کودکان و بزرگسالان دارد: این امر میتواند به عملکرد تحصیلی، تمرکز، استرس و خستگی، تابآوری، تمرکز، تعاملات اجتماعی و سلامت کلی روان کمک کند. مطالعات اخیر همچنین نشان داده است که یک رابطه مثبت با طبیعت در دوران کودکی به تقویت عشق به طبیعت در بزرگسالی -همراه با ارزشهای محیطی قوی کمک میکند.
ایده های زیر را در نظر بگیرید:
یک باغ حیاط خلوت - یا حتی یک بالکن گلداندار ایجاد کنید.
طبیعت گردی کنید.
پیک نیک بروید.
پیادهروی کنید یا در جنگل قدم بزنید.
از ساحل دیدن کنید و استخرهای جزر و مدی را جستوجو کنید.
به توتچینی بروید.
به فعالیتهای زمستانی مانند اسکیت روی یخ و اسکی پردازید.
از روی گودالها بپرید.
گلها و برگها را حفظ کنید.
یک خانه پریان با استفاده از گیاهان و عناصر طبیعت درست کنید.
به تماشای ستارگان بروید.
در حیاط پشتی خود اردو بزنید.
با خودتان مهربان باشید.
رابرتسون-بارنز می گوید:
«روش كاملی وجود ندارد. تغییراتی ایجاد کنید که با خانواده، بودجه، زمان و شرایط فردی شما سازگار باشد.»
رابکین میگوید:
«ببینید کجا هستید، چه چیزی بیشترین نگرانی را در شما ایجاد میکند یا اینکه بیشتر به چه چیزی علاقه دارید. برخی از والدین بیشتر به ایجاد کمپین، نوشتن نامه به نمایندگان مجلس یا ملاقات با آنها علاقهمند هستند. دیگران گیاهخوار میشوند و اطرافیان خود را تشویق میکنند که مصرف گوشت خود را کاهش دهند. برخی از آنها به فکر زباله صفر یا استفاده مجدد/ تعمیر لوازم الکترونیکی خود هستند. هر آنچه برای شما مفید است یا نگرانی در شما به وجود میآورد، از آنجا شروع کنید.»
اضطراب مربوط به محیطزیست و غم و اندوه اکولوژیکی به طور فزایندهای در کودکان شایع شده است و تعجبآور نیست. این اضطرابها میتوانند بسیار طبیعی و واکنش انسانی مورد انتظار نسبت به وضعیت جهان طبیعی باشند و دانشمندان اقلیمشناس نیز با همین احساسات دست و پنجه نرم میکنند. برای کمک و راهنمایی فرزندان (و خودتان)، این پیشنهادات را در نظر بگیرید:
احساسات و عواطف خود و فرزندانتان را واقعی و معتبر بدانید.
گفتوگوی آزاد را تشویق کنید.
اقدامات و فعالیتهای مثبت و معنادار انجام دهید.
در اطراف خود نسبت به افراد و گروه های دیگر تفاوت مثبت ایجاد کنید.
با متخصصان بهداشت روان تماس بگیرید.
منبع: https://www.alive.com/sustainability/growing-up-green-2/
برای بیشتر والدین در عصر تکنولوژی ، بحث و جدال بر سر استفاده از فضای مجازی و دستگاه ها به بخشی افسرده کننده از زندگی خانوادگی تبدیل شده است و دانستن حد و مرز آن یک هدف دشوار و دست نیافتنی است.
وقتی کسی گوشی را بر می دارد چه بچه های سه ساله که عصبانی می شوند ،چه هفت ساله ها که تمام شب را به یوتیوب نگاه می کنند ،چه نه ساله ها که تلفنشان را می خواهند. چه یازده ساله ها که نق می زنند تا 18 بازی ویدیوی رده بندی شده ای را که همه خواهان آن هستند ، انجام دهند.چه چهارده ساله ها که هرگز اینستاگرام را کنار نمی گذارند .
هر مرحله از کودکی و نوجوانی اکنون با چالش های جدید و تنش والدین همراه است.
تا چند سال پیش ، توصیه های والدین در رابطه با استفاده طلایی از فرصت ها در راستای یک هدف والا در سایه محدود کردن زمان استفاده از گوشی در طول روز بود که استفاده فراتر از آن می تواند مضر باشد.
انجمن علمی اطفال آمریکا ( AAP ) هنوز حداکثر یک ساعت برنامه ریزی با کیفیت بالا را برای کودکان زیر 6 سال توصیه می کنند. اما پس از آن صرفا والدین را تشویق می کنند تا زمان های معینی را فارغ از فضای مجازی صرف ارتباط با خانواده کنند.
مشخص نیست که آیا این به این معنی است که چهار ساعت انجام یک بازی ویدیویی در روز یکشنبه اشکالی ندارد و یا اینکه بهتر است سه جلسه 20 دقیقه ای با گوشی داشته باشید تا یک جلسه یک ساعته؟ آیا واقعا اشکال دارد که کودک 18 ماهه من قبل از شام چند قسمت از twirly woos را تماشا کند؟
تحقیقات اخیر نشان می دهد که بسیاری از والدین از شنیدن این موضوع که مدت زمان استفاده از فضای مجازی مهم نیست بلکه کیفیت استفاده از آن مهم است آسوده خاطر خواهند شد که عبارت است از تلویزیون خاموش ، یا نظارت بر رسانه های اجتماعی، بازی های رایانه ای، گپ و گفت در واتساپ ، یا خلاقیت در تصویرسازی …
جوسلین برویر ، روانشناس متخصص، تغذیه فضای مجازی را به رژیم های غذایی متوسط یعنی آنچه امروزه در سبد غذایی ماست، تشبیه می کند و می گوید به جای تمرکز روی کالری غذا به آنچه می خورید توجه کنید.
برویر می گوید: فقط این نیست که شما از غذاهای ناسالم دیجیتالی استفاده می کنید بلکه ارتباط شما با فن آوری و نقشی که در زندگی خانوادگی شما ایفا می کند نیز مهم است.
ما می دانیم که استفاده از فضای مجازی جهت آرام کردن بچه ها الگو های نگران کننده ای مبنی بر حواس پرتی کودکان، نوجوانان و بزرگسالان و ایجاد تجربه ناخوشایند یا نامطلوب احساسات می باشد.
همان طور که می خواهیم از خوردن خوراکی ها برای آرام کردن هیجانات درونی خودداری کنیم؛ همین طور هم می خواهیم با استفاده از صفحه نمایش برای آرام کردن عصبانیت خودداری کنیم.
برای کودکان خردسال ، مهمترین چیز این است که آیا والدین و بچه ها با هم بازی می کنند، در حال تماشای چیزی هستند و یا اینکه در حال گشت و گذار هستند…
مطالعه ای بر روی 20000 والدین که اواخر سال گذشته توسط موسسه اینترنت آکسفورد و دانشگاه کاردیف منتشر شد؛ نشان داد که هیچ ارتباطی بین محدود کردن استفاده از دستگاه و رفاه کودکان وجود ندارد.
دکتر اندرو پریز بیلیسکی ، نویسنده اصلی این مطالعه گفت: یافته های ما نشان می دهد که در زمینه خانواده چگونه والدین قوانینی را در مورد زمان نمایش دیجیتال تعیین می کنند و اگر به طور فعال در کاوش دنیای دیجیتال باهم مشارکت داشته باشد ، مهمتر از زمان خام صفحه نمایش است.
مطالعه دیگری که در ماه دسامبر توسط دانشگاه میشرکان روی افراد 4 تا 11 ساله انجام شد، به طور مشابه نشان داد که نحوه استفاده کودکان از دستگاه ها ، نه مدت زمانی که صرف آن ها می کنند ؛ قوی ترین پیش بینی کننده مشکلات عاطفی یا اجتماعی مرتبط با اعتیاد به صفحه نمایش است.
اما نویسندگان گفتند که نگرانی در مورد استفاده از صفحه نمایش کودک، زمانی موجه است که منجر به رفتار نامناسب ، از دست دادن علاقه به فعالیت های دیگر، زندگی خانوادگی یا اجتماعی، کناره گیری یا فریبکاری شود.
اکثر تحقیقات موافق هستند که اگر چه محدودیت های خاصی برای زمان استفاده از صفحه نمایش تاریخ گذاری شده است ، اما به نقطه ای رسیده است که استفاده بیش از حد از دستگاه تاثیرات منفی دارد و بر خواب، سلامت و خلق خوی تاثیر می گذارد.
یک مطالعه در ژانویه نشان داد که : نوجوانانی که زمان کمی را صرف ارتباطات الکترونیکی می کنند خوشحال ترین افراد هستند، اگر چه پیشنهاد آن برای یک ساعت تماشای روزانه با صفحه نمایش برای نوجوانان برای هرکسی که سعی در تربیت فرزند دارند خنده آور است.
صحبت در مورد بچه ها و تکنولوژی معمولا به سمت منفی گرایش دارد. اما لازم نیست این طور باشد. اینترنت و بازی های ویدیویی می توانند سرگرم کننده و اجتماعی باشند و خروجی خلاقیت جدیدی برای کودکان فراهم کنند.
AAP می گوید: مزایای مبتنی بر شواهد شناسایی شده از استفاده از رسانه های دیجیتال و اجتماعی شامل یادگیری زودهنگام ، قرار گرفتن در معرض ایده ها و دانش جدید، افزایش فرصت ها برای تماس اجتماعی و پشتیبانی است.
اتفاق نظر بر این است که زمان استفاده از صفحه نمایش، به خودی خود مضر نیست و محدودیت های معقول ، بسته به رفتار و شخصیت کودک بسیار زیاد است.
توجه به اینکه چند دقیقه در روز را فرزندانتان با صفحه نمایش می گذرانند، نکته کمی وجود دارد. در عوض ، والدین باید آنچه را که می توانند انجام دهند تا اطمینان حاصل کنند که آنچه را که تماشا می کنند ، بازی می کنند و می خوانند با کیفیت بالا، مناسب برای سن و ایمن است و تاجایی که ممکن است به آن ملحق شوند.
وجود تعادل در دنیای آنلاین و آفلاین و در اوقات فراغت و یادگیری بسیار مهم است اما برویر آنچه برای کودکان مختلف در سنین مختلف و در خانواده های مختلف به نظر می رسد دشوار است.
تحقیقات نشان می دهند که دسترسی نداشتن به دنیای دیجیتال تاثیر منفی روی بچه ها می گذارد.
درخواست کوچکی داریم… ده ها میلیون نفر از 200 سال پیش که ما شروع به انتشار کردیم، به روزنامه نگاری بی باک محافظ اعتماد کرده اند و در لحظات بحران؛ عدم اطمینان همبستگی و امید به ما مراجعه می کنند.
از 180 نفر، بیش از 1.5 میلیون حامی…
کشورها اکنون ما را از نظر مالی قدرتمند می کنند و روی ما را به همه باز نگه می دارند و به شدت مستقل هستند. آیا تفاوتی ایجاد خواهید کرد و از ما نیز حمایت خواهید کرد؟
بر خلاف بسیاری دیگر، گاردین هیچ سهامدار و مالک میلیاردی ندارد. فقط اراده و اشتیاق برای ارائه گزارش های جهانی، با تاثیر بالا، همیشه عاری از نفوذ تجاری یا سیاسی. چنین گزارش هایی برای دموکراسی، انصاف و مطالبه بهتر از قدرتمندان حیاتی است.
و ما همه اینها را به صورت رایگان ارائه می کنیم تا همه بخوانند. ما این کار را انجام می دهیم زیرا به برابری اطلاعات اعتقاد داریم. تعداد بیشتری از مردم می توانند رویداد های جهانی را که جهان ما را شکل می دهند پیگیری کنند، تاثیر آنها را بر مردم و جوامع درک کنند و برای انجام اقدامات معنادار الهام بگیرند.
میلیون ها نفر می توانند از دسترسی آزاد به اخبار با کیفیت و واقعی،صرف نظر از توانایی شان در پرداخت هزینه ، بهره ببرند.چه مقدار کم یا زیاد بدهید؛ بودجه شما به گزارش دهی ما برای سال های آینده کمک می کند.
از گاردین فقط از 1 دلار حمایت کنید و فقط یک دقیقه طول می کشد. اگر می توانید لطفا هر ماه با مبلغی مشخص از ما حمایت کنید. متشکرم…
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
یورونیوز نوشت :
در میانه اعتراضات فراگیر به دولت فرانسه بر سر افزایش سن بازنشستگی، امانوئل ماکرون رئیس جمهور این کشور روز پنجشنبه اعلام کرد حقوق معلمان را افزایش خواهد داد.
وی که در جلسهای طولانی با معلمان، والدین و دانشآموزان در شهر «ارو» در جنوب کشور شرکت کرده بود، «افزایش بی قید و شرط» حقوق ماهیانه ۱۰۰ تا ۲۳۰ یورو را برای معلمان در تمام سطوح شغلی و از آغاز سال تحصیلی جدید اعلام کرد.
این در شرایطی است که همزمان با سفر رئیس جمهوری فرانسه به این شهر صدها معترض خشمگین دست به تظاهرات زده و خواهان لغو قانون جدید بازنشستگی شدهاند.
پایان پیام/
به گزارش خبرگزاری ها به رغم مخالفت های گسترده و تظاهرات و اعتراضات نسبتا خشونت بار و مخالفت شدید اتحادیه های کارگری و کارمندی با قانون افزایش سن بازنشستگی ، سرانجام در اثر مقاومت و چانه زنی اتحادیه های صنفی و سندیکاهای کارگری با شورای قانون اساسی فرانسه؛ شورای مذکور این قانون جنجالی را با تغییراتی در جزئیات تصویب و تایید و سن بازنشستگی را از 62 سال به 64 سال افزایش داد (1) .
همزمان با این وقایع به گزارش خبرگزاری های داخلی بنا به پیشنهاد دولت در لایحه بودجه سال 1402و ظاهرا در راستای کاستن از فشار بار مالی و دادن فرصت به صندوق های بازنشستگی ، قانونی تصویب یا پیشنهاد شده که به موجب آن سن بازنشستگی در ایران هم در صورت رضایت شاغلین (نیکی و پرسش؟!) دو سال اضافه می شود.
نکته جالب در بازتاب انتشار این دو خبر در ایران و فرانسه ، تفاوت 180درجه ای در عکس العمل شاغلین ایرانی و فرانسوی است چرا که این مصوبه در ایران نه تنها مورد اعتراض هیچ کارمند و کارگری قرار نگرفته بلکه به عنوان یک خبر مسرت بخش باعث شده که قند در دل بسیاری از شاغلان در شرف بازنشستگی (به خصوص در بین کارمندان رده بالا و مدیران دولتی و صاحبان مشاغل نان و آبدار) آب شود!
آیا از خود پرسیده اید علت این تفاوت دیدگاه بین نیروی کار ایران و فرانسه و در کل کشورهای صنعتی پیشرفته ریشه در کجا دارد؟
چگونه است که نیروی کار فرانسوی برای رسیدن به بازنشستگی روزشماری می کند ولی برای نیروی کار و کارمند ایرانی ، بازنشستگی به منزله کابوس و پایان دوران خوش زندگی است ؟
علت را در وهله اول باید در فرهنگ کاری و وجود روابط سالم و نرمال بین نیروی کار به طور عام از یک طرف و کار فرما از طرف دیگر دانست که مبتنی بر عناصری همچون نظم و انضباط شدید محیط کار (2) ، بهره وری بالا با استفاده از ظرفیت و توانایی کامل شاغلین در دوران خدمت ، تناسب کامل حقوق و دستمزد دریافتی با کاری که کارمند یا کارگر انجام می دهد و از همه مهمتر ، حفظ سطح زندگی بازنشسته د رحد زمان اشتغال و بسیاری عوامل دیگری دانست که باعث می شود که شاغل فرانسوی به درستی احساس کند که در قبال دریافت حقوق و دستمزد در دوران اشتغال وظیفه خود را به تمام و کمال انجام داده و دوران بازنشستگی و حقوق مکفی فرصتی برایش فراهم می کند که بدون دغدغه هزینه زندگی به کارهای مورد علاقه خود از سفر و تفریح بگیرید تا مطالعه یا عضویت در نهادهای مدنی و خیریه و ... بپردازد . در واقع خیالش راحت است که در قبال حقوق و دستمزدی که در دوران اشتغال دریافت می کرده کار مفید و کامل انجام داده و دیگر دین و یا تعهدی به سازمان متبوع خود ندارد اما در ادارات و کارخانجات ایرانی خصوصا شرکت های بزرگ دولتی و نیمه دولتی به دلایل عدیده من جمله نبود شفافیت و نظارت ، عوامل پیش گفته چندان جدی گرفته نمی شوند و در نتیجه محیط کار و نوع کار برای شاغلین ایرانی طوری نیست که بعد از 30 سال خدمت آرزوی بازنشستگی داشته باشند چون بر خلاف محیط کار در فرانسه کارمندان حتی اگر بخواهند نمی توانند با ظرفیت کامل کار کنند و از طرفی با دریافت حکم بازنشستگی ناگهان از بسیاری از امکانات مشروع و غیر مشروع دوران خدمت محروم می شوند.
در نگاهی اجمالی به راندمان و بهره وری نیروی کار ایرانیان به خصوص در بخش مشاغل دولتی و مقایسه آن با سایر کشورها ، زمان کار مفید بخشی از کارمندان دولت در ایران (از 8 ساعت کار روزانه) بین 22 دقیقه تا یک ساعت متغیر اعلام شده هر چند این داده ها برای من که زمانی کارمند شاغل بودم بدبینانه به نظر می رسد ؛.اما در عین حال در مقایسه با میزان بهره وری و ساعات کار مفید سایر کشورها متاسفانه ایران از این بابت در رده های پایین جدول قرار می گیرد و امتیاز بالایی ندارد به ویژه درمقایسه با فرانسه یا ژاپن با فاصله زیاد در رده پایین جدول قرار می گیرد.
حال تصور کنید با همین بهره وری پایین که در ایران وجود دارد هر از چند گاهی در همین سیستمی که در ازای 8 ساعت حضور در محل کا ر فقط بین 22 دقیقه تا 1 ساعت کار مفید صورت می گیرد (7ساعت پرتی ) گاه و بیگاه سر و صدای فیش حقوق های نجومی با ردیف های عجیب تر رسانه ای می شود مثلا درفیش حقوق کارمندی که میانگین بازدهی کارش 22 دقیقه هست! در پایان ماه 120 ساعت هم اضافه کاری دیده می شود! یا حق سفر و ماموریتی قید می شود بدون اینکه سفر و ماموریتی در کار باشد و یا مزایایی جنبی از قبیل استفاده از خودروی دولتی، استفاده از اماکن تفریحی و سیاحتی درمناطق توریستی با هزینه سازمان و چندین موقعیت و رانت دیگر همه و همه آیا جذابیت ماندن پشت میز را دو چندان نمی کند !
از طرفی نگاه کنید به تعطیلات زیاد سالانه در ایران که تازه به خود ایام تعطیل اکتفا نمی شود چون با یک روز تعطیلی در وسط هفته بعضی از ادارات کشور در روزهای قبل و بعد از تعطیلی معمولا به صورت نیمه تعطیل در می آید (نگاه کنید به ترافیک قفل شده جاده های شمال کشور در این مواقع) تا حدی که مثلا به بهانه تعطیلات 5 نوروز نظام اداری کشور عملا بین 15 تا 20 روز فشل و غیر پاسخ گو می شود و این در حالیست که درهمین ایام کلیه هزینه های حقوق و دستمزد نه تنها ثابت می ماند بلکه با پرداختهایی مثل عیدی و پاداش رنگارنگ با عناوین مختلف آخر سال که جذابیت این نوع فرهنگ کاری را شیرین و شیرین تر می کند.
به راستی ؛
آیا می توان چنین شرایط طلایی کاری (دریافت مزد برای کار نکردن) را در کشورهای توسعه یافته مانند فرانسه ، ژاپن و یا کره جنوبی دید ؟
باور کنید اگر به قول امروزی ها این آپشن را در اختیار نیروی کار فرانسوی و یا ژاپنی یا کره ای قرار دهید نه تنها به افزایش سن بازنشستگی اعتراضی نخواهند داشت بلکه حاضرند تا آخرین لحظه حیات پشت میز خود به سبک ایرانیان به خدمات صادقانه خود ادامه دهند.
1- هم دولت و هم رهبران سندیکاها به عنوان طرفین دعوا ؛ بیشتر از نگاه اقتصادی و نه سیاسی به ماجرا نگاه می کنند و در همین چارچوب مشخص با هم چانه می زنند که بیانگر ایفای مسئولیت و نقش مثبت تشکل های مدنی و صنفی شناسنامه دار در دموکراسی های پایدار در جهت جلوگیری از انحراف اعتراضات اجتماعی به سمت شورش های کور و پر هزینه می باشد .
2- دوست مورد وثوقی که فرزندش ساکن کانادا می باشد نقل می کرد در شرکتی که فرزندش کار می کند تلفن همراه کارمندان هر روز در شروع کار جمع آوری می شود و فقط دو یا سه خط تلفن ثابت برای تماس خانواده ها آن هم برای شرایط اضطراری برقرار است. این بدین معنی که شرکت حتی زمان محدود مکالمه احتمالی پرسنل را اتلاف وقت نیروی کار و پایین آمدن راندمان تلقی می کند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید