شاید خطری بزرگتر از اعتیاد، طلاق، بیکاری، افسردگی اجتماعی، بدحجابی، نابودی جنگلها، گسترش کویرها، انقراض یوز ایرانی، دزدی، دروغ و خشکسالی جامعۀ ما را تهدید میکند و آن خطر نابودی استعداد ملی است و شاید همین مورد اخیر علل بسیاری از معضلات پیشگفته باشد. عبارات دلخوشکنکانهای از قبیل هنر نزد ایرانیان است و بس، نبوغ ایرانی و استعداد ایرانی با نگاهی به واقعیات امروز ما، به یک مزاح دردناک و به سخره گرفتن خود، تقلیل مییابد.
انسان، انسانزاده نمیشود بلکه با پتانسیل انسان شدن به دنیا میآید. جنین انسانی، برخلاف اغلب گونههای حیوانی، نارس به دنیا میآید و اگر به حال خود رها شود میمیرد. از لحاظ تربیتی و رشد عقلانی نیز چنین است. علاوه بر احتیاجات مادی، ما نیازمند آموختن و تربیت هستیم و این کاری است که در سطح کلان بر عهدۀ نظام آموزشی است. نهادی که اساسیترین نقش را در رشد و پیشرفت و تعالی هر جامعهای ایفا میکند.
نظام آموزشی ما دچار بحران و ناکارآمدی اسفناکی است. بیماری نظام آموزشی ایران را میتوان کنکور زدگی نام نهاد. امروز از مقطع پیشدبستانی تا دبیرستان و پیشدانشگاهی تمام تمرکز والدین، مدرسه، مدیران، معلمان و به تبع آنها دانشآموزان بر کنکور متمرکز است. این غائله با ورود به دانشگاه پایان نمییابد بلکه بساطهای جدیدتر از قبیل کنکور ارشد و دکترا همچنان گسترده است. در دهههای اخیر شاهد رشد ویروسوار انواع مؤسسات و مراکز آمادگی کنکور بودهایم.
امروز با سازمانهای عریض و طویل بهاصطلاح آموزشی-فرهنگی، نظیر گاج، قلمچی، مدرسان شریف و … روبه رو هستیم که اختصاصاً خدمات آمادگی کنکور ارائه میدهند و سالانه میلیاردها تومان سرمایه خانوارهای ایرانی صرف کلاسهای کنکور در این مؤسسات میشود. حتی رسانه ملی، که قرار بوده نقش یک دانشگاه عمومی را ایفا کند، و باید رویکردی کلانتر و عمیقتر به مبحث آموزش عمومی داشته باشد، خود به شکل کاملاً کاسبکارانه، هم در تبلیغات و هم در تولید برنامهها، علناً دچار این کنکور زدگی شده و با پرهیز از هرگونه نگاه نقادانه، علاوه بر رسمیت بخشیدن بر آن، بر شدت همهگیری این بیماری میافزاید.
اما کنکور چیست؟ کنکور یک آزمون برای تعیین شایستگی افراد جهت تحصیل در رشتهها و دانشگاه محل تحصیل است. در همه جای دنیا این فرآیند به شکلی انجام میشود. اما آنچه کنکور را در ایران به یک بحران و بیماری آموزشی-فرهنگی- اجتماعی تبدیل کرده، تبدیلشدن آن به هدف غائی و نهایی آموزش است و دقیقاً همین نگرش است که سیستم آموزشی ما را از معنا تهی و ناکارآمد ساخته است. نظام آموزشی که با صرف کمترین بودجه، استخدام ضعیفترین افراد و مدیریت فاقد تخصص و چشمانداز بلندمدت نه تنها از رسالت حقیقی تربیت و آموزش نسلهای شایسته برای آینده بسیار دور شده بلکه عملاً به یک نهاد اتلاف و نابودی استعداد و سرمایه ملی تبدیل شده است. کنکور زدگی علاوه بر تحمیل فشار روانی شدید و درازمدت بر نوجوانان ضمن سرکوب علایق ذاتی آنان به دانستن و آموختن، رشد طبیعی روانی، فرهنگی، اجتماعی و حتی فیزیکی این مقطع سنی حساس را با مشکل مواجه ساخته است. آموزههای فرهنگی و دینی ما سرشار از تقدیس حقیقت-جویی، خرد، دانش، دانش-جویی، تفکر و تأمل است.
ز گهواره تا گور دانش بجوی
علم را بیاموزید حتی در چین باشد
یک ساعت تفکر از هفتاد سال عبادت برتر است
در قرآن دائما به تفکر و تأمل در طبیعت، انسان و خلقت دعوت میشویم. اما در نظام آموزشی ما تفکر، تأمل، حقیقت-جویی و دانش-جویی هیچ جایگاهی ندارد. بیماری کنکور زدگی آنچنان نظام آموزشی ایران را از معنا و کارکرد حقیقی خود تهی ساخته که هیچ امکانی برای پرداختن به تفکر، آموزش و پژوهش در آن باقی نمانده است.
نتیجۀ این بیماری را به عیان در جامعه میبینیم:
بیکاری میلیونی (۵٫۷ میلیون نفر بیکار تحصیلکرده در سال ۱۳۹۳) فارغالتحصیلان دانشگاه به معنای آن است که میلیاردها میلیارد ثروت ملی به دور ریخته شده است و از طرفی میلیاردها میلیارد استعداد و پتانسیل انسانی اتلاف یا سوخت شده است. معضل فقط بیکاران نیستند. بسیاری از دانشآموزان به دلیل همان کنکور زدگی و تبلیغات رنگارنگ و ارزشهای غلط اجتماعی صرفاً به دنبال قبولی در رشتههای خاص از قبیل پزشکی، مهندسی، حقوق و … هستند. این نوجوانان که هنوز قدرت تشخیص و تصمیم درست در مورد رشته و شغل مناسب خود را ندارند توسط معیارهای کاذب اجتماعی منحرفشده، وارد رشتهها و مشاغلی میشوند که نه تنها علاقه بلکه استعدادی نیز در آن ندارند؛ فقط به این دلیل که ملاک نهایی انتخاب رشته و شغل، نمره کنکور است.
کنکوری که مواد آزمون آن هیچ ربطی به دانش و واقعیات رشتهها و مشاغل ندارد. از اینرو ما با فرهنگ پزشکییی روبه رو هستیم که در بهترین حالت مراجع را یک بیمار میبیند و نه یک انسان بیمار. به همین دلیل است که بااینهمه خطاهای پزشکی، زیرمیزی، بیمار دزدی، پزشکان بسازبفروش، تاجر و امثال آن مواجه هستیم. به همین دلیل است که وضع صنایع و تولید ما به این روز افتاده است. به همین دلیل است که فرهنگ و هنر ما اینچنین به ابتذال گراییده است. به همین دلیل است که فقر، فساد، بیکاری، طلاق، پرخاشگری و انواع ناهنجاریهای اجتماعی اینهمه فراگیر و رو به تشدید است.
کنکور زدگی در وجه نمادینش نشان از بیمارییی عمیقتر و بنیادیتر دارد که در صورت عدم درمان عاجل میتواند به بزرگترین تهدید رشد و حتی بقای فرهنگی-اجتماعی ما بدل شود.
ماهنامه گل صحرا
نظرات بینندگان
واقعا چرا این نویسنده تصور کرده که معلمان ضعیف ترین افراد هستند که اموزش وپرروش استخدام کرده آیا این درست است که اگر تعدادی با رتبه های بالا معلم شده اند همه ی معلمان را ضعیف ترین افراد بنامیم به نظرم یکی از معضلات ما نویسندگانی چون این فرد هستند