اخباری در فضای مجازی دست به دست می شود مبنی بر حکم قصاص قاتل معلم مقتول بروجردی ؛ این خبر مرا به آن روزهای پر از ترس می برد ...
هنوز لکه های خونی را که روی شلوارش افتاده بود فراموش نکرده ام . صدایش می لرزید و می گفت بعید می دانم "محسن" زنده بماند . لباس هایش را عوض کرد و با سرعت خودش را به بیمارستان رساند . مسئول حراست اداره نیز آنجا بود . خواستند برگردد ، گفت دوست و همکارم را دانش آموزش با چاقو زده است ، کجا برگردم . تهدید شد که حق نداری با روزنامه یا جایی مصاحبه کنی .
ساعتی بعد در میان شیون و ضجه زدن های خواهر و همسر شهید محسن خشخاشی خبر درگذشتش بیمارستان و شهر و یک باره کل ایران را فرا گرفت ؛ "معلم فیزیک با ضرب چاقوی دانش آموزش به قتل رسید"
نقدها نوشته شد . تحلیل ها نمودند . یکی نوک تیغ انتقادش به سوی دانش آموز بود ، دیگری تلویحا معلم مقتول را نشانه می رفت و منتقد سوم مدیریت ضعیف مدرسه را مقصر می شمرد .
تا مدت ها عکس معلم مقتول در گروه ها و رسانه های مجازی منتشر شد .
وقتی اولین حکم قضایی درخصوص قاتل منتشر شد بهت و خشم و نارضایتی فضای مدارس شهر را فرا گرفت . سه سال زندان و پرداخت دیه برای کسی که معلم خود را مقابل چشم دانش آموزان کلاس به ضرب چاقو به قتل رساند ، هرچند کسی از اعدام نوجوان شاتزده ساله خوشحال نمی شد اما در فضای توأم بغض و خشم همه یک سؤال می پرسیدند شأن و منزلت یک معلم چه بی قیمت است .حتی با وجود درخواست های مکرر فرهنگیان شهرستان بروجرد او را شهید اعلام نکردند مگر نه این بود او در کلاس درس خونش بی گناه بر زمین ریخت .
صدای گریه های همسر مرحوم خشخاشی هنوز در گوشم زنگ می زند وقتی از سرد مزاجی برخی اداره نشینان در برخورد با او سخن می گفت.
نا خواسته بار دیگز شعر" مرگ اتدیشه " در فضای روحم جان می گیرد.
.... در اساطیر ادب٬ گنج ٬هنر بوده و بس.
درکدام باور ما٬ ذبح شده اهل هنر؟
اف براین باور بی اصل و نسب باد ولی
مرگ اندیشه به دست خودمان نیست عجیب.
و آنچه از دیدن این فاجعه مبهوت شدیم٬
دیدن و رد شدن اهل قلم بود عجیب.
گوییا قامت سبز قلمی نشکسته
یا که برتخته ی دل نقش غمی ننشسته
به همان چشمه ی دلتنگی ها!
غم امروز ٬ روان می گذرد از دلها...
آری این غم جانکاه روان گذشت اما دلتنگی های پس از آن خیر .
کاش وزارت نشینان آن چنان که حرمت درس و کلاس بود در مقابل این حادثه که نه! فاجعه ی فروریختن حرمت معلم و مدرسه بود؛ می ایستادند نه برای خون خواهی از نوجوان شانزده ساله ای که او خود قربانی ساختار بیمارگونه ی آموزش و پرورش است بلکه این آواری که فروریخت ؛ فرهنگ تعلیم و تربیت بود که بعد از آن حادثه به حال خود رها شد که گویی اتفاقی نیفتاده ؛ کسی علت این حادثه را جویا نشد . طرحی برای پیشگیری های بعدی برنامه ریزی نشد چنان که امروز در گوشه و کنار کشور اخباری مبنی بر ضرب و شتم معلم توسط والدین دانش آموز در محیط مدرسه می شنویم .
این نه اتفاق و نه حادثه که نامش بحران است بحران بی فرهنگی در محیط فرهنگی.
چاره چیست؟
آیا قصاص قاتل محسن خشخاشی می تواند مرهمی باشد بر درد بی فرهنگی مدارس ما؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
انشاا...طرحی تصویب بشه ک مسیر اخراج دانش اموزنماهای بی ادب پرخاشگر درس نخوان بی انضباط بی توجه ب معلم و والدین و...هموار بشه ک وجودشان بقیه دانش اموزان را گستاختر و بدتر میکند!
با شهدای اتش نشان در چیست
مگر این افراد هم جزیی از مردم این مملکت نیستند
چرا صدا و سیما این همه با معلمین مظلوم دشمنی می کند
چرا مدیران اداره و حراست و ارزیابی و عملکرد به دشمنان خونی و قسم خورده معلمان مظلوم تبدیل شده اند